صفحه 6 از 16 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 155

موضوع: دیوان اشعارصائب تبریزی

  1. #51
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دل را کجا به زلف رسا می‌توان رساند؟

    این پا شکسته را به کجا می‌توان رساند؟


    سنگین دلی، وگرنه ازان لعل آبدار

    صد تشنه را به آب بقا می‌توان رساند


    در کاروان بیخودی ما شتاب نیست

    خود را به یک دو جام به ما می‌توان رساند


    از خود بریده بر سر آتش نشسته‌ایم

    ما را به یک نگه به خدا می‌توان رساند


    دامان برق را نتواند گرفت خار

    خود را به عمر رفته کجا می‌توان رساند؟


    صائب کمند بخت اگر نیست نارسا

    دستی به آن دو زلف رسا می‌توان رساند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #52
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هر که در زنجیر آن مشکین سلاسل ماند، ماند

    عقده‌ای کز پیچ و تاب زلف در دل ماند، ماند


    پاکشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق

    هر که را چون سرو این‌جا پای در گل ماند، ماند


    ناقص است آن کس که از فیض جنون کامل نشد

    در چنین فصل بهاری هر که عاقل ماند، ماند


    می‌برد عشق از زمین بر آسمان ارواح را

    زین دلیل آسمانی هر که غافل ماند، ماند


    تشنه‌ی آغوش دریا را تن‌آسانی بلاست

    چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماند، ماند


    نیست ممکن، نقش پا را از زمین برخاستن

    هر گرانجانی که در دنبال محمل ماند، ماند


    سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقام

    یک قدم هر کس که از همراهی دل ماند، ماند


    برنمی‌گردد به گلشن شبنم از آغوش مهر

    هر که صائب محو آن شیرین شمایل ماند، ماند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #53
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند

    صیقل شکست و آینه‌ام در غبار ماند


    چون ریشه‌ی درخت که ماند به جای خویش

    شد زندگی و طول امل برقرار ماند


    خواهد گرفت دامن گل را به خون ما

    این آشیانه‌ای که ز ما یادگار ماند


    ناخن نزد کسی به دل سر به مهر ما

    این غنچه ناشکفته برین شاخسار ماند


    دست من از رعونت آزادگی چو سرو

    با صد هزار عقده‌ی مشکل ز کار ماند


    نتوان ز من به عشرت روی زمین گرفت

    گردی که بر جبین من از کوی یار ماند


    صائب ز اهل درد هم آواز من بس است

    کوه غمی که بر دلم از روزگار ماند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #54
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند

    دویدنی به نسیم بهار می‌ماند


    مل خنده بود گریه‌ی پشیمانی

    گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند


    مگر شهید به این تیغ کوه شد فرهاد؟

    که لاله‌اش به چراغ مزار می‌ماند


    مه تمام، هلال و هلال شد مه بدر

    به یک قرار که در روزگار می‌ماند؟


    چنین که تنگ گرفته است بر صدف دریا

    چه آب در گهر شاهوار می‌ماند؟


    ز لاله و گل این باغ و بوستان صائب

    به باغبان جگر داغدار می‌ماند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #55
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    فلک به آبله‌ی خار دیده می‌ماند

    زمین به دامن در خون کشیده می‌ماند


    طراوت از ثمر آسمانیان رفته است

    ترنج ماه به نار کفیده می‌ماند


    شکفته چون شوم از بوستان، که لاله و گل

    به سینه‌های جراحت رسیده می‌ماند


    زمین ساکن و خورشید آتشین جولان

    به دست و زانوی ماتم‌رسیده می‌ماند


    کمند حادثه را چین نارسایی نیست

    رمیدنی به غزال رمیده می‌ماند


    ز روی لاله ازان چشم برنمی‌دارم

    که اندکی به دل داغدیده می‌ماند


    چو تیر، راست روان بر زمین نمی‌مانند

    عداوتی به سپهر خمیده می‌ماند


    تمتع از رخ گل می‌برند دیده‌وران

    به عندلیب گلوی دریده می‌ماند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #56
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سبکروان به زمینی که پا گذاشته‌اند

    بنای خانه‌بدوشی به جا گذاشته‌اند


    خوش آن گروه که چون موج دامن خود را

    به دست آب روان قضا گذاشته‌اند


    عنان سیر تو چون موج در کف دریاست

    گمان مبر که ترا با تو واگذاشته‌اند


    مباش در پی مطلب، که مطلب دو جهان

    به دامن دل بی‌مدعا گذاشته‌اند


    مگر فلاخن توفیق دست من گیرد

    که همچو سنگ نشانم به جا گذاشته‌اند


    چو نی بجو نفس گرم ازان سبک‌روحان

    که برگ را ز برای نوا گذاشته‌اند


    فغان که در ره سیل سبک عنان حیات

    ز خواب، بند گرانم به پا گذاشته‌اند


    مباش محو اثرهای خود، تماشا کن

    که پیشتر ز تو مردان چها گذاشته‌اند


    دعای صدرنشینان نمی‌رسد صائب

    به محفلی که ترا بی‌دعا گذاشته‌اند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #57
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    این غافلان که جود فراموش کرده‌اند

    آرایش وجود فراموش کرده‌اند


    آه این چه غفلت است که پیران عهد ما

    با قد خم سجود فراموش کرده‌اند


    آن نور غیب را که جهان روشن است ازو

    از غایت شهود فراموش کرده‌اند


    از ما اثر مجوی که رندان پاکباز

    عنقاصفت، نمود فراموش کرده‌اند


    جانها هوای عالم بالا نمی‌کنند

    این شعله‌ها صعود فراموش کرده‌اند


    یاد جماعتی ز عزیزان بخیر باد

    کز ما به یادبود فراموش کرده‌اند


    صائب خمش نشین که درین عهد بلبلان

    ز افسردگی سرود فراموش کرده‌اند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #58
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دل را نگاه گرم تو دیوانه می‌کند

    آیینه را رخ تو پریخانه می‌کند


    دل می‌خورد غم من و من می‌خورم غمش

    دیوانه غمگساری دیوانه می‌کند


    آزادگان به مشورت دل کنند کار

    این عقده کار سبحه‌ی صددانه می‌کند


    ای زلف یار، سخت پریشان و درهمی

    دست بریده‌ی که ترا شانه می‌کند؟


    غافل ز بیقراری عشاق نیست حسن

    فانوس پرده‌داری پروانه می‌کند


    یاران تلاش تازگی لفظ می‌کنند

    صائب تلاش معنی بیگانه می‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #59
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دیده‌ی ما سیر چشمان، شان دنیا ب***د

    همچو جوهر نقش را آیینه‌ی ما ب***د


    بر سفال جسم لرزیدن ندارد حاصلی

    این سبو امروز اگر نشکست، فردا ب***د


    هر سر خاری کلید قفل چندین آبله است

    وای بر آن کس که خاری بی‌محابا ب***د


    از حباب ما گره در کار بحر افتاده است

    می‌کشد دریا نفس هرگاه مارا ب***د!


    از شکست آرزو هر لحظه دل را ماتمی است

    عشق کو، کاین شیشه‌ها را جمله یکجا ب***د؟


    کشتی ما چون صدف در دامن ساحل شکست

    وقت موجی خوش که در آغوش دریا بکشند


    همت مردانه می‌خواهد، گذشتن از جهان

    یوسفی باید که بازار زلیخا ب***د


    بال پروازش در آن عالم بود صائب فزون

    هر که این‌جا بیشتر در دل تمنا ب***د

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #60
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    از پختگی است گر نشد آواز ما بلند

    کی از سپند سوخته گردد صدا بلند؟


    سنگین نمی‌شد اینهمه خواب ستمگران

    گر می‌شد از شکستن دلها صدا بلند


    هموار می‌شود به نظر بازکردنی

    قصری که چون حباب شود از هوا بلند


    رحمی به خاکساری ما هیچ‌کس نکرد

    تا همچو گردباد نشد گرد ما بلند


    از جوهری نگین به نگین دان شود سوار

    از آشنا شود سخن آشنا بلند


    فریاد می‌کند سخنان بلند ما

    آواز ما اگر نشود از حیا بلند


    از بس رمیده است ز همصحبتان دلم

    بیرون روم ز خود، چو شد آواز پا بلند


    بلبل به زیر بال خموشی کشید سر

    صائب به گلشنی که شد آواز ما بلند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 6 از 16 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/