صفحه 21 از 29 نخستنخست ... 11171819202122232425 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 201 تا 210 , از مجموع 287

موضوع: حیــــــــــــــــــدر بابایه سلام (شهـــــــــریار)

  1. #201
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    باز امشب ای ستاره تابان نیامدی

    باز ای سپیده شب هجران نیامدی

    شمعم شکفته بود که خندد به روی تو

    افسوس ای شکوفه خندان نیامدی


    زندانی تو بودم و مهتاب من چرا

    باز امشب از دریچه زندان نیامدی


    با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز

    چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی


    شعر من از زبان تو خوش صید دل کند

    افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی


    گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه

    نامهربان من تو که مهمان نیامدی


    خوان شکر به خون جگر دست می دهد

    مهمان من چرا به سر خوان نیامدی


    نشناختی فغان دل رهگذر که دوش

    ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی


    گیتی متاع چون منش آید گران به دست

    اما تو هم به دست من ارزان نیامدی


    صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست

    ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی


    در طبع شهریار خزان شد بهار عشق

    زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #202
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا


    فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا



    مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب


    فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا



    کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی


    نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا



    نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن


    چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا



    هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش


    نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا



    توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق


    چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا



    بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم


    کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا



    سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ


    که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #203
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را


    که به ماسوا فکندی همه سایه هما را



    دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین


    به علی شناختم من به خدا قسم خدا را



    به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند


    چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را



    مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ


    به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را



    برو ای گدای مسکین در خانه علی زن


    که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را



    بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من


    چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا



    بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب


    که علم کند به عالم شهدای کربلا را



    چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان


    چو علی که میتواند که بسر برد وفا را



    نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت


    متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را



    بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت


    که ز کوی او غباری به من آر توتیا را



    به امید آن که شاید برسد به خاک پایت


    چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را



    چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان


    که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را



    چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم


    که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را



    «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی


    به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»



    ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب


    غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #204
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا


    که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را



    چه شعبده است که در چشمکان آبی تو


    نهفته اند شب ماهتاب دریا را



    تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح


    به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را



    کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن


    که چشم مانده به ره آهوان صحرا را



    به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند


    چه جای عشوه غزالان بادپیما را



    فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخور


    که درد و داغ بود عاشقان شیدا را



    هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست


    شبیه سازتر از اشگ من ثریا را



    اشاره غزل خواجه با غزاله تست


    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را




    به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب


    جز این قدر که فراموش می کند ما را
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #205
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
    عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
    با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
    بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #206
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی
    تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
    ساز صبا بناله شبی گفت شهریار
    این کار تست من همه جور تو می کشم
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #207
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شب همه بی تو کار من شکوه بماه کردن است
    روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است
    متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
    حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #208
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    سنین عمر به هفتاد میرسد ما را


    خدای من که به فریاد میرسد ما را



    گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند


    دگر چه فایده از یاد میرسد ما را



    حدیث قصه سهراب و نوشداروی او


    فسانه نیست کز اجداد میرسد ما را



    اگر که دجله پر از قایق نجات شود


    پس از خرابی بغداد میرسد ما را



    به چاه گور دگر منعکس شود فریاد


    چه جای داد که بیداد میرسد ما را



    تو شهریار علی گو که در کشاکش حشر


    علی و آل به امداد میرسد ما را
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #209
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

    ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را



    ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد

    زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را



    به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید

    که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را



    به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد

    ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را



    طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید

    که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را



    به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر

    که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را



    به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود

    کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را



    نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم

    چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را



    به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید

    خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را



    به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم

    که روزی سفره خواهدشد شکم این اژدهایان را



    به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت

    چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را



    حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس

    که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #210
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

    بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟

    نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

    سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟

    نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم

    دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

    آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند

    در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟

    در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین

    خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟

    شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر

    این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 21 از 29 نخستنخست ... 11171819202122232425 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/