صفحه 3 از 16 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 155

موضوع: دیوان اشعارصائب تبریزی

  1. #21
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سودا به کوه و دشت صلا می‌دهد مرا

    هر لاله‌ای پیاله جدا می‌دهد مرا

    باغ و بهار من نفس آرمیده است

    بیماری نسیم، شفا می‌دهد مرا


    سیرست چشم شبنم من، ورنه شاخ گل

    آغوش باز کرده صلا می‌دهد مرا


    آن سبزه‌ام که سنگدلی‌های روزگار

    در زیر سنگ نشو و نما می‌دهد مرا


    در گوش قدردانی من حلقه‌ی زرست

    هر کس که گوشمال بجا می‌دهد مرا


    استادگی است قبله نما را دلیل راه

    حیرت نشان به راه خدا می‌دهد مرا


    این گردنی که من چو هدف برکشیده‌ام

    صائب نشان به تیر قضا می‌دهد مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #22
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا

    حلقه‌ی بیرون این دنیای باطل کن مرا

    وادی سرگشتگی در من نفس نگذاشته است

    پای خواب آلوده‌ی دامان منزل کن مرا


    رفته است از کار چون زلف تو دستم عمرهاست

    گه به دوش و گاه بر گردن حمایل کن مرا


    از برای امتحان چندی مرا دیوانه کن

    گر به از مجنون نباشم، باز عاقل کن مرا


    جای من خالی است در وحشت سرای آب و گل

    بعد ازین صائب سراغ از گوشه‌ی دل کن مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #23
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دل ز هر نقش گشته ساده مرا

    دو جهان از نظر فتاده مرا

    تا چو مجنون شدم بیابانگرد

    می‌گزد همچو مار، جاده مرا


    صبر در مهد خاک چون طفلان

    دست بر روی هم نهاده مرا


    چون گهر قانعم به قطره‌ی خویش

    نیست اندیشه‌ی زیاده مرا


    صد گره در دلم فتد چو صدف

    یک گره گر شود گشاده مرا


    تخته‌ی مشق نقشها کرده است

    همچو آیینه، لوح ساده مرا


    هر قدر بیش باده می‌نوشم

    می‌شود تشنگی زیاده مرا


    بیخودی همچو چشم قربانی

    کرده آسوده از اراده مرا


    مانع سیر و دور شد صائب

    صافی آب ایستاده مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #24
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا

    که پیچ و تاب به زنجیرها کشیده مرا

    چو جام اول مینا، سپهر سنگین‌دل

    به خاک راهگذر ریخت ناچشیده مرا


    چو آسیا که ازو آب گرد انگیزد

    غبار دل شود افزون ز آب دیده مرا


    رهین وحشت خویشم که می‌برد هر دم

    به سیر عالم دیگر، دل رمیده مرا


    نثار بوسه‌ی او نقد جان چرا نکنم؟

    که تا رسیده به لب، جان به لب رسیده مرا


    به صد هزار صنم ساخت مبتلا صائب

    درین شکفته چمن، دیده‌ی ندیده مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #25
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟

    آرام نیست کشتی طوفان رسیده را

    بی حسن نیست خلوت آیینه‌مشربان

    معشوق در کنار بود پاک دیده را


    یاد بهشت، حلقه‌ی بیرون در بود

    در تنگنای گوشه‌ی دل آرمیده را


    ما را مبر به باغ که از سیر لاله‌زار

    یک داغ صد هزار شود داغدیده را


    با قد خم ز عمر اقامت طمع مدار

    در آتش است نعل، کمان کشیده را


    زندان جان پاک بود تنگنای جسم

    در خم قرار نیست شراب رسیده را


    شوخی که دارد از دل سنگین به کوه پشت

    می‌دید کاش صائب در خون تپیده را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #26
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چو دیگران نه به ظاهر بود عبادت ما

    حضور قلب نمازست در شریعت ما

    ازان ز دامن مقصود کوته افتاده است

    که پیش خلق درازست دست حاجت ما


    نکرده‌ایم چو شبنم بساطی از گل پهن

    چو غنچه بر سر زانوست خواب راحت ما


    نهال خوش ثمر رهگذار طفلانیم

    که بر گریز بود موسم فراغت ما


    چراغ رهگذریم اوفتاده در ره باد

    که تا به سایه‌ی دستی کند حمایت ما؟


    درین حدیقه‌ی گل صائب از مروت نیست

    که غنچه ماند در جیب، دست رغبت ما

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #27
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عمری است حلقه‌ی در میخانه‌ایم ما

    در حلقه‌ی تصرف پیمانه‌ایم ما

    از نورسیدگان خرابات نیستیم

    چون خشت، پا شکسته‌ی میخانه‌ایم ما


    مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی

    از تشنگان گریه‌ی مستانه‌ایم ما


    در مشورت اگر چه گشاد جهان ز ماست

    سرگشته‌تر ز سبحه‌ی صد دانه‌ایم ما


    گر از ستاره سوختگان عمارتیم

    چون جغد، خال گوشه‌ی ویرانه‌ایم ما


    از ما زبان خامه‌ی تکلیف کوته است

    این شکر چون کنیم که دیوانه‌ایم ما؟


    چون خواب اگر چه رخت اقامت فکنده‌ایم

    تا چشم می‌زنی به هم، افسانه‌ایم ما


    مهر بتان در آب و گل ما سرشته‌اند

    صائب خمیرمایه‌ی بتخانه‌ایم ما

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #28
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هوا چکیده‌ی نورست در شب مهتاب

    ستاره خنده‌ی حورست در شب مهتاب

    سپهر جام بلوری است پر می روشن

    زمین قلمرو نورست در شب مهتاب


    زمین زخنده‌ی لبریز مه نمکدانی است

    زمانه بر سر شورست در شب مهتاب


    رسان به دامن صحرای بیخودی خود را

    که خانه دیده‌ی مورست در شب مهتاب


    بغیر باده‌ی روشن، نظر به هر چه کنی

    غبار چشم شعورست در شب مهتاب


    براق راهروان است روشنایی راه

    سفر ز خویش ضرورست در شب مهتاب

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #29
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عرق‌فشانی آن گلعذار را دریاب

    ستاره‌ریزی صبح بهار را دریاب

    درون خانه خزان و بهار یکرنگ است

    ز خویش خیمه برون زن، بهار را دریاب


    ز گاهواره‌ی تسلیم کن سفینه‌ی خویش

    میان بحر حضور کنار را دریاب


    ز فیض صبح مشو غافل ای سیاه درون

    صفای این نفس بی غبار را دریاب


    عقیق در دهن تشنه کار آب کند

    به وعده‌ای جگر داغدار را دریاب


    تو کز شراب حقیقت هزار خم داری

    به یک پیاله من خاکسار را دریاب

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  11. #30
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    درون گنبد گردون فتنه بار مخسب

    به زیر سایه‌ی پل موسم بهار مخسب

    فلک ز کاهکشان تیغ بر کف استاده است

    به زیر سایه‌ی شمشیر آبدار مخسب


    ز چار طاق عناصر شکست می‌بارد

    میان چار مخالف به اختیار مخسب


    ستاره زنده‌ی جاوید شد ز بیداری

    تو نیز در دل شب ای سیاهکار مخسب


    به شب ز حلقه‌ی اهل گناه کن شبگیر

    دلی چو آینه داری، به زنگبار مخسب


    به نیم چشم زدن پر ز آب می‌گردد

    درین سفینه‌ی پر رخنه زینهار مخسب


    گرفت دامن گل شبنم از سحرخیزی

    تو هم شبی رخی از اشک تازه دار مخسب


    به ذوق مطرب و می روزها به شب کردی

    شبی به ذوق مناجات کردگار مخسب


    بر آر یوسف جان را ز چاه تیره‌ی تن

    تو نور چشم وجودی، درین غبار مخسب


    ز نوبهار به رقص است ذره ذره‌ی خاک

    تو نیز جزو زمینی، درین بهار مخسب


    به ذوق رنگ حنا کودکان نمی‌خسبند

    چه می‌شود، تو هم از بهر آن نگار مخسب


    جواب آن غزل مولوی است این صائب

    ز عمر یکشبه کم گیر و زنده‌دار، مخسب

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 3 از 16 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/