اسرار ملک بین که بغول افتادست
وان سکهی زر بین که بپول افتادست
وان دست برافشاندن مردان زد و ******
اکنون بترانهی کچول افتادست
□
عشقم که بهر رگم غمی پیوندست
دردم که دلم بدرد حاجتمندست
صبرم که بکام پنجهی شیرم هست
شکرم که مدام خواهشم خرسندست
□
نقاش رخت ز طعنها آسودست
کز هر چه تمامتر بود بنمودست
رخسار و لبت چنانکه باید بودست
گویی که کسی برزو فرمودست
□
در عالم اگر فلک اگر ماه و خورست
از بادهی مستی تو پیمانه خورست
فارغ زجهانی و جهان غیر تو نیست
بیرون زمکانی و مکان از تو پرست
□
پی در گاوست و گاو در کهسارست
ماهی سریشمین بدریا بارست
بز در کمرست و توز در بلغارست
زه کردن این کمان بسی دشوارست
□
ای برهمن آن عذار چون لاله پرست
رخسار نگار چارده ساله پرست
گر چشم خدای بین نداری باری
خورشید پرست شو نه گوساله پرست
□
آلودهی دنیا جگرش ریش ترست
آسودهترست هر که درویش ترست
هر خر که برو زنگی و زنجیری هست
چون به نگری بار برو بیش ترست
□
یا رب سبب حیات حیوان بفرست
وز خون کرم نعمت الوان بفرست
از بهر لب تشنهی طفلان نبات
از سینهی ابر شیر باران بفرست
□
یا رب تو زمانه را دلیلی بفرست
نمرودانرا پشه چو پیلی بفرست
فرعون صفتان همه زبردست شدند
موسی و عصا و رود نیلی بفرست
□
ای خالق خلق رهنمایی بفرست
بر بندهی بینوا نوایی بفرست
کار من بیچاره گره در گرهست
رحمی بکن و گره گشایی بفرست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)