صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 77 , از مجموع 77

موضوع: گزیده اشعار احمد شاملو

  1. #71
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    سینِ هفتم

    سیبِ سُرخی‌ست،

    حسرتا

    که مرا

    نصیب

    ازاین سُفره‌ی سُنّت

    سروری نیست.


    شرابی مردافکن در جامِ هواست،

    شگفتا

    که مرا

    بدین مستی

    شوری نیست.

    سبوی سبزه‌پوش

    در قابِ پنجره
    آه
    چنان دورم

    که گویی جز نقشِ بی‌جانی نیست.

    و کلامی مهربان

    در نخستین دیدارِ بامدادی

    فغان

    که در پسِ پاسخ و لبخند

    دلِ خندانی نیست.

    بهاری دیگر آمده است

    آری

    اما برای آن زمستان‌ها که گذشت

    نامی نیست

    نامی نیست.


    احمد شاملو
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #72
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    آفتاب آتش بی دریغ است

    و رویای آبشاران

    در مرز هر نگاه

    بر در گاه هر ثقبه

    سایه ها

    روسبیان آرامشند.

    پیجوی آن سایه بزرگم

    من که عطش خشک دشت را باطل می کند

    چه پگاه و چه پسین،


    اینجا نیمروز

    مظهرهست است:

    آتش سوزنده را رنگی و اعتباری نیست

    دروازه امکان بر باران بسته است

    شن از حرمت رود و بستر شنپوش خشک رود

    از وحشت هرگز سخن می گوید

    بوته گز به عبث سایه ئی در خلوت خویش می جوید

    ای شب تشنه!

    خدا کجاست؟

    تو

    روزی دگر گونه ای

    به رنگ دگر


    که با تو

    در آفرینش تو

    بیدادی رفته است:

    تو زنگی زمانی


    کنار تو را ترک گفته ام

    و زیر آسمان نگونسار که از جنبش هر پرنده تهی است و

    هلالی کدر چونان مرده ماهی سیمگونه

    فلسی بر سطح موجش می گذرد


    به باز جست تو برخواستم

    تا در پایتخت عطش

    در جلوه ئی دیگر

    بازت یابم


    ای آب روشن!

    ترا با معیار عطش می سنجم

    در این سرا بچه


    آیا


    زورق تشنگی است

    آنچه مرا به سوی شما می راند.

    یا خود

    زمزمه شماست

    ومن نه به خود می روم

    که زمزمه شما

    به جانب خویشم می خواند؟

    نخل من ای واحه من!

    در پناه شما چشمه سار خنکی هست


    که خاطره اش عریانم می کند...
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #73
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم

    در آستانه پر نیلوفر،

    که به آسمان بارانی می اندیشید


    و آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم

    در آستانه پر نیلوفر باران،

    که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود


    و آنگاه بانوی پر غرور باران را

    در آستانه نیلوفرها،

    که از سفر دشوار آسمان باز می آمد.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #74
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    صحرا آماده روشن شدن بود

    و شب از سماجت و اصرار خویش دست می کشید


    من خود گرده های دشت را بر ارابه ئی توفانی در نور دیدم:

    این نگاه سیاه آزمند آنان بود تنها

    که از روشنائی صحرا جلوه گرفت .

    و در آن هنگام که خورشید

    عبوس و شکسته دل از دشت می گذشت

    آسمان ناگزیر را به ظلمت جاودانه نفرین کرد.


    بادی خشمناک دو لنگه در را بر هم کوفت

    و زنی در انتظار شوی خویش ، هراسان از جا برخاست.

    چراغ از نفس بویناک باد فرو مرد

    و زن شرب سیاهی بر گیسوان پریش خویش افکند.


    ما دیگر به جانب شهر تاریک باز نمی گردیم

    و من همه جهان را در پیراهن روشن تو خلاصه می کنم.


    سپیده دمان را دیدم

    که بر گرده اسبی سرکش بر دروازه افق به انتظار ایستاده بود.

    و آنگاه سپیده دمان را دیدم که نالان و نفس گرفته، از مردمی که

    دیگر هوای سخن گفتن به سر نداشتند

    دیاری نا آشنا را راه می پرسید.

    و در آن هنگام با خشمی پر خروش به جانب شهر آشنا نگریست

    و سرزمین آنان را به پستی و تاریکی جاودانه دشنام گفت.


    پدران از گورستان باز گشتند

    و زنان، گرسنه بر بوریاها خفته بودند.

    کبوتری از برج کهنه به آسمان ناپیدا پر کشید

    و مردی جنازه کودکی مرده زاد را بر درگاه تاریک نهاد.


    ما دیگر به جانب شهر سرد باز نمی گردیم

    و من همه جهان را در پیراهن گرم تو خلاصه می کنم.



    خنده ها، چون فسیل خشکیده خش خش مرگ آور دارند.

    سربازان مست در کوچه های بن بست عربده می کشند

    و قحبه ئی از قعر شب با صدای بیمارش آوازی ماتمی می خواند.


    علف های تلخ در مزارع گندیده خواهد رست

    و باران های زهر به کاریزهای ویران خواهد ریخت ،

    مرا لحظه ئی تنها مگذار

    مرا از زره نوازشت روئین تن کن.

    من به ظلمت گردن نمی نهم

    جهان را همه در پیراهن کوچک روشنت خلاصه کرده ام

    و دیگر به جانب آنان

    باز

    نمی گردم .
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #75
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    Ahmad shamlu



    D8B4D8A7D985D984D988
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #76
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    shamloo3


    a21
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #77
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    ahmad shamloo 5 5



    shamlou



    پca8a95d6be5dc7ac0ce7bf98d772c0d5
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/