داند خدا که بعد خدا می پرستمت .................. هان ای وطن مگو که چرا می پرستمت
ذرات هستیم ز تو بگرفته است جان .................. چون برتری ز جان همه جا می پرستمت
هر صبح دم باز کند آسمان درش .................. با سد هزار دست دعا می پرستمت
چون پای تا سر تو سزاوار حرمت است .................. با عضو عضو خود سر و پا می پرستمت
چون مرغ پر شکسته ای از آشیان جدا .................. اینک از آشیان جدا می پرستمت
از یاد رودهای کف آلود نعره زن .................. دیوانه ام به شور و صدا می پرستمت
از یاد آن فضای فروزان نور بار .................. در زیر آن گرفته فضا می پرستمت
از یاد آن چنار کهنسال سبز پوش .................. در پیش برگ برگ جدا می پرستمت
چون بوی گل بیاد توام می برد بباغ .................. با لرزش نسیم صبا می پرستمت
هرجا که مطربی کند از عشق نغمه سر .................. در پرده پرده ساز و نوا می پرستمت
بعد مکان اثر نکند در دیار عشق .................. ای دور از نظر به کجا می پرستمت
ثروتمدار شهر سزاوار ذکر نیست .................. از یاد کودکان گدا می پرستمت
از یاد رفتگان بخون غرق گشته ات .................. در خون و اشک کرده شنا می پرستمت
از یاد آنک بر لب شمشیر آبدار .................. سد بوسه داده روز دعا می پرستمت
از یاد سنگری که سرافراز مردمان .................. با خون خویش کرده بنا می پرستمت
گه با صریر خامه و گه با زبان دل .................. هم آشکار و هم خفا می پرستمت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)