نمیدونم حقیقت چیه و به چی میشه گفت حقیقت؟
اما اینو خوبمیدونم که دل ِ تنگ و خسته ی من، بزرگترین حقیقت ِ امروز و فردای منه.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به دلم آمد
می آیی
آمدی
دلم رفت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلم میخواهد کسی «باشد»
«خوب» باشد...«مهربان » باشد...« بس» باشد...
همه ی این بودنهایش فقط برای من باشد...
فقط برای من
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دستم را بگیر
و مرا به دور دست هایی ببر که
در دسترس هیچ دستی نباشم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
حالا که نیستی...من به پرندگان حق می دهم...که نخوانند...همینطور به خورشید...که مضحک و منگ...مثل یک دلقک دیوانه از کوچه ها بگذرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به هیچ روزی پس ات نمیدهم! به هیچ ساعتی به هیچ دقیقهای به هیچ، هیچی! سخت چسبیدهام تمامت را...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
استخاره میزنم
ازبرگ برگ تنت
به نیت چشیدن شیرینی لبانت ...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنقدر به نازو غمزه افسون کردی
تا جام دل مرا پر از خونکردی
با ناز نگاهت عقل من دزدیدی
لیلی نشدی مرا چو مجنون کردی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زيبا ترين بهانه تويي زنده ام اگر
مي ميرم و به دوريت عادت نمي كنم
معشوق مایی و منظور دیگران دگر
حاشا نکن ز من که حسادت نمی کنم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)