صفحه 8 از 30 نخستنخست ... 45678910111218 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 300

موضوع: ♥۩♥ متن (شعر) آهنگهای غمگین و عاشفانه ♥۩♥

  1. #71
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    با همه بی سروسامانیم
    باز به دنبال پریشانیم .
    طاقت فرسودگیم هیچ نیست
    در پی ویران شدنی آنیم .
    آمده ام با عطش سالها
    تا تو کمی عشق بنوشانیم .
    ماهی برگشته ز دریا شدم
    تا تو بگیری و بمیرانیم .
    خوبترین حادثه می دانمت
    خوبترین حادثه می دانیم .
    حرف بزن ابر مرا باز کن
    دیر زمانی ست که بارانیم .
    حرف بزن ، حرف بزن سالهاست
    تشنه ی یک صحبت طولانیم .
    آه ! به کجا می کشیم خوب من ؟
    پا نکشانی به پریشانیم !
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #72
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    دلم برات گرفته
    چرا صدات گرفته
    نکنه گریه کردی
    بازم اسیر دردی
    برای درد دلهات
    دنبال من می گردی
    دلم گم کرده دستاتو
    نگام گم کرده چشماتو
    هنوزم زنده ام با تو
    نمی گیره کسی جاتو
    تو می گفتی که تنها من
    تورو دارم تو دنیا من
    دلم می خواد بگی با من
    دوباره درد دلهاتو
    وقتی صدات می لرزه
    وقتی دلت می گیره
    برای زنده موندن
    میگی که خیلی دیره
    یادت باشه یکی هست
    می خواد برات بمیره
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #73
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    قسم به عشقمون قسم .. همش برات دلواپسم.. قرار نبود اينجوري شه ..
    يکهو بشي همه ي کس ام .. راستي چي شد چه جوري شد ..
    اينجوري عاشقت شدم .. شايد ميگم تقصير توست تا کم شه از جرم خودم ...
    به ملاقات آمدم ..
    ببين که دل سپرده داري .. چگونه عمري از احساس عشق شدي فراري ..
    نگاهم کن دلم را عاشقانه هديه کردم ..
    تو دريا باشو من جويباره عشقو در تو جاري .
    من از پروانه بودن ها .. من از ديوانه بودن ها ..
    من از بازي يک شعله ي سوزنده که آتش زده دز دامن پروانه نميترسم .
    من از هيچ بودن ها . از عشق نداشتن ها ..
    از بي کسي و خلوت انسانها مي ترسم ..
    .. راستي چي شد چه جوري شد ..
    اينجوري عاشقت شدم .. شايد ميگم تقصير توست تا کم شه از جرم خودم ...
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #74
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    یه دفع مثل یک گل رفتی تو دست خزون
    سیل و بـارون و تگـرگ میومد از اسمون
    بردمـت تو گــل خونـه که نریز رو سرت
    که یـوقت خـیس نشـه یخ کنه بال و پرت
    نشکنه زیر تگـرگ نریزه از تـوی برگ
    من تمــومه قصــه هــام قصـه ی تـوست
    یه دفع مثل یه شمع داشتی خاموش می شدی
    اگـــه پـروانه نبود تو فراموش می شدی
    اره پــــروانه شـدم که پرام سـوخته شه
    تا اتیش دل تـــو به دلــم دوختـــه شــه
    کـــــه بســـــــوزه پــــر و بـــــــــــــالم
    کـــــه راحـــــت بشـــــــه خیــــــــــالم
    دارم از تــــــــــو مــی نــــــــــویســـم
    تــــــــو کـــه غــــم داره نــــــــــگـات
    اگه دوست داشتی بگو تا باز بگم برات
    ایـــــــنقده میـــــگم تــا خستـــه شــــم
    بـــــــــا عشـــــــق تـــــو شکستــه شم

    من تموم قصه هام قصه ی توست از ( مسعود فرد منش )
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #75
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    هر کاری کردم که تو رو گم کنم از خاطرهام
    به در بسته خوردمو باز از تو گم شد لحظه هام
    خاطرهای بودنت چه جور فراموشش کنم؟
    دلی که تو آتیش زدی چه جوری خاموشش کنم؟
    جای نگات رو پر نکرد هیچ کسی با هر چی که بود
    انگاری تو خون منی تو پوست و گوشت و تار و پود
    دروغ نمیگم بعد تو خیلی ها رفتن و اومدن
    اما توی نگاه من هیچ کدومش تو نشدن
    فکر نکنی ازت میخوام بیای و با من بمونی
    اینا رو گفتم که فقط صداقتم رو بدونی
    من نمیخوام که مثل تو هرزی باشم توی دمن
    من عاشق عشق میمونم ، تو دیگه مردی واسه من

    هنوزم کوچه ی دیدار ما بوی تو داره
    نگاه و بوسه های شب رو یاده من میاره
    شب میلاد من بود و تو هم بودی دوباره
    شبی تاریک اما چشم های تو تک ستاره
    تموم دنیا و بزرگی هاش فقط یک کوچه
    تموم کوچه و پنجره هاش شاهد ما بود
    گرفتم دستاتو تو گفتی با چشم هات عاشق هستی
    آخه چشم های ناز تو فقط قاصد ما بود
    تن و روح و دل و جونم کلید قفل زندونم
    دلت یک عمره که خسته است تو چشات اینو میخونم
    مثل ابری مثل بارون واسه کویر خشکیدم
    یک دنیا عشق یک دنیا نور توی برق چشات دیدم
    نه امروزی نه دیروزی مثل نفس تو هر روزی
    مثل شمعی واسه خوبی که میسازی که میسوزی
    غمش با من خوشیش با تو تمام دلخوشیش با تو
    هنوز هم رو تنم مونده بوی عطر نفس هاتو
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #76
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    سهیل تهرانی

    دلم برات گرفته
    چرا صدات گرفته
    نکنه گریه کردی
    بازم اسیر دردی
    برای درد دلهات
    دنبال من می گردی
    دلم گم کرده دستاتو
    نگام گم کرده چشماتو
    هنوزم زنده ام با تو
    نمی گیره کسی جاتو
    تو می گفتی که تنها من
    تورو دارم تو دنیا من
    دلم می خواد بگی با من
    دوباره درد دلهاتو
    وقتی صدات می لرزه
    وقتی دلت می گیره
    برای زنده موندن
    میگی که خیلی دیره
    یادت باشه یکی هست
    می خواد برات بمیره
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #77
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    همسفر تنها نرو بذار تا با هم بریم
    سرنوشتمون یکی هر دو مون مسافریم
    تازه از راه رسیدم هنوزم خسته رام
    همسفر تنها نرو ، بذار تا منم بیام
    سخته دل کندن از این شهر و دل بستگی ها
    موندن از خونه جدا ، با همه خستگی ها
    جون به لبهام رسیده تا به کی دربدری
    گرد غربت روتنم ، که بازم باید بری
    بذار تا خستگی از این تن خسته بره
    سخته دل بستگی از شهر دل بسته بره
    اگه بذاری بیام ، من میشم سنگ صبور
    گوش به قصه هات میدم ، شهر غربت راه دور
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #78
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    با يک شکلات شروع شد .
    من يک شکلات گذاشتم توي دستش .او يک شکلات گذاشت توي دستم .
    من بچه بودم . او هم بچه بود. سرم را بالا کردم او هم سرش را بالا کرد . ديد که مرا ميشناسد .
    خنديدم . گفت :« دوستيم ؟ »
    گفتم : «دوست دوست »
    گفت : « تا کجا؟‌»
    گفتم : دوستي که « تا » ندارد !.
    گفت : « تا مرگ ! »
    خنديدم و گفتم : « گفتم که تا ندارد ! »
    گفت : « باشد ، تا پس از مرگ !‌»‌
    گفتم :‌« نه نه نه ، تا ندارد »
    گفت :‌« قبول تا آنجا که همه زنده ميشوند‌،‌يعني زندگي پس از مرگ . باز با هم دوستيم . تا بهشت تا جهنم ، تا هر کجا که باشد من و تو با هم دوستيم.»
    خنديدم گفتم :« تو برايش تا هر کجا که دلت ميخواهد يک «تاا» بگذار . اصلا يک تا بکش از يک سر اين دنيا تا سر آن دنيا . اما من اصلا تا نميگذارم .»
    نگاهم کرد .نگاهش کردم . باور نميکرد . مي دانستم او ميخواست حتما دوستي مان تا داشته باشد .
    دوستي بدون تا را نميفهميد.
    گفت:« بيا براي دوستيمان یک نشانه بگذاريم .»
    گفتم : « باشد تو بگذار .» گفت :‌« شکلات .هر بار که همديگر را مي بينيم يک شکلات مال تو يکي مال من . باشد ؟ »
    گفتم :« باشد .»
    هر بار يک شکلات ميگذاشتم توي دستش . او هم يک شکلات توي دست من . باز همديگر را نگاه ميکرديم يعني که دوستيم .
    دوست دوست .
    من تندي شکلاتم را باز ميکردم و ميگذاشتم توي دهانم و تند تند آن را ميمکيدم .
    ميگفت : « شکمو ، تو دوست شکموئي هستي »
    و شکلاتش را ميگذاشت توي صندوق کوچولوي قشنگي .
    ميگفتم :«‌بخورش ! » ميگفت :« تمام ميشود . ميخواهم تمام نشود . براي هميشه بماند .»
    صندوقش پر از شکلات شده بود .
    هيچ کدامش را نميخورد . من همه اش را خورده بودم .
    گفتم :‌«‌اگر يک روز شکلاتهايت را مورچه ها بخورند يا کرمها . آنوقت چکار ميکني ؟ »
    گفت :« مواظبشان هستم . » ميگفت ميخواهم نگهشان دارم تا وقتي دوست هستيم و من شکلات را ميگذاشتم توي دهانم
    و ميگفتم : « نه نه نه تا ندارد . دوستي که تا ندارد . »

    يک سال . دو سال . چهار سال . هفت سال . ده سال . بيست سال شده است او بزرگ شده است
    من بزرگ شده ام . من همه شکلات ها را خورده ام . او همه شکلات ها را نگه داشته است .
    او آمده امشب تا خداحافظي کند .
    ميخواهد برود . برود آن دور دورها ..
    ميگويد :‌«‌ميروم اما زود برميگردم »
    من ميدانم . ميرود و برنميگردد . يادش رفت شکلات را به من بدهد .
    من يادم نرفت .
    يک شکلات گذاشتم کف دستش گفتم :‌«‌اين براي خوردن . »
    و يک شکلات هم گذاشتم کف آن دستش و گفتم :‌« اين هم آخرين شکلات براي صندوق کوچکت » .
    يادش رفته بود که صندوقي دارد براي شکلاتهايش . هر دو را خورد و خنديدم .
    ميدانستم دوستي من « تا» ندارد .ميدانستم دوستي او « تا » دارد .
    مثل هميشه .
    خوب شد همه شکلاتهايم را خوردم . اما او هيچ کدامشان را نخورد .
    حالا با يک صندوق پر از شکلات چه خواهد کرد ؟! ...
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #79
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    عشق من
    عشق من ناز نکن بغضمو پایون میگیره
    یک روزی دست زمونه تو رو از من میگیره
    وقتی تنها با تو بودم واسه من زندگیه
    تو رو دیدم تو رو خواستم تو رو کی از من میگیره
    عشق من قلب این عاشق با تو اروم میگیره
    همه ناله های من از این نگاهت دوریه
    تو رو دیدم تو رو خواستم تو رو هرجا میبینم
    بی تو و عشق تو من همیشه تنها میمونم
    عشق من عاشقتم همه حرفام به خدا از عشق و از صداقته
    با تو بودن توی دنیا واسه من نهایته
    عشق من بی کسی و شب با تو پایون میگیره
    همه رگهام از حرارت نگات خون میگیره
    با تو بودن توی دنیا واسه من نهایته
    تو گمون کردی بری خاطراهتم میمیره
    روزهای رفته برام رنگ سیاهی میگیره
    اگه صد بهار و پاییز واسه تو گریه کنم
    نمیتونم که تو رو همیشه از یاد ببرم
    من همون عاشقتم تا که چشام بارونیه
    همه ناله های من از اون نگاهت دوریه
    تو رو دیدن توی دنیا واسه من نهایته
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #80
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    دیگه زندگیم داره ته میکشه
    از دلم پیاده شو اخرشه
    نه بمون شاید بازم جون بگیرم
    نه برو میخوام که راحت بمیرم
    نه بشین که سر رو شونت بذارم
    نه پاشو که دیگه دوستت ندارم
    نه نه نه بیا بیا و دستامو بگیر
    عشق من بیا تو هم با من بمیر
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 8 از 30 نخستنخست ... 45678910111218 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/