قواعد قافيه




1. حروف الحاقي جزو حروف مشترك قافيه اند و رعايت آنها لازم است.
بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران
كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران

ار + ان حروف قافيه است: ار = حروف اصلي ( قاعده 2) ان = حروف الحاقي.

2. واژه هاي مختوم به مصوتهاي ِ ( هي بيان حركت) و ي از نظر قافيه الحاقي به شمار مي آيند.
يكي مشكلي برد پيش عَلي
مگر مشكلش را كند منجَلي
َ لي حروف قافيه است: َ ل، اصلي و ي در حكم الحاقي.

3. اگر در قاعده 2 (مصوت + صامت + صامت)، مصوت كوتاه باشد و قافيه حروف الحاقي داشته باشد، اين مصوت كوتاه مي تواند متفاوت باشد. مثلاً:
سراسر همه دشت پر كُشته بود
زمين چون گل ارغوان گَشته بود
ُ شت و َشت = حروف اصلي قافيه اند و ِ (هر بيان حركت) = حروف الحاقي است.

4. پسوند و پيشوند گاهي در قافيه شعر در حكم واژه قافيه قرار مي گيرند. مثلاً:
چنان صورتش بسته تمثالگَر
كه صورت نبندد از آن خوب تَر
«گَر» و « تَر» پسوند هستند و بايد الحاقي به حساب آيند، اما خود واژه قافيه قرار گرفته اند.

5. اگر قبل از حروف قافيه (در قاعده 1 و 2) حرف يا حروف ديگري مشترك باشند آنها جزو حروف قافيه نيستند. مثال:
بشنو از ني چون شكايت مي كند
وز جداييها حكايت مي كند
«ايَت» حروف مشترك است اما فقط َت حروف قافيه است.

6. اگر واژه هاي قافيه لفظاً يكسان ولي در معنا متفاوت باشند، قافيه درست است و جناس هم دارد:
ز هر ناحيت كاروانها روان (= رونده)
به ديدار آن صورت بي روان (= روح)

7. گاه حروف قافيه در بيش از يك واژه قرار مي گيرد:
چراغ روي تو را شمع گشت پروانه
مو از خال تو با حال خويش پروا، نه
در مصراع دوم، پروا + نه (پروا نيست) با پروانه قافيه شده كه حروف قافيه ا + نه است.


واژه هاي هم قافيه
در بعضي از زبانها تعداد واژه هاي هم قافيه زياد است و در بعضي كم؛ ولي در زبان فارسي نسبتاً زياد است مانند «ار» در كلمات (كار، تار، يار، نگار … ).

قافيه مياني و دروني
گاهي قافيه را در درون مصرع يا پايان نيم مصرع نيز مي آورند. مانند اين شعر مولوي:
يار مرا، غار مرا، عشق جگر خوار مرا
يار تويي، غار تويي، خواجه نگه دار مرا
روح تويي، نوح تويي، فاتح و مفتوح تويي
سينه مشروح تويي، بر در اسرار مرا

ذوقافيتين
گاهي شعر داراي دو قافيه پاياني است. مثلاً:
گزيد از غنيمت ظرايف بسي
كز آن سان نبيند طرايف كسي

قافيه خطي
در قافيه ها علاوه بر صورت ملفوظ بايد شكل مكتوب نيز رعايت شود.

عيوب قافيه
در شعر فارسي رعايت قواعد و ضوابط قافيه الزامي است و هرچه خلاف آنها باشد غلط است. مثل قافيه كردن پُر با تَر. همچنين تكرار واژه هاي قافيه عيب فاحش به شمار مي رود مگر اين كه ابيات شعر از بيست و سي درگذرد يا قصيده دو مطلع داشته باشد.

تكرار واژه هاي غير ساده قافيه
تكرار واژه هاي غير ساده (مشتق، مركب) در صورتي كه اجزاي سازنده آنها چندان آشكار نباشد يا بتوان ميان معناي دو جزء فرقي نهاد رواست: مثلاً رنجور و مزدور، آب و گلاب.

قافيه در شعر نو
قافيهشعر نو بر خلاف شعر كلاسيك در آخر ابيات نمي آيد بلكه بستگي به مطلب داردو الزاماً هر مطلب هم قافيه دار نيست و شاعر خود را اسير قافيه نمي سازد،معمولاً در هر مطلب دو يا چند مصرع قافيه دار مي آيد.