ايران

من عشق را به نام پاك تو، آغاز مي كنم
تنها در آسمان مهر تو، پرواز مي كنم

مي بوسمت، كه داغ تنت شور، زندگي ست
مي خوانمت ،كه شور تو، ماهور زندگي ست

جريان سرخ عشق و روان در رگ مني
در سينه ام نه دل، كه به جايش تو مي زني

من هر چه دارم از تو و دامان پاك توست
گنج گران زندگيم عطر خاك توست

اين خاك پاك ،هستي ما، افتخار ماست
نامش، چراغ روشن شبهاي تار ماست

ميراث جاودان نياكان آرش است
پاكيزه از قداست خورشيد و آتش است

عطر بهشت مي دهد اين مرز پر گهر
اين بر ترين تجلي سر چشمه هنر
****
اين خاك پاك ،هستي ما، افتخار ماست
نامش، چراغ روشن شبهاي تار ماست

حالا، دلش گرفته از اين روزهاي سرد
اين لحظه هاي پر از ترس،التهاب،درد

اصلا، دلش شكسته ازين بغض در گلو
اين شهر مرده بي شور و هاي و هو

از بوي مرگ و وحشت و بيداد خسته است
از زخم تازيانه جلاد خسته است

حالا كجاست ،غيرت آرش كه جان دهد
اين خاك را دوباره غرور ارمغان دهد؟

پس كو ؟ كجاست؟ حرمت خون سياوشان
بر جا ، چه مانده از درفش و دلاوردگرنشان؟

حالا، نجات و عزت تاريخ دست توست
باور بكن، شكست نياكان، شكست توست

دست تو امتداد تكاپوي آرش است
سوزنده از اراده تو هرم آتش است

بايد ازين خيال گران چشم وا كنيم
بايد به كاوه هاي زمان اقتدا كنيم

اين بهترين مجال براي حضور ماست
چشم خليج فارس به راه عبور ماست

آناهيتا تركمن