چكامه : کاوه مرادی
اینجا چراغانی شده دنیای اهریمن
دشمن کمر بسته ست بر نابودی میهن
در دشت ایرانم تو خار مرگ بینی
آن حکم بنیاد افکن و این سیل بنیان کن
شهر نیاکان,داستانم غرق نفرت شد
با لطف نادانی ما و کینه دشمن
بیگانه گر ویران بکرد و سوخت و دزدید
از ما چرا با خانه مان بیگانگی کردن
در دامن جمشید و کیومرث بالیدم
اکنون ز ما نبود به حق آلوده تر دامن
ما یاددار تخت بودیم اینچنین کردیم
تا بچه های ما چه سان این یاد پاییدن
ایران من یاد ها و یادگاریهات ویران شد
فردا جواب بچه ها چون می توان دادن
ار آن هنر کاو نزد ما ایرانیان بوده ست
اکنون فقط مانده به گور خویش استادن
از اسب اگر افتاده ایم از گرد گردون است
اما نشاید این زمان از اصل افتاد
نباید که با هم بود چون زنجیر چون دریا
تا از خفا بتوان سرود نور سر دادن
برخیز دست افشان و با من نغمه سازی کن
تا بشکنیم این آخرین نیرنگ اهریمن
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)