بردگى آزمند
اَلْحَريصُ عَبْدُ الْمَطامِعِ
انسان حريص ، برده آزمندى ها [ى خود] است
فرجام آزمندى

اَلطّامِعُ فى وَثاقِ الذُّلِّ
شخص آزمند، در بند خوارى است
هميشه فقير
اَلْحَريصُ فَقيرٌ وَلَوْ مَلَكَ الدُّنْيا بِحَذافيرِها
آزمند همواره فقير است هر چند تمام دنيا را مالك شود
خطر بى خردى
اَكْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولُ
تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ
لغزشگاه خرد، بيشتر در زير برق طمع است