از قدیم همین جوری بوده که لباس دلالت داشته بر شغل. مثلاً اگر سر ساختمان بروی و کت و شلوار تر و تمیز و کیف سامسونت داشته باشی، جماعت کارگر همه به تو «آقای مهندس» میگویند. اگر کت و شلوار داشته باشی و دکمه بالای یقهات را بسته باشی و یک سررسید هم زیر بغلت باشد، به تو حاجآقا میگویند و همه میفهمند که صاحب پروژهای. تا حالا کسی ندیده که یک کشتیگیر جلیقه و شلوار و پاپیون روی تشک برود یا یک بیلیاردباز با دوبنده کشتی پای میز بیلیارد بایستد. چون بالاخره هر شغلی یک لباسی دارد.
متأسفانه مدتی است که این تفکیک به هم خورده و جماعت با لباسهای مبدل به شغلهای اصلیشان میرسند. لذا تصمیماتی اتخاذ شده تا اوضاع و احوال درست شود. در همین مورد رئیس مجمع امور صنفی، توزیعی و خدماتی شهر تهران از بررسی طرحی خبر داده که در صورت تصویب و اجرای آن، تمام خانمهایی که در مشاغل آزاد فعالیت میکنند باید از لباس فرم استفاده کنند.
موقعیت اول: تام و جری
زریخانوم: خب پریجون کجاها هستی؟
پریخانوم: توی یه شرکت ساختمونی منشییم؟
زریخانوم: وا؟! باز شغلت رو عوض کردی؟ مگه مربیگری مهدکودک چه عیبی داشت؟
پریخانوم: لباسش خوب نبود. نیس که لباس باید با شغل هماهنگ باشه. آبرو واسهم نمونده بود. آخه کی میآد خواستگاری دختری که هر روز باید مانتو و شلوار و مقنعه صورتی با طرح تام و جری تنش میکنه؟
موقعیت دوم: معرفی
مادر: خیلی دختر ماهیه. توی بایگانی ناحیه شهرداری منطقه خودمون مسئول اندیکاتوره. همین باید عروسم بشه.
پسر: شما همهش یه بار نیمساعت پیش توی بقالی دیدیش، آخه از کجا این همه اطلاعات دربارهش داری؟
مادر: وا! مگه من حواسم سرجاش نیست. خب از لباسش معلوم بود. این مقنعه آبی یا با مانتو گلبهی یا مال مسئولای اندیکاتور توی ناحیه شهرداری یاس دیگه.
پسر: نه! من یه بار گفتم، تا آخرشم میگم من دختر آقا ماشاالله بقال سرکوچه رو میخوام.
مادر: ای وای! خدا مرگم بده. مگه از روی جنازه من رد بشی. آخه تو خجالت نمیکشی پسر؟! همه در و همسایه از روی لباسش میفهمن چیکارهس!
پسر: آخه مگه مربی شنا بودن عیبه؟!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)