سودابه
دختر شاه هاماوران و زن کیکاوس شاه ایران sūdābe می باشد. مهرداد بهار می نویسد: "شاید معنی سودابه آب افزونی بخش یا آب روشن باشد." (بهار،1380،ص 54)
در بندهشن آمده است که افراسیاب جنگ نو کرد و سیاوخش با او در کارزار آمد، اما به خیانت سوتاپیه، زن کی اوس، سیاوخش دیگر به ایرانشهر نیامد و او را افراسیاب پیش خود به زینهار پذیرفت ... . یوستی با توجه به کلمه ی سُعدی در متن غرر اصل کلمه را عربی می داند که احتمالاً در اصل اوستاییSutā- wanhu می باشد.
در شاهنامه آمده است که کاوس پس از آن که شاه هاماوران را شکست داد و دانست که دختری دارد. سودابه را خواستگاری کرد. اما شاه تنها همین دختر را داشت افسرده و ناراحت گشت و بعد از چندی شاه را به مهمانی خود فراخواند. سودابه فریب پدر را می دانست و به شاه گفت اما او باور نکرد و در بند شاه هاماوران گرفتار آمد. تا اینکه رستم کاوس را از بند رهانید.
سیاوش پسر کاوس، پس از سال ها دوری نزد پدر بازگشت و سودابه بدو دل بست و بدو عشق ورزید. اما سیاوش درخواست سودابه را نپذیرفت. سودابه که از فاش شدن راز خویش نزد شاه بیمناک بود، جامه بر تن درید و چهره خراشید واحتمال سقط جنین خویش را بر گردن سیاوش انداخت. شاه باور نکرد و طی جریاناتی که در شاهنامه به تفصیل آمده است، کاوس در آخر با موبدان به مشورت پرداخت. قرار بر این شد که سیاوش در اثبات بی گناهی خویش از آتش بگذرد و چنین کرد و سودابه رسوا شد. شاه فرمان به دار آویختن او را داد اما با پادرمیانی کردن سیاوش، شاه او را بخشید.
چون سیاوش در توران به دست افراسیاب کشته شد، رستم به درگاه کاوس رفت و کاوس را سرزنش ها کرد و سودابه را به کین خواهی سیاوش کُشت. (رستگار فسایی،همان،ص 564-561)
نویسنده : فروغ شمسیان
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)