آب هر چند كه مهريه دلتنگي هاست
آب يك عمر خجالت زده ي روي شماست
آب آتش شد و بر مجمره ي جان افتاد
نيمه شب، خستگي شهر به دوش اش پيداست
شعله در شعله به خاكستر باران مي ريخت
آه مادر چه بگويم كه شروع اش اينجاست
اي كريمي كه به احسان تو مشهور شده است
اهل بيتي كه غزل مرثيه اش سهم شماست
دشت تا دشت عطش بود و كويري در راه
رود تا رود مسيري كه به تنهايي ماست
بانوي آب يقيين دارم از آغاز ازل
آب، لب تشنه به دنبال شه كرب و بلاست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)