نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: دختر 5 ساله‌ای كه كارگـر ساختمان است+عکس

  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض دختر 5 ساله‌ای كه كارگـر ساختمان است+عکس

    ه دليل اينكه يگانه را روزها سر ساختمان مي‌آورم، او نيز پا به پاي من كار مي‌كند و فعاليت‌هاي سبكي همچون حمل‌ كيسه‌هاي مصالح ساختماني را انجام مي‌دهد. او می‌گوید: یگانه چند روز پیش به خاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است.
    به علت فقر مالی اين دختر بچه روزانه 8 ساعت به همراه پدرش در ساختمان‌های در حال ساخت در نقش یک کارگر ساختمانی فعالیت می‌کند.

    100789 438

    به نوشته دنیای اقتصاد، پدر این دختر بچه –یگانه – می‌گوید: چون کسي را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن 6 ساعت است به شدت دخترم خسته و اذیت می شود.

    او می‌گوید: در مامازن یک اتاق اجاره کرده که ماهانه 100 هزار تومان اجاره می‌دهد.

    پدر یگانه می‌گوید: به دليل اينكه يگانه را روزها سر ساختمان مي‌آورم، او نيز پا به پاي من كار مي‌كند و فعاليت‌هاي سبكي همچون حمل‌ كيسه‌هاي مصالح ساختماني را انجام مي‌دهد. او می‌گوید: یگانه چند روز پیش به خاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است.

    این کارگر كوچك ساختمانی امیدوار است که مسوولان و شرکت‌های ساختمانی برای استخدام پدرش به عنوان یک سرایدار از خانواده‌اش حمايت مالي كنند.


    متن زیرگفت‌وگو با این کودک 5 ساله است، دختری که اگر چه فقیر است، اما پدرش برای تربیت او نهایت تلاش خود را کرده است.

    یگانه! چرا اینجا کار می‌کنی؟
    پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او می‌آیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد می‌کند هر وقت کیسه‌های سیمان را بلند می‌کند اذیت می‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمی‌برد. من زور ندارم، اما کمکش می‌کنم که کمتر اذیت شود.

    خانه‌تان کجاست؟
    خیلی دور است ما در خانه‌مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.

    چرا پیش مادربزرگ یا خاله‌ات نمی‌روی؟
    مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم.

    چه درخواستي از مسوولان داري؟
    پدرم نمی‌تواند کار کند، اما اگر کار نکند پول نداريم. هیچ‌ کس کمکمان نمی‌کند. پدرم می‌گوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگی‌مان خوب می‌شود.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. 5 کاربر مقابل از shirin71 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #2
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض


    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    همان یک لحظه ی اول .. که اول ظلم را می‌دیدم از مخلوق ِ بی‌وجدان،
    جهان را با همه زیبایی و زشتی،
    به روی یکدگر، ویرانه می‌کردم

    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    که در همسایه ی صدها گرسنه، چند بزمی گرم ِ عیش و نوش می‌دیدم،
    نخستین نعره ی مستانه را خاموش آن دم
    بر لب ِ پیمانه می‌کردم

    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    که می‌دیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین،
    زمین و آسمان را
    واژگون مستانه می‌کردم

    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    نه طاعت می‌پذیرفتم، نه گوش از بهر استغفار ِ این بیدادگرها تیز کرده
    پاره پاره در کف ِ زاهد نمایان
    سبحه ی صد دانه می‌کردم

    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    برای خاطر تنها یکی مجنون ِ صحراگرد ِ بی‌سامان
    هزاران لیلیِ نازآفرین را کو به کو
    آواره و دیوانه می‌کردم
    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    بگرد شمع ِ سوزان ِ دل عشاق ِ سرگردان
    سراپای وجودِ بی وفا معشوق را
    پروانه می کردم

    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    به عرش کبریایی با همه صبر خدایی
    تا که می‌دیدم عزیز نابجایی ناز بر یک ناروا گردیده خواری می‌فروشد،
    گردش این چرخ را
    وارونه بی‌صبرانه می‌کردم

    عجب صبری خدا دارد!
    اگر من جای او بودم
    که می‌دیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه ی این علم ِ عالم‌سوز ِ مردم‌کش،
    به جز اندیشه ی عشق و وفا معدوم هر فکری
    در این دنیای پرافسانه می‌کردم

    عجب صبری خدا دارد!
    چرا من جای او باشم؟!
    همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
    وگرنه من به جای او چو بودم ، یک نفس کی عادلانه سازشی
    با جاهل و فرزانه می‌کردم
    عجب صبری خدا دارد!
    عجب صبری خدا دارد!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. 5 کاربر مقابل از shirin71 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/