صفحه 24 از 29 نخستنخست ... 14202122232425262728 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 231 تا 240 , از مجموع 287

موضوع: حیــــــــــــــــــدر بابایه سلام (شهـــــــــریار)

  1. #231
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    هیچ آفریده ئی به جمال فریده نیست

    این لطف و این عفاف به هیچ آفریده نیست



    آن سروناز هم که به باغ ارم در است

    فرد و فرید هست و لیکن فریده نیست



    نرگس دریده چشم به دیدار او ولی

    دیدار آفتاب به چشم دریده نیست



    در بزم او که خفته فرو پلک چشمها

    غیر از دل تپیده و رنگ پریده نیست



    هر آهوئی به هر چمنی می چرد ولی

    آن آهوئی که در چمن او چریده نیست



    زلفش بریده رشته پیوند دل ولی

    خود رشته ای که دل دمی از وی بریده نیست



    از شهریار غیر گناه مجردی

    یک نقطه سیاه دگر در جریده نیست
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #232
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

    به زندگانی من فرصت جوانی نیست


    من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار

    خدای شکر که این عمر جاودانی نیست


    همه بگریه ابر سیه گشودم چشم

    دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست


    به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم

    دریغ و درد که این انتحار آنی نیست


    نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس

    به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست


    ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند

    به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست


    ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس

    که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #233
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    سری به سینه خود تا صفا توانی یافت

    خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت


    در حقایق و گنجینه ادب قفل است

    کلید فتح به کنج فنا توانی یافت


    به هوش باش که با عقل و حکمت محدود

    کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت


    جمال معرفت از خواب جهل بیداریست

    بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت


    تحولی است که از رنجها پدید آید

    نه قصه ای که به چون و چرا توانی یافت


    تو حلقه بردر راز قضا ندانی زد

    مگر که ره به حریم رضا توانی یافت


    ز قعر چاه توان دید در ستاره و ماه

    گر این فنا بپذیری بقا توانی یافت


    کمال ذوق و هنر شهریار در معنی است

    تو پیش و پس کن لفظی کجا توانی یافت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #234
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت

    بازار شوق پردگیان باز درگرفت


    شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه

    ابری به هم برآمد و ماهی به برگرفت


    زین خوشترت کجا خبری در زند که دوست

    سر بی خبر به ما زد و از ما خبر گرفت


    بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک

    این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت


    یک تار موی او به دو عالم نمیدهند

    با عشقش این معامله گفتیم و سرگرفت


    چشمک زند ستاره صفت با نسیم صبح

    شمع دلی که دامن آه سحر گرفت


    چون شعر خواجه تازه و تر بود شهریار

    شعر توهم که درس خود از چشم تر گرفت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #235
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    رفتم و بیشم نبود روی اقامت

    وعده دیدار گو بمان به قیامت


    گر تو قیامت به وعده دور نخواهی

    یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت


    بانگ اذان است و چشم مست تو بینم

    در خم محراب ابروان به امامت


    قصر نمازت چه ای مسافر مجنون

    کعبه لیلی است قصد کن به اقامت


    در همه عالم علم به عشق و جنونی

    گو بشناسندت از جبین به علامت


    آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم

    عمر دگر خواهم از خدا به غرامت


    پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی

    از تو چه پنهان همیشه بار ندامت


    خرمن گل ها به باد رفت و به دل ها

    نیش ندامت خلید و خار ملامت


    شحنه شهری تو دست یاز به شمشیر

    باری اگر شیر می کشی به شهامت


    من به سلام و وداع کعبه و صحرا

    صحیه زنانم که بارکن به سلامت


    شمع دل شهریار شعله آخر

    زد به سراپا که سوختن به تمامت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #236
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت

    جان مژده داده ام که چوجان در برارمت


    تا شویمت از آن گل عارض غبار راه

    ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت


    عمری دلم به سینه فشردی در انتظار

    تا درکشم به سینه و در بر فشارمت


    این سان که دارمت چو لئیمان نهان ز خلق

    ترسم بمیرم و به رقیبان گذارمت


    داغ فراق بین که طربنامه وصال

    ای لاله رخ به خون جگر می نگارمت


    چند است نرخ بوسه به شهر شما که من

    عمری است کز دو دیده گهر می شمارمت


    دستی که در فراق تو میکوفتم به سر

    باور نداشتم که به گردن درآرمت


    ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی

    باری چو می روی به خدا می سپارمت


    روزی که رفتی از بر بالین شهریار

    گفتم که ناله ای کنم و بر سر آرمت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #237
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    گاهی گر از ملال محبت بخوانمت

    دوری چنان مکن که به شیون برانمت


    چون آه من به راه کدورت مرو که اشک

    پیک شفاعتی است که از پی دوانمت


    تو گوهر سرشکی و دردانه صفا

    مژگان فشانمت که به دامن نشانمت


    سرو بلند من که به دادم نمی رسی

    دستم اگر رسد به خدا می رسانمت


    پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من

    تن نیستی که جان دهم و وارهانمت


    ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی

    فردا به خاک سوختگان می کشانمت


    تو ترک آبخورد محبت نمی کنی

    اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت


    ای غنچه گلی که لب از خنده بسته ای

    بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت


    یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب

    تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت


    چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب

    دارم غزال چشم سیه می چرانمت


    لبخند کن معاوضه با جان شهریار

    تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #238
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت

    که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت


    تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما

    چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت


    چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی

    حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت


    تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

    به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت


    امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

    بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت


    شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل

    میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت


    چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

    به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت


    به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین

    نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت


    دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست

    امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت


    به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند

    نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #239
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شنیده ام که به شاهان عشق بخشی تاج

    به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج


    تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن

    به دولت سرت از آفتاب دارم تاج


    کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم

    بر آن سر است که از قلب ما کند آماج


    اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای

    که گفته اند قمار نخست با لیلاج


    به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر

    که روز وصل تو کم نیست از شب معراج


    زبان شعر نیالوده ام به مدح کسی

    ولیک ساز تو از طبع من ستاند باج


    به تکیه گاه تو ای تاجدار حسن و هنر

    سزد ز سینه سیمین سریر مرمر و عاج


    به قول خواجه گر از جام می کناره کنم

    به دور لاله دماغ مرا کنید علاج


    به روزگار تو یابد کمال موسیقی

    چنانکه شعر به دوران شهریار رواج
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #240
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد

    درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد


    من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست

    درد آن بود که از پا درمان من بیفتد


    یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست

    دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد


    ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من

    ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد


    از گوهر مرادم چشم امید بسته است

    این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد


    من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان

    گردون کجا به فکر سامان من بیفتد


    خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا

    گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 24 از 29 نخستنخست ... 14202122232425262728 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/