صفحه 9 از 18 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 175

موضوع: اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم

  1. #81
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    چرا همیشه از آیینه و نور بگوییم
    گاهی هم از تاریکی و فولاد بگوییم
    گاهی بجای ستودن عشق
    آنرا محکوم کنیم
    مجازاتش، حقیقت!!
    ببیند که به اسم او، چه ها نمیکنند؟
    بگذاریم که دلش ز خیانت بشکند

    گاهی هم صلح را بازداشت کنیم
    و بفرستیم به میدان جنگ
    بگذاریم که لمس کند وحشت مردن و خون سرخ و گرم

    گاهی از صداقت بازجویی کنیم
    که تو کجا بودی وقتی که دروغ
    دردلها پرسه می زد و ریا می فروخت؟

    بیایید گاهی وفاداری را به دادگاه طلاق بفرستیم
    و بیاندازیم وسوسه را بر جانش
    و بگذاریم زُل زند چشمهای وقاحت بر چشمهایش

    گاهی بر گلوی وحدت شمشیر تیز تفرقه گذاریم
    بگذاریم بلرزد از وحشت تکه تکه شدن
    بگذاریم که بکشد رنج اختیار

    گاهی به عصمت گناه تزریق کنیم
    بگذاریم تب کند ز لذت
    بشناسد پشیمانی

    گاهی تعادل را ببریم بر سر پرتگاه افراط
    بگذاریم بریزد دلش ز ترس
    و بلغزد تلو تلو خوران به درّهء تفریط

    گاه بِدَریم لباس محرمیت را ز شریعت
    بگذاریم تا بچشد عریانی شرم

    بگذاریم گاه روح جسدش را غسل دهد
    و لمس کند سردی مرگ

    گاه دُعا را ببریم به بخش سرطان
    بگذاریم ببیند به چشم، درد و یأس

    گاه سکوت را بیاندازیم در کندوی همهمه
    بگذاریم که کلافگی نیشش زند
    نداند چکار کند؟
    بدَوَد هر طرف ز مرهم درد

    و گاه شعر را بیاندازیم در یک سلول با جفنگ
    بگذاریم بیاموزد نا هماهنگی و نا موزونی
    و فراموش کند لحظه ای هر چه نظم و حرف شاعرانه و همرنگ
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #82
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    من از طنين صداي باد مي لرزم
    و باد به دور تنهايي انگشتان من زوزه مي كشد
    من از آواز گامهاي رذالت در سياهي مي ترسم
    و باد فانوس مرا برده است
    من از ميزگرد هستي شناسان در سوي بن بست اين كوچه ها مي هراسم
    و باد به دور روزنه هاي هستي من ديوار كشيده است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #83
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    من در پايان زندگي رنگها پيكره سازم
    سازنده ي پيكره هايي كه آرميده اند بر بستر ابدي آرامشي از هيچ
    سازنده ي پيكره هايي كه در تنهايي مطلق كوچه ها و جاده ها تنديسي شده اند
    من در بدرود جاويد خوابها يك پيكره سازم
    و پيكره هاي من آرام ، استوار
    در هوشياري تلخي كه عاري ست از انتظار هر صداي پا
    و عاري ست از شور بوييدن يك لبخند
    تا ابديت پا برجا مي مانند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #84
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    در سفر ساقه هاي نارس انديشه ام به سر و تكامل
    توقف خواهم كرد
    زمستان كوچ خواهد داد رمه ي سردش را به سمت ساقه ي من
    و باد خورشيد لبانم را خواهد دزديد
    دفن خواهد شد زير كوه برفي كوله بار سفرم
    فانوس راهم را خواهد آويخت گوركن به كلنگ مزدش
    صبح ناگاه
    آسماني مه آلود و غمين بر تنم خواهد لرزيد
    مردي گريه اش را به درون نفسم خواهد ريخت
    از شكوفه ، گيلاس
    بارور خواهم شد
    و سفر را تا رسيدن به كمال يك سرو راه خواهم برد
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #85
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    و هنگاميكه پيمانه ي شراب من به پايان مي رسد
    نو چنان پر شور ،‌ تو چنين پر شتاب
    بشارتت را در انتهاي هستي من آغاز مي كني
    و سفر مي كني در سالها و ماههاي ديروز فشرده ي رگهاي من
    و همسفر ديوارهاي آن روز من مي شوي تا ويرانه هاي امروزم را دريابي
    تو از بيم كركسان
    به دور من مرز مي كشي و مرز مي كشي
    چرا كه مي داني آباد خواهم شد
    و اينك اي منجي شوره زار بشارت ها
    سطح جسم و روحم را به تو مي سپارم
    تا مرا از خود سرشار كني
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #86
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بر زخم ملتهب گونه هاي من
    پرواز تو در سرداب هاي ديروز است
    در تمناي شعر من
    پرواز تو در بامداد فصل رهايي نهفته است
    در جام خسته ي حضور ديروقت من
    تنديسي از ساحل دريا بر چشم هامون است
    و اينك
    اي خاموش
    در فراسوي سپردن زخمهاي امروز به مرهم فردا
    فانوس نويدي باش
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #87
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    صدايي در شب

    نيمه شب در دل دهليز خموش
    ضربه پايي افكند طنين
    دل من چون دل گلهاي بهار
    پر شدم از شبنم لرزان يقين
    گفتم اين اوست كه باز آمده
    جستم از جا و در آيينه گيج
    بر خود افكندم با شوق نگاه
    آه لرزيد لبانم از عشق
    تار شد چهره آيينه ز آه
    شايد او وهمي را مي نگريست
    گيسويم در هم و لبهايم خشك
    شانه ام عريان در جامه خواب
    ليك در ظلمت دهليز خموش
    رهگذر هر دم مي كرد شتاب
    نفسم نا گه در سينه گرفت
    گويي از پنجره ها روح نسيم
    ديد اندوه من تنها را
    ريخت بر گيسوي آشفته من
    عطر سوزان اقاقي ها را
    تند و بيتاب دويدم سوي در
    ضربه پاها در سينه من
    چون طنين ني در سينه دشت
    ليك در ظلمت دهليز خموش
    ضربه پاها لغزيد و گذشت
    باد آواز حزيني سر كرد
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #88
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    از دوست داشتن

    امشب از آسمان ديده تو
    روي شعرم ستاره ميبارد
    در سكوت سپيد كاغذها
    پنجه هايم جرقه ميكارد
    شعر ديوانه تب آلودم
    شرمگين از شيار خواهشها
    پيكرش را دوباره مي سوزد
    عطش جاودان آتشها
    آري آغاز دوست داشتن است
    گرچه پايان راه ناپيداست
    من به پايان دگر نينديشم
    كه همين دوست داشتن زيباست
    از سياهي چرا حذر كردن
    شب پر از قطره هاي الماس است
    آنچه از شب به جاي مي ماند
    عطر سكر آور گل ياس است
    آه بگذار گم شوم در تو
    كس نيابد ز من نشانه من
    روح سوزان آه مرطوب من
    بوزد بر تن ترانه من
    آه بگذار زين دريچه باز
    خفته در پرنيان رويا ها
    با پر روشني سفر گيرم
    بگذرم از حصار دنياها
    داني از زندگي چه ميخواهم
    من تو باشم ‚ تو ‚ پاي تا سر تو
    زندگي گر هزار باره بود
    بار ديگر تو بار ديگر تو
    آنچه در من نهفته درياييست
    كي توان نهفتنم باشد
    با تو زين سهمگين طوفاني
    كاش ياراي گفتنم باشد
    بس كه لبريزم از تو مي خواهم
    بدوم در ميان صحراها
    سر بكوبم به سنگ كوهستان
    تن بكوبم به موج دريا ها
    بس كه لبريزم از تو مي خواهم
    چون غباري ز خود فرو ريزم
    زير پاي تو سر نهم آرام
    به سبك سايه تو آويزم
    آري آغاز دوست داشتن است
    گرچه پايان راه نا پيداست
    من به پايان دگر نينديشم
    كه همين دوست داشتن زيباست
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #89
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    خشاخش برگهاي زرد
    صداي پاييز بود
    و آغاز بستن پنجره ها
    كوچه تنها مي شد
    با سوتهاي بي وقت عشق
    و
    تداركي ازلي در كار بود
    تا حادثه ي عشق
    در برخوردي ساده
    ميان بادهاي گيج پاييزي
    چشمان ما را تر كند
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #90
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    مجال

    كاش مي دانستي
    ما را
    مجال آن نيست
    كه روزهاي رفته را
    از سر گيريم
    و لحظه هاي بي بازگشت را
    تمنا كنيم
    كاش مي دانستي
    فردا
    چه اندازه دير است
    براي زيستن
    و چه اندازه زود
    براي مردن
    و هميشه واژه اي است پر فريب
    كاش مي دانستي
    يك آلاله را
    فرصت يك ستاره نيست
    و به ناگاه
    بسته خواهد شد
    پنجره هاي ديدار
    در اجبار تقدير
    كاش مي دانستي
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 9 از 18 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/