نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: طنز: لباس فرم برای تمام خانم‌هایی که در مشاغل آزاد فعالیت می‌کنند!!

  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض طنز: لباس فرم برای تمام خانم‌هایی که در مشاغل آزاد فعالیت می‌کنند!!

    از قدیم‌ همین جوری بوده که لباس دلالت داشته بر شغل. مثلاً اگر سر ساختمان بروی و کت و شلوار تر و تمیز و کیف سامسونت داشته باشی، جماعت کارگر همه به تو «آقای مهندس» می‌گویند. اگر کت و شلوار داشته باشی و دکمه بالای یقه‌ات را بسته باشی و یک سررسید هم زیر بغلت باشد، به تو حاج‌آقا می‌گویند و همه می‌فهمند که صاحب پروژه‌ای. تا حالا کسی ندیده که یک کشتی‌‌گیر جلیقه و شلوار و پاپیون روی تشک برود یا یک بیلیاردباز با دوبنده کشتی پای میز بیلیارد بایستد. چون بالاخره هر شغلی یک لباسی دارد.
    متأسفانه مدتی است که این تفکیک به هم خورده و جماعت با لباس‌های مبدل به شغل‌های اصلی‌شان می‌رسند. لذا تصمیماتی اتخاذ شده تا اوضاع و احوال درست شود. در همین مورد رئیس مجمع امور صنفی، توزیعی و خدماتی شهر تهران از بررسی طرحی خبر داده که در صورت تصویب و اجرای آن، تمام خانم‌هایی که در مشاغل آزاد فعالیت می‌کنند باید از لباس فرم استفاده کنند.

    موقعیت اول: تام و جری
    زری‌خانوم: خب پری‌جون کجاها هستی؟
    پری‌خانوم: توی یه شرکت ساختمونی منشی‌یم؟
    زری‌خانوم: وا؟! باز شغلت رو عوض کردی؟ مگه مربیگری مهدکودک چه عیبی داشت؟
    پری‌خانوم: لباسش خوب نبود. نیس که لباس باید با شغل‌ هماهنگ باشه. آبرو واسه‌م نمونده بود. آخه کی می‌آد خواستگاری دختری که هر روز باید مانتو و شلوار و مقنعه صورتی با طرح تام و جری تنش می‌کنه؟
    موقعیت دوم: معرفی
    مادر: خیلی دختر ماهیه. توی بایگانی ناحیه شهرداری منطقه خودمون مسئول اندیکاتوره. همین باید عروسم بشه.
    پسر: شما همه‌ش یه بار نیم‌ساعت پیش توی بقالی دیدیش، آخه از کجا این همه اطلاعات درباره‌ش داری؟
    مادر: وا! مگه من حواسم سرجاش نیست. خب از لباسش معلوم بود. این مقنعه آبی یا با مانتو گل‌بهی یا مال مسئولای اندیکاتور توی ناحیه شهرداری یاس دیگه.
    پسر: نه! من یه بار گفتم، تا آخرشم می‌گم من دختر آقا ماشاالله بقال سرکوچه رو می‌خوام.
    مادر: ای وای! خدا مرگم بده. مگه از روی جنازه من رد بشی. آخه تو خجالت نمی‌کشی پسر؟! همه در و همسایه از روی لباسش می‌فهمن چیکاره‌س!
    پسر: آخه مگه مربی شنا بودن عیبه؟!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. کاربر مقابل از shirin71 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/