صفحه 11 از 18 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 175

موضوع: اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم

  1. #101
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    در همه ي خوابهايم

    در همه ی خوابهايم همان خانه را می بينم،
    همان ديوارها و همان اتاقها، با پنجره های بسته ای آن بالا.
    کاری تمام نشده انتظار مرا می کشد.
    کاری که عمر کفاف تمام شدنش را نخواهد داد،
    که تا تمام نشود، زندگی نمی آيد.

    در همه ی خوابهايم همان خانه را می بينم،
    همان باغچه و همان بام.
    برگشتم تا کاری را تمام کنم،
    نشد.
    گم شدم ميان دالانهايش.
    بی زندگی برگشتم،
    و مرگ هنوز نيامده است.

    در همه ی خوابهايم،
    مرگ در می زند.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #102
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    ديروز که باز می گشتم

    ديروز که باز می گشتم،
    همه ی راه را آفتاب غروب می کرد.
    می دانی غروب چيست؟
    آن بالا، ابرها چون کوه ها می ماندند:
    ديواری در افق برکشيده، سياه در دل کوير.
    می دانی کوير چيست؟
    در راه بازگشت،
    در تمام راه،
    آفتابی در کويری غروب می کرد.
    می دانی دل چيست؟
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #103
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    چراغ هاي شهرم

    چراغهای شهرم را هميشه دوست داشتم. به خاطرشان تا لبه ی بام خطر می کردم، تا دورترين شان را هم پاييده باشم. شبهای ابری که به دل طعنه می زدند، ستاره های زمينی کوچک و رنگارنگ بی ستارگی آسمانم را کم نور می کردند. اما حالا اينجا همه اش نورهای درشت است که می آيند و می روند. خطر از لبهای بام جسته است و آسمان پر ستاره. و دلی با من است که شبان بی ستاره اش وامدارانند.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #104
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    هر بامداد

    هر بامداد،
    مرگ بر سر راهم نشسته است به صبحانه،
    ميزی کوچک با نيمرو و عسل،
    اما بی لبخند.
    شايد اگر می دانست،
    شوم ترين رويداد هم از آغاز ميلاد من بود،
    لبخندی چاشنی قهوه ی تلخش می کرد،
    پيش از آنکه برخيزد.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #105
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    يك عصرانه ي صميمي

    اين بار شعر مرا از آخر بخوانيد
    تعجب هم نكنيد
    اگر نقطه ي پاياني نگذاشته ام
    در انتها از زرتشت مي گويم
    كه ايستاده است بر تخته سنگي
    از ابريشم و بلور
    و گل ياسي در دستش است
    آفتاب غوغا مي كند در شما
    چه شنيده ايد
    : رستگار مي شويد
    فرزندانم
    رستگار .
    اين بار آسمان بدون ابر مي بارد
    سر گردان مي شويد
    : خيس خواهيد شد .
    قرار است زرتشت حرفهايي بزند .
    ناگاه به شب برمي گرديد
    در جنگلي سخت انبوه از غم
    چشمهاي گربه اي مي درخشد
    درخت اقاقيا كه خاطره ي شماست
    خم مي شود در باد
    : اينجا كجاست ؟
    چه كساني مرا از آهن زنگ زده زائيده اند ؟
    چشم باز مي كنيد
    بعد تا غروب پس مي رويد
    تا ساحل ناآرام خليج
    و لطف خداحافظي با خورشيد را منتظر مي شويد
    آنجا من ايستاده ام
    بر صخره هايي پوشيده از جلبك و سياهي
    و در رگهايم شوري يك دريا موج مي زند
    چشمهايم در حسرت روزي ست كه گذشت
    قرار است به ديدن من و غروب بياييد :
    نگاه كنيد به كاغذ سياه شده ي روبرويتان
    به اين همه نقطه ي پايان
    به پيراهنم كه ورق مي خورد
    در دست هاي شما
    مرا جستجو كنيد در همين عصرانه ي صميمي و گرم
    كه ياس كبودي از تنم
    ميان گيسوانتان گذاشته ام
    و دلخوشم به آن
    مي بينيدم
    من همين همينيم كه مي خوانيدم

    حالا برگرديد و با خيالي آسوده
    شعر مرا از ابتدا بخوانيد .
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #106
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    رقص محرمانه يك زيبا
    سادگي
    سنجاقك كوچكي بود
    هديه اي بي سبب
    شبنمكي بر لبان عاشقت
    وقتي كه زير باران غريبه اي را مي خواندي
    و من آن سوتر ترا دعا مي كردم
    چشمانم چنان مجمر خون
    به يادت مانده است .

    حالا سالها گذشته است
    ديگر باران آبي نيست
    و گربه ها همگي شرورند .
    چرا
    خيال مي كني
    هنوز به ستاره چيني در كوير دلخوشم .
    من !
    آن هم من !
    من بروي چينه ي نازكي راه مي روم
    كه يكسوش دريايي از خون موج مي زند
    و سوي ديگرش دوزخي از آتش است
    آن چنان عميق كه سرچشمه ي آن پيدا نيست .

    براي من كه اينچنين فقيرم
    همين سنجاقك كوچك ثروتي ست
    و لمس تو چمنگاهي
    كه از نمين ترانه اي شاداب است .
    خواب !
    آن هم بر چشم هاي من
    نمي شنوي ؟ !
    صداي انفجار بزرگي را
    كه هر لحظه درون سينه ام
    شيطنت مي كند
    گياهي كه در كوهستان رُست
    چگونه به نرمي دستان تو عادت كند
    بر مي گردد به سايه
    تنها خنده اش شبيه آفتابگردان خواهد ماند .

    ترانه بخوان
    غريبه را بخوان
    تا ببينم چگونه در آغوشش رها مي شوي

    دعايت مي كنم
    با چشماني خونين مجمر .

    گذر مي كنم بي تو
    در انزواي شهرم
    در سياهي پايتخت
    در فرار طبرستان
    در زخم هاي جنوب
    در بي قراري كردستان
    در سوگ ارگ .

    گذر مي كنم بي تو
    با يادت
    كه زيبا ترين رقص ها را
    كنار شعله اي در نم نمك باران نشانم دادي .
    هديه اي بي سبب از تو
    در دستم است
    ببين ! سنجاقكت جان مي گيرد
    پرواز مي كند
    كوچك است و زيبا

    افسوس كه در اين حوالي ستاره چينان مرده اند .
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #107
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    من تنها نشسته‌ام
    تو نیستی
    تنها حضور بی‌مثال تو هست
    و خدایی که بازی می‌کند
    روی شن‌های نرم ذهن تو.

    چه قدر گفته بودم خدا را پر پر نکن
    گوش نداده بودی
    حالا ببین چه می‌کند
    به تنهایی همه جا را پر کرده!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #108
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    خنده
    خنده‌ی آبی
    خنده‌ی صورتی
    خنده‌ی خنده‌های‌ات را دوست دارم
    روی گونه‌های سرخ‌اش را ببوسم؟

    تو بخند
    خنده‌ی لاجوردی
    من خنده‌ات را پُکی بزنم؟
    گیج شوم
    مثل همان وقت که نگاه‌ات خیس بود
    از خنده‌های سرخ‌آبی.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #109
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شب‌ها
    بوی خوابِ هذیانِ یاسِ روزها را
    می‌میرم
    تو ستاره می‌شوی
    من ساقه‌ی یاسی بلند
    دست خیال‌ام سوی آسمان تو می‌رود
    یا سوسوی آشنایی‌ات می‌کشاندم؟!

    دل‌تنگی‌ها را پشت در جا گذاشته‌ام
    یک بغل آغوشِ باز آورده‌ام
    بی‌بهانه دوست‌ات دارم را
    روی ذهن به‌آذین‌ات ببوسم
    یا خیسِ سیاهْ مشقِ شب‌های بارانی‌ات کنم؟!

    روزها دل‌ام به هیچ کس نمی‌رود
    می‌دانی چند وقت است کسی را نبوسیده‌ام؟!
    راستی که دیوانه‌ام...
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #110
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بهار
    هق هقِ آسمان
    شانه شانه‌ی زمین
    صدای ناله‌ی سرد زمستان
    به گوش خفته‌ی بی‌جانِ درختان

    نرم می‌گرید
    گرم می‌خواند
    آسمان بغض ابرش را
    زمین داستان رنج‌اش را
    بر بساط خاکِ مرگ‌آلود
    می‌کند شیونْ آشوبی دردآلود

    خواب خواهد رفت آرام
    در پسِ دستانِ نیک‌نازان
    تا دمِ صبح
    جای جای جانِ در بَرش را
    زند بوسه باران رَستن و رُستن.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 11 از 18 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/