ز اب خرد ماهی خرد خیزد /// نهنگ ان به که با دریا ستیزد
ز اسانی نیاید نیک نامی /// ز بی رنجی نیاید شادکامی
ز ان که با کودک سر و کارت فتاد /// پس زبان کودکی باید گشاد
زاغ سیاه کسی را چوب زدن
زال زالک هم جزء میوه ها شده است؟
زانو به زمین زدن
زاهدان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند /// چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند
زاهد که درم گرفت و دینار /// زاهدتر از او کسی به دست ار
زاییدن بی درد نمیشود
زبان بادبزن جگر است
زبان بریده به گنجی نشسته صم بکم /// به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
زبان ترجمان دل است
زبانت کرایه میخواهد؟
زبان خوش ، مار را از سوراخ بیرون میاورد
زبان درازی کردن
زبان در دهان پاسبان سر است /// چه گویم که ناگفتنم بهتر است
زبان زد شدن
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
زبان سیمرغ برایش خواندم در او اثر نکرد