آمدی، جانم به قربانت، ولی، حالا چرا؟بی‌وفا، حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدیسنگدل، این زودتر می‌خواستی، حالا چرا؟نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌ایمدیگر اکنون، با جوانان ناز کن، با ما چرا؟آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کنددر شگفتم من، نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزینخامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟شهریارا، بی‌جیب خود نمی‌کردی سفراین سفر، راه قیامت میروی، تنها چرا؟