صفحه 20 از 29 نخستنخست ... 10161718192021222324 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 , از مجموع 287

موضوع: حیــــــــــــــــــدر بابایه سلام (شهـــــــــریار)

  1. #191
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای ماه شب دریا ای چشمه زیبائی

    یک چشمه و صد دریا فری و فریبائی

    من زشتم و زندانی اما مه رخشنده

    در پرده نه زیبنده است با آنهمه زیبائی


    افلاک چراغان کن کآفاق همه چشمند

    غوغای شبابست و آشوب تماشائی


    سیمای تو روحانی در آینه دریاست

    ارزانی دریا باد این آینه سیمائی


    زرکوب کواکب راخال رخ دریا کن

    بنگار چو میناگر این صفحه مینائی


    با چنگ خدایان خیز آشفته و شورانگیز

    ای زهره شهر آشوب ای شهره به شیدائی


    چنگ ابدیت را بر ساز مسیحا زن

    گو در نوسان آید ناقوس کلیسائی


    چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #192
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی

    شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمائی

    عاشقم خواهد و رسوای جهانی چکنم

    عاشقانند به هم عاشقی و رسوائی


    خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت

    کار هر بوالهوسی نیست قلم فرسائی


    نیست بزمی که به بالای تو آراسته نیست

    ای برازنده به بالای تو بزم آرائی


    شمع ما خود به شبستان وفا سوخت که داد

    یاد پروانه پر سوخته بی پروائی


    لعل شاهد نشیندیم بدین شیرینی

    زلف معشوقه ندیدیم بدین زیبائی


    کاش یک روز سر زلف تو در دست افتد

    تا ستانم من از او داد شب تنهائی


    پیر میخانه که روی تو نماید در جام

    از جبین تابدش انوار مبارک رائی


    شهریار از هوس قند لبت چون طوطی

    شهره شد در همه آفاق به شکرخائی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #193
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شکفته ام به تماشای چشم شهلائی

    که جز به چشم دلش نشکفد تماشائی

    جمال پردگی جاودانه ننماید

    مگر به آینه پاکان سینه سینائی


    رواق چشم که یک انعکاس او آفاق

    محیط نه فلکش زورقی به دریائی


    دلی که غرق شود در شکوه این دریا

    به چشم باز رود در شگفت رؤیائی


    به قدر خواستنم نیست تاب سوختنم

    به اسم عاشقم و اسم بی مسمائی


    سواد زلف تو و سر جاودانه تست

    که جلوه می کنداز هر سری به سودائی


    به خاکپای تو ای سرو برکشیده من

    که سر فرود نیاورده ام به دنیائی


    به زیر سایه سروم به خاک بسپارید

    که سرسپارده بودم به سرو بالائی


    صدای حافظ شیراز بشنوی که رسید

    به شهر شیفتگان شهریار شیدائی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #194
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بزن که سوز دل من به ساز میگوئی

    ز ساز دل چه شنیدی که باز میگوئی

    مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز

    به گوش دل سخنی دلنواز میگوئی


    مگر حکایت پروانه میکنی با شمع

    که شرح قصه به سوز و گداز میگوئی


    به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین

    گهی ز شور و گه از شاهناز میگوئی


    کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد

    بزن که در دل این پرده راز میگوئی


    به پای چشمه طبع من این بلند سرود

    به سرفرازی آن سروناز میگوئی


    به سر رسید شب و داستان به سر نرسید

    مگر فسانه زلف دراز میگوئی


    بسوی عرش الهی گشوده ام پر و بال

    بزن که قصه راز و نیاز میگوئی


    نوای ساز تو خواند ترانه توحید

    حقیقتی به زبان مجاز میگوئی


    ترانه غزل شهریار و ساز صباست

    بزن که سوز دل من به ساز میگوئی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #195
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ای

    مگر ای شاهد گمراه به راه آمده ای

    باری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاه

    گر بپرسیدن این بخت سیاه آمده ای


    کشته چاه غمت را نفسی هست هنوز

    حذر ای آینه در معرض آه آمده ای


    از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا

    خاکپای تو شوم کاین همه راه آمده ای


    چه کنی با من و با کلبه درویشی من

    تو که مهمان سراپرده شاه آمده ای


    می طپد دل به برم با همه شیر دلی

    که چو آهوی حرم شیرنگاه آمده ای


    آسمان را ز سر افتاد کلاه خورشید

    به سلام تو که خورشید کلاه آمده ای


    شهریارا حرم عشق مبارک بادت

    که در این سایه دولت به پناه آمده ای

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #196
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر دم چو توپ می زندم پشت پای وای

    کس پیش پای طفل نیفتد که وای وای

    دیر آشناتر از توندیم ولی چه سود

    بیگانه گشتی ای مه دیرآشنای وای


    در دامنت گریستن سازم آرزوست

    تا سرکنم نوای دل بی نوای وای


    سوز دلم حکایت ساز تو می کند

    لب بر لبم بنه که برآرم چو نای وای


    آخر سزای خدمت دیرین من حبیب

    این شد که بشنوم سخن ناسزای وای


    جز نیک و بد به جای نماند چه می کنی

    نه عشق من نه حسن تو ماند به جای وای


    ای کاش وای وای منش مهربان کند

    گر مهربان نشد چکنم ای خدای وای


    من شهریار کشورعشقم گدای تو

    ای پادشاه حسن مرنجان گدای وای

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #197
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی

    نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی

    به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد

    کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی


    چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت

    الا ای خسرو شیرین که خود بی تیشه فرهادی


    قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین

    خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی


    من از شیرینی شور و نوا بیداد خواهم کرد

    چنان کز شیوه شوخی و شیدایی تو بیدادی


    تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی

    به افسون کدامین شعر در دام من افتادی


    گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت

    به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی


    خوشا غلطیدن و چون اشک در پای تو افتادن

    اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی


    جوانی ای بهار عمر ای رویای سحرآمیز

    تو هم هر دولتی بودی چو گل بازیچه بادی


    به پای چشمه طبع لطیفی شهریار آخر

    نگارین سایه ای هم دیدی و داد سخن دادی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #198
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی

    سحر چون آفتاب از آشیان من سفرکردی


    هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید

    که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحرکردی


    صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را

    که شاهی محشتم بودی و با درویش سرکردی


    چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس

    همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی


    مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی

    که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی


    به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی

    غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی


    به گردشهای چشم آسمانی از همان اول

    مرا در عشق از این آفاق گردیها خبرکردی


    به شعر شهریار اکنون سرافشانند در آفاق

    چه خوش پیرانه سر ما را به شیدائی سمرکردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #199
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی

    چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی

    به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود

    چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی


    منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم

    توئی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی


    بیا که با همه نامهربانیت ای ماه

    خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی


    بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس

    نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی


    منت به یک نگه آهوانه می بخشم

    هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی


    اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود

    بیا که کار جهان بر مراد ما کردی


    هزار درد فرستادیم به جان لیکن

    چو آمدی همه آن دردها دوا کردی


    کلید گنج غزلهای شهریار توئی

    بیا که پادشه ملک دل گدا کردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #200
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

    گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

    شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین

    که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی


    ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد

    وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی


    وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان

    که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی


    مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل

    که تو در حلقه زنجیر جنون گیر نکردی


    عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت

    برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی


    خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور

    الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی


    چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری

    که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی


    شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق

    به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 20 از 29 نخستنخست ... 10161718192021222324 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/