دکتر " سموییل لنگ " ایران شناس نامی غرب ارزش و جایگاه زن در ایران باستان را ستایش می کند و در این باره می گوید :
" بهترین نشانه ی تمدن و دلیل لیاقت ملتی ، حالت و مقام زن در بین آنان است . در جامعه ای که مردان آن ، زنان خود را پست و زبون و محکوم از حقوق مدنی دانند دلیل پستی و زبونی آنهاست . جامعه ای که افراد آن به مقام حقیقی زن پی نبرده باشند روح نجابت و نیکی اخلاق در آنها خفته است . احترام زن و شرکت او در حقوق اجتماعی دلیل تربیت و علامت تمدن یک ملت محسوب می شود. "
پایگاهی که اشوزرتشت پیامبر ایرانی برای زن می داند بسیار در خور ستایش است بگونه ای که پروفسور دارمستتر بر این باور است که :
" تصویر هیچ زنی والاتر و آبرومندتر از تصویری که در اوستا کشیده شده نیست .
در جهان باستان همه جا نسبت به زن چون کنیز و برده رفتار می شد .حتی در روم و یونان که پیشرفته ترین کشورها در آن دوران بودند ، زن جزو دارایی مرد دانسته می شد و مرد هرگونه که دلش می خواست می توانست با زن رفتار کند .او حتی بطور قانونی می توانست زن خود را به عنوان برده بفروشد . در سده ی شانزدهم میلادی جایگاه زن در اروپا به اندازه ای پایین بوده که به سال 1586 میلادی در فرانسه نشست بزرگی برپا شد تا این موضوع را بررسی کند که آیا باید زن را بشر دانست ؟ برآوردی که از این نشست شد آن بود که زن انسان است ، ولی برای خدمت به مرد آفریده شده است .
"هانری هشتم " خواندن انجیل را برای زنان و مردم طبقات پست قدغن کرد و این تنها در سال 1870 میلادی بود که در انگلستان شلاق زدن زنان در ملاعام ممنوع اعلام شد . حتی در سده ی نوزدهم میلادی زنان انگلیس و فرانسه آنقدر پست به شمار می رفتند که دو زن رُمان نویس ، رُمان های خود را با نامهای مردانه یعنی " جورج ایلیوت" و " جورج ساند " به چاپ رساندند تا کسی نفهمد که نویسندگانش زن هستند . و در سده ی بیستم میلادی بود که " فردریش نیچه " به مردها اندرز می دهد :
" اگر به سراغ زنها می روید شلاقتان را از یاد نبرید . " این در حالی بود که در ایران و در هزاران سال پیش ( کیانیان ) زنان جایگاه والایی را دارا بوده و در همه ی حقوق مدنی و زندگانی با مرد برابر و انباز بوده اند . دختران از کودکی مانند برادران خود به آموختن دانش های گوناگون و حتی ورزش های بدنی و سواری و تیراندازی می پرداختند و نیز به هنگام جوانی همسر خویش را خود برمی گزیدند چرا که برابر آیین دینی دختر را نمی توانستند ناخواسته وادار به پیوند زناشویی کنند. همانگونه که اشوزرتشت پیامبر در سخن به دختر خود می فرماید :
"تو ای پوروچیستا – ای جوان ترین دختر زرتشت از خاندان هیچ اسپ ، من که پدر تو هستم ( جاماسب ) را که یاور دین مزداست از روی راستی و منش پاک به همسری تو برگزیده ام . اینک برو و با خردت کنکاش کن و در صورت پسندیدن او ، با دلباختگی در انجام وظیفه ی مقدس زناشویی بکوش . "
زنان دانشمند برابر خواسته ی اوستا می باید ، آنچه را که نیک و راست دانسته یا آموخته اند به دیگران بیاموزانند و به وسیله ی سخن رانی در نشست های گوناگون و جشن ها ، دیگران را به پیروی از اندیشه و گفتار و کردار نیک راهنمایی نموده و در رستگاری و خوشی جهانیان بکوشند . در یسنای 25 بند شش آمده است :
" آنچه را که زن یا مردی دانست که درست و نیک است ،
باید به کار بندد و دیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را به کار بندند .
ما می ستاییم مردان و زنان نیک اندیش را که در هر کشور با وجدان نیک خود بر ضد بدی پیکار نموده یا می نمایند . "
زنان حق داشتند به عنوان وصی و قیم سرپرستی کودکی رابه عهده بگیرند و نیز به هنگام نبود شوهر کارهای وی را پیگیری نموده و آن ها را انجام دهند . گواهی و شهادت زن در جایگاه عدالت پذیرفته می شد و به گفته و شهادت او اعتبار کلی داده می شد .زنان در دربار شهریاران و دستگاه دولتی دارای نفوذ شایانی بوده و در موارد سخت در سرنوشت کشور خود نقش بزرگی ایفا می نمودند به طوری که آتوسا همسر شاه گشتاسب با پذیرفتن آیین زرتشت توانست خدمات بزرگی در گسترش آیین راستی نماید و جایگاه سپندینه ی وی در اوستا ارج داده می شود و نیز در فروردین یشت به روان وی درود فرستاده می شود . در زمان کیانیان و سامانیان زنان در آیین های دینی سهم بسزایی داشته و می توانستند خودشان این آیین ها را بجا آورند و حتی به پایگاه بزرگ روحانی رسیده و راهنمای دین گردند . در زمان هخامنشیان زن در هازمان ( جامعه ) نقوذ شایانی داشت . در پژوهش های نوشته های دیوانی تخت جمشید ، زنان از حقوق مدنی برخوردار بوده و علاوه بر برابری حقوق و دستمزد زنان و مردان کارگر ،مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق فرزندان بهره می بردند و برای زنان این امکان وجود داشت که کار نیمه وقت برگزینند . در زمان ساسانیان زنان می توانستند شهریاری کنند به طوری که چندین شاهدخت از جمله (( پوران دخت )) و (( آذر میدخت )) و ... به پادشاهی رسیدند. تندرستی و ورزش های بدنی از دیگر سفارش های اوستا ست ، که در دوره ی کیانی ، هخامنشی و اشکانی از تربیت همگانی ایرانیان بشمار می رفته و دختران پیوسته در ورزش های گوناگون مانند سواری ، چوگان بازی ، شمشیر زنی و شکار و نمایش های پهلوانی و پیکار شرکت می جستند . در کارنامه ی ایران زمین نام برخی از زنان شیرافکن آمده است که بیشتر با یلان و پهلوانان دست و پنجه نرم می کرده اند .
همچون "بانو گشسب " دختر " رستم زال " که با برادر خود " فرامرز " به نخجیر حیوانات و نبرد دشمنان می پرداخت و بانو " گُرد آفرید"زن هجیر که با سهراب یل زورآزمایی کرد و بانو " گردیه "خواهر " بهرام چوبین " که در نبردهایی شرکت جسته و پهلوانانی را از دم تیغ گذرانده است . گزارش این دلاوری ها در شاهنامه ی فردوسی ، فرامرزنامه و نیز داستان چوگان بازی و شکار شیرین و خسرو در چامه های نظامی بسیار آمده است .زنان کشاورز و دامپرور با مردان خود در کاشت و برداشت خرمن و شیردوشی و چوپانی همراه بوده و در روشن نگه داشتن اجاق خانه همانند مردان خویشکاری می نمودند . دکتر (( گیگر)) دانشمند پرآوازه ی آلمانی در کتاب تمدن ایران خاوری در این باره می نویسد :
" بنابراین زن در صف همسری شوهر قرار می گیرد نه از تابعین . او کنیزش نیست بلکه رفیق و همسر و در همه ی حقوق با وی شریک و برابر است .او در همه ی کارها با مردان دم ساز و هم راز و در راه انداختن امور خانوادگی و به سامان کردن آن موافق و هم آواز است . " و بنابر گفته ی آقای بالسارا :
" فرمانروایی در خانواده به طور مشترک میان مرد یا کدخدای خانه
و زن یا کدبانوی خانه بخش شده بود . "
زنان نه تنها در امور خانوادگی بلکه در پیشرفت و تربیت اجتماع پیشرو بوده
و برابر گفته ی آقای (( کاتراک )) :
(( وظیفه ی زن در ایران باستان منحصر به امور اقتصادی خانواده ی خود او نبوده
بلکه در پیشرفت تربیت اخلاقی و روحی همه ی کشور سهم بسزایی داشته است
و مانند یک آموزگار اخلاق رفتار می نموده است . "
در سراسر " فروردین یشت " به روان پاک زنان پارسا و پاکدامن
همراه با مردان پارسا درود فرستاده شده است
و تنها بزرگی و برتری زن و مرد را در درستی و نیکی دانسته است ، به گونه ای که در " خرده اوستا " می خوانیم :
" از بین زنان و مردان کسی که برابر آیین راستی ستایش اش بهتر است پروردگار از آن آگاه می باشد . اینگونه زنان و مردان را می ستاییم . "
و در گاتها ( یسنای 28 بند 1 ) اشوزرتشت می فرماید :
" ما زنانی را می ستاییم که از پرتو راستی ممتازند . "
درایران باستان ، زن شخصیت حقوقی داشت و می توانست دارای مال و خواسته باشد و نیز به اندازه ی برابر با برادران خود از ارث برخوردار گردد . زنان علاوه بر برابری حق ارث ، مورد احترام و توجه بی اندازه ی مردان نیز بودند ، چرا که در اوستا کوچک شمردن زن ، کرداری زشت و از روی نادانی دانسته شده و از جمله گناهان بزرگ به شمار می رود . در دوران هخامنشیان ، پسران با دیدن مادر خود با احترامی ویژه به پا می ایستادند و تا مادر با نوازش مادری به آنها اجازه ی نشستن نمی داد ، نمی نشستند . حتی شاهان بزرگ پارس ، احترام ملکه ی مادر را به طور کامل به جا آورده
و بر سر سفره زیر دست او می نشستند . آقای " کریستین سن " در کتاب خود با عنوان شاهنشاهی ساسانی می نویسد :
" دوشیزگان در آن دوران نه تنها به وظایف خانوادگی آشنا می شدند بلکه اصول اخلاقی و قانون های مذهبی اوستا را نیز فرا می گرفتند و چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی پس از رسیدن به سن بلوغ از آزادی عمل برخوردار بودند . "
آقای " بالسارا" با آوردن شواهدی از تاریخ پیشدادیان ، کیانیان ، هخامنشیان ، پارت ها و ساسانیان در این باره می گوید : "علاوه بر این موجب شادمانی است که ببینیم رفتار مردان نسبت به زنان به اندازه ی یک قوم بزرگ و متمدن شایسته بوده و همچنین ، برخورد برادران نسبت به خواهران به همان اندازه مهربان و سزاوار ستایش بوده است."
در درازنای تاریخ ایران زمین ، ایرانیان به هنگام برخورد با باورهای دیگران ، همیشه مخالف با این باور بودند که زن پس از مرد و آن هم از دنده ی چپ مرد آفریده شده است و رانده شدن مرد از بهشت و گمراهی او بوسیله ی زن را از جهل و نادانی قوم های دیگر می دانستند و نه تنها از دیدگاه آنها زن ضعیفه دانسته نشده ، بلکه تا جایگاه برتر الهی بالا برده شده است . " بانو " در اصل " رتیاباگیانو " بوده که پرتو الهی معنی می دهد و" پوروچیستا"که در ایران باستان نام دختر بوده در دین یشت
به معنای " دانش والا " آمده است . از لحاظ پوشش و حجاب ، زن و مرد ایرانی بر پایه ی شخصیت و پاکدامنی ذاتی خود ، هرگز مانند رومیان و یونانیان هم دوره ی خود ، در مجلس های عیش و نوش ظاهر نمی شدند . پاکدامنی در نزد زنان ایرانی اهمیت زیادی داشت و همیشه خود را با زیور پاکدامنی ، پارسایی ، راستی و دانش دوستی می آراستند . در "ویسپرد " آمده است :
" زنان و دوشیزگان باید از صمیم قلب از اندیشه و گفتار و کردار نیک پیروی نموده و این سه گوهر گرانبها را مانند بهترین و گرانبهاترین زیور و زینت با خود به همراه داشته تا شایستگی ، دوستی همسر خود و خشنودی اهورامزدا گردند . "
اشوزرتشت مهر و دوستی و وفاداری را هم به زن و هم به مرد سفارش نموده و رو به دختران و پسران جوان می فرماید :
ای نوعروسان و نودامادان ، روی سخن با شماست به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت در پی زندگانی پاک برآیید . هریک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی بر دیگری پیش دستی جوید تا این زندگانی مقدس زناشویی را با شادمانی و خرمی به پایان رسانید . " ( یسنای 53 – بند 5 )
در نوشته های پهلوی دوران ساسانی ،خوش اخلاقی ، پاکدامنی ، و شرکت زن با شوهر در کارهای اجتماعی از تلکیف های ملی و مذهبی دانسته شده است ، به ویژه اینکه در دینکرد آمده است :
" زن باید مایه ی جلال و سرافرازی شوهر و خانواده باشد . "
در ایران باستان کرد بدکار و زن بدکاره بسیار پست و منفور بوده و حتی در مجلس های عمومی و آیین های دینی حق ورود و حضور نداشته و در " اردیبهشت یشت " و"تیریشت " به این مردان و زنان نفرین شده و از کارهای آنان به نام " کارهای اهریمنی " یاد نموده و " زنا " را از جمله گناهان بزرگ دانسته و چنانچه مردی به زن خود خیانت می نمود ،زن می توانست شکایت خود را نسبت به شوهر به دادگاه ببرد . در آیین زرتشت امر به وه یعنی اختیار یک همسر شده است . مردان ایران باستان به سبب شرافت نژادی و همچنین بر پایه ی دستور دین به تعدد همسران قایل نبوده و بیش از یک زن اختیار نمی کردند . در " مینوی خرد "فصل 35 یکی از گناهان بزرگی که برمی شمارد این است که مردی با زن دیگر به سر برد و در حقیقت همسر دوم یا صیغه اختیار کند . این روش نه تنها در دوره ی اوستایی بلکه در دوره ی زبان پهلوی نیز از آموزش های دین و آیین مردم ایران زمین به شمار می آمد و حتی پس از چیرگی قوم های مهاجم به ایران که تعدد همسران در میان آنان آیینی مذهبی بود ، مانعی برای ایشان به وجود نیاورد و تا چندین سده وضع به همین روش ادامه داشت و امروزه نیز در میان زرتشتیان این آیین ادامه دارد .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)