سندرم قلب شکسته
محققین این پدیده را « سندروم قلب شکسته » نام گذاری کرده اند: اندوه عشق نه فقط دارای صدمات روانی است که می تواند با رساندن صدمات بدنی به بیماری های اندامی نیز منجر شود. با این وجود فوایدی هم در اندوه عشق وجود دارد: پس از آن انسان معمولاً ارزیابی بهتری از خودش خواهد داشت.
قلبی که در عشق می شکند می تواند بسیار دردناک باشد: اندوه عشق به سوگواری در غم از دست دادن فردی نزدیک شباهت بسیار دارد.
برای ادبیات، داستانهایی درباره ی قلب های شکسته از دیرباز بسیار مهم و ضروری بوده اند. « ورتر جوان » که درگیر عشقی بی سرانجام شده بود بلادرنگ باعث به شهرت رسیدن گوته گردید. هرچند برای دانش بشری، از پزشکی گرفته تا زیست شناسی انسانی (Humanbiologie) تعریف دقیق از موضوع اندوه عشق دشوار است و یک توضیح یکسان برای آن وجود ندارد. اما بالاخره کدام یک از شاخه های دانش بشری مسئول بررسی این پدیده هستند.
یکی از معدود مطالعات علمی زیست شناسی انسانی که در موضوع « سندروم قلب شکسته » به انجام رسیده مربوط است به موسسه
تحقیقاتی رفتارشناسی شهری لودویک بولتسمن در دانشگاه وین که دهه 1990 به انجام رسیده است. میشائیل بچینی که متخصص
رفتارشناسی است احساسات و رفتار تعداد زیادی از کسانی که مبتلا به اندوه عشق بودند را مورد بررسی قرار داده است. برای بچینی اندوه عشق در حکم یک وضعیت استثنایی روحی و نامناسب بود و بسیار شباهت به واکنش اندوهگین انسان به از دست دادن فردی خویشاوند و نزدیک داشت. حتی 45 درصد از کسانی که در این بررسی علمی شرکت کرده بودند از احتمال تصمیم به خودکشی نیز سخن گفته بودند.
البته بچینی در سندروم قلب شکسته فایده ای نیز می بیند و از « خاصیت سازشی » آن سخن می گوید. به عقیده او غم عشق می تواند دارای سازوکار تنظیمی بخصوصی در تصوری که انسان از خود دارد باشد و فرد مبتلا به اندوه عشق را در جستجوی بعدی خود برای جفت یابی کمک نماید.
با این وجود به عقیده ی هلن فیشر انسان شناس آمریکایی اندوه عشق می تواند به معنای شرایط بسیار حاد تنشی برای بدن فرد باشد: « در شرایطی که انسان تحت چنین تنش های روحی قرار می گیرد احتمال بروز بیماری های بیشمار وجود دارد زیرا عملکرد مقاومت بدن در برابر انواع بیماری ها کاهش می یابد. » به این ترتیب داستان هایی که از مرگ انسان ها در اثر اندوه عشق شدید تعریف می شود را نباید قصه پردازی صرف تصور کرد.
خانم فیشر می گوید: « در افراد مبتلا به اندوه عشق من در درجه اول متوجه دو نوع احساس درونی شدم که در شدیدترین شکل ممکن خود را نشان می دهند: خشم و ناامیدی. » و قبل از این که سرانجام شخص به چنین وضعیتی منتهی شود او در خودش حالت هایی از ناتوانی و ضعف، درماندگی و عجز، فقدان انگیزه، خودآگاهی درهم شکسته، احساسات مالیخولیایی و احساس و ترس و نفرت را تجربه خواهد کرد. اما آن تغییرات فیزیولوژیکی که با روش های علمی در چنین شخصی قابل اثبات است کاهش سروتونین یا « هرومون خوشبختی » در مغز بیمار می باشد.
خانم فیشر می گوید: « شخصی که مورد بی مهری قرار گرفته است در یک دوره اولیه ی اعتراضی تلاش میکند که از هر طریقی که مقدور است وضعیت خود با معشوق را به حالت قبل بازگرداند. خاتمه ی رابطه با طرف مقابل تولید دوپامین یا ماده پیام آور عشق را به حداکثر می رساند، و این در حالی است که از پاداش خبری نیست. » هرچقدر شریک جنسی ما فاصله بیشتری از ما بگیرد، احساس عاشقانه ی ما به او شدیدتر می شود. شریک جنسی قبلی دوباره به مرکز تمامی افعال ما تبدیل می شود و عشق ما به او تشدید می گردد. اما بالاخره زمانی فرامی رسد که شریک تنهاگذارده شده به این نتیجه می رسد که باید از محبوبش دست شوید و همین باعث می شود که دچار احساس نومیدی شدید گردد و حتی شاید به افسردگی مبتلا شود. شخصی که گرفتار بیماری افسردگی شود در مغزش مقدار دوپامین کمتر از معمول خواهد بود.
احساس خشم، تنفر و تمایل برای انتقام جویی به سراغ کسانی می آید که دوست سابق آنها را تنها گذاشته و رفته است. البته کسانی که
خودشان رابطه با شریک جنسی را قطع کرده اند ـ مطابق با یافته های خانم روان شناسی به نام اینا گراو ـ دچار همان صدمات روحی می شوند که افراد تنهاگذارده شده. اما در چنین حالتی احساس خشم نسبت به دیگری بسیار به ندرت پیش می آید.
زنانی که دچار اندوه عشق شوند بسیار شدیدتر از حالت مشابه در مردها درد می کشند. در ولین تحقیقاتی که خانم گراو به انجام رساند به نظر می رسید که زنان پس از گرفتار شدن به اندوه عشق دچار صدمات روحی بیشتری می شوند. آیا غم عشق در آنها شدیدتر از مردها است یا این که مردها حاضر به پذیرفتن جریحه دار شدن احساساتشان نیستند؟ در یک بررسی علمی دیگر خانم گراو به این نتیجه رسید که زنان بیشتر دچار سردرد، درد در ناحیه شکم و دست و پای خود می شوند. آنها از ناراحتی های گردش خون، خستگی و بی خوابی رنج می برند. در عین حال خانم گراو دریافت که استعداد و احتمال مبتلا شدن به بیماری اندوه عشق به ویژگی های فردی نیز بستگی دارد. آن گروه از انسان هایی که در رابطه ی عاشقانه احساس مالکیت نسبت به طرف مقابل دارند دفعات بیشتری ممکن است دچار اندوه عشق شوند. این البته در مورد انسانهای خجالتی
و کسانی که اتکاء به نفس کمتری دارند صادق است.
به عقیده ی خانم فیشر انسان های عاشق مانند معتادین به مواد مخدرند یا در واقع فعالیت هایی که در مغز این دوگروه از انسان ها روی می دهد بسیار به یکدیگر شباهت دارد. برداشتن همان گام هایی که برای کنارگذاردن اعتیاد به مواد مخدر مفید است به کسانی که از دوست خود جدا شده اند نیز کمک خواهد کرد: باید تمامی رشته های اتصال با شریک جنسی سابق گسسته شود، آنچه در واقع در حکم ماده مخدر برای بیمار عشقی است. هدایا و نامه هایی که پیشتر دریافت شده است باید دور ریخته شوند و شخص بیمار به جایی نرود که او را به یاد شریک سابقش می اندازد. و حتی اگر انجامش دشوار است باید چنین افرادی تلاش کنند که دست به کارهای تازه ای بزنند: هرچیز تازه ای توجه را از مشکلات دور می کند و مقدار ماده دوپامین را افزایش می دهد.
و نکته ی تسلی بخش آن که گذشت زمان در بیشتر موارد حتی زخم های یک قلب شکسته را نیز درمان می کند و این واقعیتی است که در تحقیقات میشائیل بچینی عملاً به اثبات رسیده است. هرچقدر از زمان جدایی بیشتر گذشته باشد احساسات ناراحت کننده و فسردگی بخش کاهش می یابند و گرایش به درونگرایی کمتر می شود و این درحالی است که قدرت تمرکز، خوداتکایی و وضعیت خوب روحی به کندی افزایش می یابد. و اگرچه هیچ گونه دارویی هنوز هم برای بهبود بیماری اندوه عشق پیدا نشده است خانم گراو توصیه می کند که چنین شخصی سعی کند تا با دوستان دیگرش وقت بیشتری بگذارند و حتی اگر فقط برای منحرف کردن افکار ناراحت کننده اش باشد.
اما از یک نکته نباید غافل شد: انده عشق را نباید دستکم گرفت: به ویژه در مورد افرادی که در نقاطی با شکبه های اجتماعی ضعیف زندگی می کنند، چنانچه اندوه عشق ادامه یابد باید حتماً به مشاوره های درمانی مراجعه کنند.
عشق بی سرانجام شدن ورتر جوان به لوته عاقبت او را به خودکشی کشانید. نویسنده ی آن اثر بهترین راه چاره را انتخاب کرده بود: انحراف فکر از رویدادی عذاب آور. زیرا مطابق با سخنان خود گوته وی رمان « رنج های ورتر جوان » را طی 4 هفته نوشت و این برای آن بود که وی به نوعی با اندوه عشقی که خود دچارش شده بود مبارزه کند و خود را از اندیشه ی تصمیم به خودکشی دور سازد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)