صفحه 26 از 29 نخستنخست ... 162223242526272829 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 , از مجموع 287

موضوع: حیــــــــــــــــــدر بابایه سلام (شهـــــــــریار)

  1. #251
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد

    خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد


    گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات

    گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد


    ماه درویش نواز از پس قرنی بازم

    مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد


    دل همه کوکبه سازی و شب افروزی شد

    تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد


    وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر

    پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد


    ایرجا یاد تو شادان که از این بیت تو هم

    چه بسا درد که نزدیک به درمان آمد


    یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد

    خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد


    شهریارا دل عشاق به یک سلسله اند

    عشق از این سلسله خود سلسله جنبان آم
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #252
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد

    سیمای شب آغشته به سیماب برآمد


    آویخت چراغ فلک از طارم نیلی

    قندیل مه آویزه محراب برآمد


    دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم

    یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد


    چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد

    تا یادم از آن نوگل سیراب برآمد


    ماهم به نظر در دل ابر متلاطم

    چون زورقی افتاده به گرداب برآمد


    از راز فسونکاری شب پرده برافتاد

    هر روز که خورشید جهانتاب برآمد


    دیدم به لب جوی جهان گذران را

    آفاق همه نقش رخ آب برآمد


    در صحبت احباب ز بس روی و ریا بود

    جانم به لب از صحبت احباب برآمد
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #253
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شبست و چشم من و شمع اشکبارانند

    مگر به ماتم پروانه سوگوارانند


    چه می کند بدو چشم شب فراق تو ماه

    که این ستاره شماران ستاره بارانند


    مرا ز سبز خط و چشم مستش آید یاد

    در این بهار که بر سبزه میگسارانند


    به رنگ لعل تو ای گل پیاله های شراب

    چو لاله بر لب نوشین جویبارانند


    بغیر من که بهارم به باغ عارض تست

    جهانیان همه سرگرم نوبهارانند


    بیا که لاله رخان لاله ها به دامنها

    چو گل شکفته به دامان کوهسارانند


    نوای مرغ حزینی چو من چه خواهد بود

    که بلبلان تو در هر چمن هزارانند


    پیاده را چه به چوگان عشق و گوی مراد

    که مات عرصه حسن تو شهسوارنند


    تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین

    که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند


    به کشت سوختگان آبی ای سحاب کرم

    که تشنگان همه در انتظار بارانند


    مرا به وعده دوزخ مساز از او نومید

    که کافران به نعیمش امیدوارانند


    جمال رحمت او جلوه می دهم به گناه

    که جلوه گاه جلالش گناهکارانند


    تو بندگی بگزین شهریار بر در دوست

    که بندگان در دوست شهریارا نههند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #254
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند

    دلم تحمل بار فراق او نتواند


    در آتشم بنشاند چو باکسان بنشیند

    کنار من ننشیند که آتشم بنشاند


    چه جوی خون که براند ز دیده دل شدگان را

    چو ماه نوسفر من سمند ناز براند


    به ماه من که رساند پیام من که ز هجران

    به لب رسیده مرا جان خودی به من برساند


    بسوز سینه من بین که ساز قافیه پرداز

    نوای نای گرهگیر دل شکسته نخواند


    چه نالی ای دل خونین که آن شکوفه خندان

    زبان مرغ حزین شکسته بال نداند


    دلم به سینه زند پر بدان هوا که نگارین

    کتابتی بنوسید کبوتری بپراند


    من آفتاب ولا جز غمام هیچ ندانم

    مهی که خود همه دان است باید این همه داند


    بهر چمن که رسیدی بگو به ابر بهاری

    که پیش پای تو اشگی بیاد من بفشاند


    به وصل اگر نرهم شهریار از غم هجران

    کجاست مرگ که ما را ز زندگی برهاند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #255
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند

    دلم در بیقراری چشمه مهتاب را ماند


    گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو

    به شبهای دل تاریک من مهتاب را ماند


    خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان

    که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند


    بتا گنجینه حسن و جوانی را وفایی نیست

    وفای بی مروت گوهر نایاب را ماند


    بدین سیمای آرامم درون دریای طوفانیست

    حذر کن از غریق آری که خود غرقاب را ماند


    بجز خواب پریشانی نبود این عمر بیحاصل

    کی آن آسایش خوابش که گویم خواب را ماند


    سخن هرگز بدین شیرینی و لطف و روانی نیست

    خدا را شهریار این طبع جوی آب را ماند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #256
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند

    به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند


    به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده

    دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند


    دل وامانده ام بس همرهانش کاروانی شد

    اگر خواند به آهنگ درای کاروان خواند


    چه ناز آهنگ ساز دل که هم دلها به وجد آرد

    اگر از تازه ها گوید و گر از باستان خواند


    اگر تار دل و مضراب سوز جادوان داری

    به سازی پنجه کن جانا که سیمش جاودان خواند


    دلا ما را به خوی خوانده ست دکتر مرتضای شمس

    نه آخر شمس ملا را به آذربایجان خواند


    به پشت اشتران کن شهریارا بار مولانا

    که شمست مرحبا گویان سرود ساربان خواند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #257
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند

    تا که در بر شاهد آزادی و قانون گرفتند


    لاله از خاک جوانان می دمد بر دشت و هامون

    یا درفش سرخ بر سر انقلابیون گرفتند


    خرم آن مردان که روزی خائنین در خون کشیدند

    زان سپس آن روز را هر ساله عید خون گرفتند


    با دمی پنهان چو اخگر عشق را کانون بیفروز

    کوره افروزان غیرت کام از این کانون گرفتند


    خوف کابوس سیاست جرم خواب غفلت ما

    سخت ما را در خمار الکل و افیون گرفتند


    کار با افسانه نبود رشته تدبیر می تاب

    آری ارباب غرائم مار با افسون گرفتند


    خاک لیلای وطن را جان شیرین بر سر افشان

    خسروان عشق درس عبرت از مجنون گرفتند


    شهریارا تا محیط خود تنزل کن بیندیش

    کاین قبا بر قامت طبع تو ناموزون گرفتند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #258
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    روشنانی که به تاریکی شب گردانند

    شمع در پرده و پروانه سر گردانند


    خود بده درس محبت که ادیبان خرد

    همه در مکتب توحید تو شاگردانند


    تو به دل هستی و این قوم به گل می جویند

    تو به جانستی و این جمع جهانگردانند


    عاشقانراست قضا هر چه جهانراست بلا

    نازم این قوم بلاکش که بلاگردانند


    اهل دردی که زبان دل من داند نیست

    دردمندم من و یاران همه بی دردانند


    بهر نان بر در ارباب نعیم دنیا

    مرو ای مرد که این طایفه نامردانند


    آتشی هست که سرگرمی اهل دل ازوست

    وینهمه بی خبرانند که خون سردانند


    چون مس تافته اکسیر فنا یافته اند

    عاشقان زر وجودند که رو زردانند


    شهریارا مفشان گوهر طبع علوی

    کاین بهائم نه بهای در و گوهردانند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #259
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند

    ز جوی آب بقا هم به چابکی بجهند


    جلا و جوهر این بوالعجب گدایان بین

    که جلوه گاه جلال و جمال پادشهند


    برون رو از خود و آنگه درون میکده آی

    که خرقه ها همه اینجا به رهن باده نهند


    کلاه بفکن و بر خاک نه سر نخوت

    که مهر و ماه بر این در سران بی کلهند


    چه چاره ده مه برج شرف به خانه ماست

    که از شعاع و شفق رشگ ماه چاردهند


    چه فر بخت بلندی است با مه و خورشید

    که پاسبان در این بلند بارگهند


    تو شهریار دراین هفتخوان تهمتن باش

    که دیو نفس حرون است و راهبان نرهند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #260
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شبها به کنج خلوتم آواز می دهند

    کای خفته گنج خلوتیان باز می دهند


    گوئی به ارغنون مناجاتیان صبح

    از بارگاه حافظم آواز می دهند


    وصل است رشته سخنم با جهان راز

    زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند


    وقتی همای شوق مرا هم فرشتگان

    تا آشیان قدس تو پرواز می دهند


    ساز سماع زهره در آغوش طبع تست

    خوش خاکیان که گوش به این ساز می دهند


    آنجاکه دم زند ز تجلی جمال یار

    فرصت به آبگینه غماز می دهند


    سازش به هر سری نکند تاج افتخار

    آزادگی به سرو سرافراز می دهند


    ما را رسد مدیحه حافظ که وصف گل

    با بلبلان قافیه پرداز می دهند


    آنجاکه ریزه کاری سبک بدیع تست

    ما را به مکتب قلم انداز می دهند


    دیوان تست یا که پس از کشتگان جنگ

    رختی به خانواده پسر باز می دهند


    هرگز به ناز سرمه فروشش نیاز نیست

    نرگس که از خم ازلش ناز می دهند


    بار دمه و ستاره در ایوان شهریار

    کامشب صلا به حافظ شیراز می دهند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 26 از 29 نخستنخست ... 162223242526272829 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/