قتل خشایارشاه و فروخفتن آرزوی فتح اروپا برای همیشه
۱۵- اندیشه ی اتحاد یونانیان و تاختن بر ایران در زمان هرودوت چندان شگفت نمی نمود. بعضی از خوانندگان تاریخ هرودوت این چنین استنباط می کردند که او این اندیشه را می پراکند. وی از اریستاگر ناپسری هیس تیه می گوید که گویا صفحه ای مفرغی داشته که بر آن نقشه ی زمین نقش شده بود و آن را به اسپارتیان نشان می داد و رودها و کوههای نگاشته شده بر آن را می نموده است . از زبان اریستاگر گوید که «این بیگانگان در پیکار دلیر نیستند. شما نیز از سویی در کار جنگ به منتهای زبردستی رسیده اید. آنان با تیر و کمان و زوبینی کوتاه می جنگند و به گاه کارزار شلوار بر تن دارند و کلاه بر سر. اما شما اسلحه و انضباط خود را کامل کرده اید. چیره شدن برایشان آسان است . همه ی ملتهای جهان که دارای زر و سیم و مفرغ و جامه های گلدوزی شده و جانوران و بردگان نیستند؛ همه ی اینها را می توانید اگر بخواهید از آن خود کنید». صد سال بعد این خوابها درست آمد !
۱۶- خشایارشا را در کاخش در ۴۶۵ پ .م . کشتند و از آن پس ایران دیگر آهنگ جنگ اروپا نکرد. از آنچه در امپراطوری بزرگ ایران می گذشت آن چنان آگاهی که از کشورهای خرد یونان مرکزی در دست است ، نداریم . یونانیان ناگهان دست به پدید آوردن آثار ادبی و آنچه در درون داشتند به کتابت می سپردند. این چنین کاری در گذشته از هیچ ملتی دیده نشده بود. پس از ۴۷۹ پ .م . (پلاته ) گویی روان از کالبد حکومتهای ماد و پارس رخت بربسته بود. امپراطوری ایران رو به تباهی گذاشت . پس از خشایارشا اردشیر و خشایارشای دوم و داریوش دوم از پی یکدیگر بر تخت نشستند و در مصر و سوریه شورش روی داد و مادها شوریدند و سپس اردشیر دوم و داریوش بر تخت نشستند و این شاه اخیر با برادرش بر سر تاج و تخت پیکار کرد. تاریخ این دوران ایران همانند روی دادهای تاریخ بابل و آشور و مصر به روزگارهای کهن است . آشفتگی به کاخ راه یافت و در آن جنایتها و خونریزیها و فسادها بار آورد. اما این پیکار اخیر موجب پدید آمدن شاهکاری در زبان یونانی شد. زیرا که این کوروش دوم (این در واقع به نام کوروش کوچک معروف شده و هرگز بر اورنگ شاهی ننشست و اگر به تخت می رسید کوروش سوم نام می گرفت .م .) سپاهی از مزدوران گرد آورد و به بابل تاخت و به هنگام پیروزی بر اردشیر دوم کشته شد. بنابراین ده هزار تن یونانی که در سپاه او بودند به رهبری گزنفون به سوی میهن به راه افتادند (۴۰۱ پ .م .) و شرح این بازگشت را گزنفون در کتاب آنابازیس (Anabasis) یا بازگشت نگاشته که یکی از نخستین یادداشتهای شرح جنگ به شمار است .
اینک کشتارها و شورشها و کینه توزیها و شوربختیها و خیانتها در دوستی و پیمان و زبونیها پستیها فراوان روی می داد. اما هرودوتی نبود که آنها را بنگارد. خشایارشای سومی که دستش به خون بسیاری آغشته بود کوتاه دورانی درخشیدن گرفت . گویند اردشیر سوم را با گواس ( Bagoas با گواس از خواجه سرایان و به اردشیر بسیار نزدیک بود.م .) کشت و آرسس خردترین پسر او را بر تخت نشاند و سپس او را نیز که در سر اندیشه ی استقلال و آزادی عمل می پخت به قتل رسانید .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)