صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 97

موضوع: دیوان شمس تبریزی (غزلیات)

  1. #51
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما کفر شدست لاجرم ترک هوای نفس ما
    چونک به عشق زنده شد قصد غزاش چون کنم غمزه خونی تو شد حج و غزای نفس ما
    نیست ز نفس ما مگر نقش و نشان سایه ای چون به خم دو زلف تست مسکن و جای نفس ما
    عشق فروخت آتشی کآب حیات از او خجل پرس که از برای که آن ز برای نفس ما
    هژده هزار عالم عیش و مراد عرضه شد جز به جمال تو نبود جوشش و رای نفس ما
    دوزخ جای کافران جنت جای مومنان عشق برای عاشقان محو سزای نفس ما
    اصل حقیقت وفا سر خلاصه رضا خواجه روح شمس دین بود صفای نفس ما
    در عوض عبیر جان در بدن هزار سنگ از تبریز خاک را کحل ضیای نفس ما
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #52
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    عشق تو آورد قدح پر ز بلاها گفتم می می نخورم پیش تو شاها
    داد می معرفتش آن شکرستان مست شدم برد مرا تا به کجاها
    از طرفی روح امین آمد پنهان پیش دویدم که ببین کار و کیاها
    گفتم ای سر خدا روی نهان کن شکر خدا کرد و ثنا گفت دعاها
    گفتم خود آن نشود عاشق پنهان چیست که آن پرده شود پیش صفاها
    عشق چو خون خواره شود وای از او وای کوه احد پاره شود خاصه چو ماها
    شاد دمی کان شه من آید خندان باز گشاید به کرم بند قباها
    گوید افسرده شدی بی نظر ما پیشتر آ تا بزند بر تو هواها
    گوید کان لطف تو کو ای همه خوبی بنده خود را بنما بندگشاها
    گوید نی تازه شوی هیچ مخور غم تازه تر از نرگس و گل وقت صباها
    گویم ای داده دوا هر دو جهان را نیست مرا جز لب تو جان دواها
    میوه هر شاخ و شجر هست گوایش روی چو زر و اشک مرا هست گواها
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #53
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها دمی می نوش باده جان و یک لحظه شکر می خا
    به باطن همچو عقل کل به ظاهر همچو تنگ گل دمی الهام امر قل دمی تشریف اعطینا
    تصورهای روحانی خوشی بی پشیمانی ز رزم و بزم پنهانی ز سر سر او اخفی
    ملاحت های هر چهره از آن دریاست یک قطره به قطره سیر کی گردد کسی کش هست استسقا
    دلا زین تنگ زندان ها رهی داری به میدان ها مگر خفته ست پای تو تو پنداری نداری پا
    چه روزی هاست پنهانی جز این روزی که می جویی چه نان ها پخته اند ای جان برون از صنعت نانبا
    تو دو دیده فروبندی و گویی روز روشن کو زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا
    از این سو می کشانندت و زان سو می کشانندت مرو ای ناب با دردی بپر زین درد رو بالا
    هر اندیشه که می پوشی درون خلوت سینه نشان و رنگ اندیشه ز دل پیداست بر سیما
    ضمیر هر درخت ای جان ز هر دانه که می نوشد شود بر شاخ و برگ او نتیجه شرب او پیدا
    ز دانه سیب اگر نوشد بروید برگ سیب از وی ز دانه تمر اگر نوشد بروید بر سرش خرما
    چنانک از رنگ رنجوران طبیب از علت آگه شد ز رنگ و روی چشم تو به دینت پی برد بینا
    ببیند حال دین تو بداند مهر و کین تو ز رنگت لیک پوشاند نگرداند تو را رسوا
    نظر در نامه می دارد ولی با لب نمی خواند همی داند کز این حامل چه صورت زایدش فردا
    وگر برگوید از دیده بگوید رمز و پوشیده اگر درد طلب داری بدانی نکته و ایما
    وگر درد طلب نبود صریحا گفته گیر این را فسانه دیگران دانی حواله می کنی هر جا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #54
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت ها مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمت ها
    مگر تقویم یزدانی که طالع ها در او باشد مگر دریای غفرانی کز او شویند زلت ها
    مگر تو لوح محفوظی که درس غیب از او گیرند و یا گنجینه رحمت کز او پوشند خلعت ها
    عجب تو بیت معموری که طوافانش املاکند عجب تو رق منشوری کز او نوشند شربت ها
    و یا آن روح بی چونی کز این ها جمله بیرونی که در وی سرنگون آمد تامل ها و فکرت ها
    ولی برتافت بر چون ها مشارق های بی چونی بر آثار لطیف تو غلط گشتند الفت ها
    عجایب یوسفی چون مه که عکس اوست در صد چه از او افتاده یعقوبان به دام و جاه ملت ها
    چو زلف خود رسن سازد ز چه هاشان براندازد کشدشان در بر رحمت رهاندشان ز حیرت ها
    چو از حیرت گذر یابد صفات آن را که دریابد خمش که بس شکسته شد عبارت ها و عبرت ها
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #55
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    عطارد مشتری باید متاع آسمانی را مهی مریخ چشم ارزد چراغ آن جهانی را
    چو چشمی مقترن گردد بدان غیبی چراغ جان ببیند بی قرینه او قرینان نهانی را
    یکی جان عجب باید که داند جان فدا کردن دو چشم معنوی باید عروسان معانی را
    یکی چشمیست بشکفته صقال روح پذرفته چو نرگس خواب او رفته برای باغبانی را
    چنین باغ و چنین شش جو پس این پنج و این شش جو قیاسی نیست کمتر جو قیاس اقترانی را
    به صف ها رایت نصرت به شب ها حارس امت نهاده بر کف وحدت در سبع المثانی را
    شکسته پشت شیطان را بدیده روی سلطان را که هر خس از بنا داند به استدلال بانی را
    زهی صافی زهی حری مثال می خوشی مری کسی دزدد چنین دری که بگذارد عوانی را
    الی البحر توجهنا و من عذب تفکهنا لقینا الدر مجانا فلا نبغی الدنانی را
    لقیت الماء عطشانا لقیت الرزق عریانا صحبت اللیث احیانا فلا اخشی السنانی را
    توی موسی عهد خود درآ در بحر جزر و مد ره فرعون باید زد رها کن این شبانی را
    الا ساقی به جان تو به اقبال جوان تو به ما ده از بنان تو شراب ارغوانی را
    بگردان باده شاهی که همدردی و همراهی نشان درد اگر خواهی بیا بنگر نشانی را
    بیا درده می احمر که هم بحر است و هم گوهر برهنه کن به یک ساغر حریف امتحانی را
    برو ای رهزن مستان رها کن حیله و دستان که ره نبود در این بستان دغا و قلتبانی را
    جواب آنک می گوید به زر نخریده ای جان را که هندو قدر نشناسد متاع رایگانی را
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #56
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را که صد فردوس می سازد جمالش نیم خاری را
    مکان ها بی مکان گردد زمین ها جمله کان گردد چو عشق او دهد تشریف یک لحظه دیاری را
    خداوندا زهی نوری لطافت بخش هر حوری که آب زندگی سازد ز روی لطف ناری را
    چو لطفش را بیفشارد هزاران نوبهار آرد چه نقصان گر ز غیرت او زند برهم بهاری را
    جمالش آفتاب آمد جهان او را نقاب آمد ولیکن نقش کی بیند بجز نقش و نگاری را
    جمال گل گواه آمد که بخشش ها ز شاه آمد اگر چه گل بنشناسد هوای سازواری را
    اگر گل را خبر بودی همیشه سرخ و تر بودی ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را
    به دست آور نگاری تو کز این دستست کار تو چرا باید سپردن جان نگاری جان سپاری را
    ز شمس الدین تبریزی منم قاصد به خون ریزی که عشقی هست در دستم که ماند ذوالفقاری را
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #57
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را
    چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را
    بدم بی عشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی بدم کوهی شدم کاهی برای اسب سلطان را
    گر ترکست و تاجیکست بدو این بنده نزدیکست چو جان با تن ولیکن تن نبیند هیچ مر جان را
    هلا یاران که بخت آمد گه ایثار رخت آمد سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را
    بجه از جا چه می پایی چرا بی دست و بی پایی نمی دانی ز هدهد جو ره قصر سلیمان را
    بکن آن جا مناجاتت بگو اسرار و حاجاتت سلیمان خود همی داند زبان جمله مرغان را
    سخن بادست ای بنده کند دل را پراکنده ولیکن اوش فرماید که گرد آور پریشان را
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #58
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    تو از خواری همی نالی نمی بینی عنایت ها مخواه از حق عنایت ها و یا کم کن شکایت ها
    تو را عزت همی باید که آن فرعون را شاید بده آن عشق و بستان تو چو فرعون این ولایت ها
    خنک جانی که خواری را به جان ز اول نهد بر سر پی اومید آن بختی که هست اندر نهایت ها
    دهان پرپست می خواهی مزن سرنای دولت را نتاند خواندن مقری دهان پرپست آیت ها
    ازان دریا هزاران شاخ شد هر سوی و جویی شد به باغ جان هر خلقی کند آن جو کفایت ها
    دلا منگر به هر شاخی که در تنگی فرومانی به اول بنگر و آخر که جمع آیند غایت ها
    اگر خوکی فتد در مشک و آدم زاد در سرگین رود هر یک به اصل خود ز ارزاق و کفایت ها
    سگ گرگین این در به ز شیران همه عالم که لاف عشق حق دارد و او داند وقایت ها
    تو بدنامی عاشق را منه با خواری دونان که هست اندر قفای او ز شاه عشق رایت ها
    چو دیگ از زر بود او را سیه رویی چه غم آرد که از جانش همی تابد به هر زخمی حکایت ها
    تو شادی کن ز شمس الدین تبریزی و از عشقش که از عشقش صفا یابی و از لطفش حمایت ها
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #59
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
    منم ای برق رام تو برای صید و دام تو گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
    چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره چه داند یوسف مصری غم و درد زلیخا را
    گریبان گیر و این جا کش کسی را که تو خواهی خوش که من دامم تو صیادی چه پنهان صنعتی یارا
    چو شهر لوط ویرانم چو چشم لوط حیرانم سبب خواهم که واپرسم ندارم زهره و یارا
    اگر عطار عاشق بد سنایی شاه و فایق بد نه اینم من نه آنم من که گم کردم سر و پا را
    یکی آهم کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکرخا را
    خمش کن در خموشی جان کشد چون کهربا آن را که جانش مستعد باشد کشاکش های بالا را
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #60
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را تقاضایی نهادستی در این جذبه دل ما را
    منم ناکام کام تو برای صید و دام تو گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
    چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره چه داند یوسف مصری نتیجه شور و غوغا را
    گریبان گیر و این جا کش کسی را که تو خواهی خوش که من دامم تو صیادی چه پنهان صنعتی یارا
    چو شهر لوط ویرانم چو چشم لوط حیرانم سبب خواهم که واپرسم ندارم زهره و یارا
    اگر عطار عاشق بد سنایی شاه و فایق بد نه اینم من نه آنم من که گم کردم سر و پا را
    یکی آهم کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکرخا را
    خمش کن در خموشی جان کشد چون کهربا آن را که جانش مستعد باشد کشاکش های بالا را
    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/