11. حسد ، بدن را رنجور سازد. (غرر الحکم ، باب حسد)
12. حسد، بدن را مى ‏گذارد. (غرر الحکم ، باب حسد)
13. حسود ، درمان ندارد. (غرر الحکم ، باب حسد)
14. حسود به سيادت و آقايى نرسد. (غرر الحکم ، باب حسد)
15. حسد ، دل را بيمار و اندوه شديد آرد. (غرر الحکم ، باب حسد)
16. حسد ، دام شيطان بزرگ است. (غرر الحکم ، باب حسد)
17. آدم حسود ، بر قضا و قدر الهى خشمناك است. (غرر الحکم ، باب حسد)
18. حسد، بيمارى است كه مداوا نگردد. (غرر الحکم ، باب حسد)
19. حسد ، شيوه و روش مردمان پست و فرومايه و دشمنان دولت هاست. (غرر الحکم ، باب حسد)
20. حسود ، از بديها شادمان و از شادماني ها اندوهگين شود. (غرر الحکم ، باب حسد)
21. بيمارى آدم حسود جز با از بين رفتن نعمت ديگران ، درمان نپذيرد. (غرر الحکم ، باب حسد)
22. آدم حسود حسرت ‏ها و افسوس هايش بسيار و گناهانش چند برابر است. (غرر الحکم ، باب حسد)
23. براى شخص حسود و كينه جو ، شادمانى و مسرّتى پايدار نماند. (غرر الحکم ، باب حسد)
24. حسد ، يكى از دو عذاب است. (يعنى يكى حسد و ديگرى عذابهاى ديگر) (غرر الحکم ، باب حسد)
25. حسد ، يكى از دو پستى و فرو مايگى است (و خود به تنهايى در برابر پستي هاى ديگر است). (غرر الحکم ، باب حسد)