*چه دلیلی برای این کار داشت ؟ معمولا دیده شده که ایشان ، در جلساتی که بر وفق مرادش نباشد شرکت نمی کند.

او می گفت مردم را بهتر از بقیه می شناسد و اصولگریان برداشت نادرستی از نیازهای جامعه دارند.

*مگر با دعوت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، وارد فرآیند انتخاب کاندیدای واحد جریان راست نشده بود؟

چرا او جزو کاندیداهای رسمی بود.

*پس چرا فرآیند را نپذیرفت؟

بحثی که مطرح می کرد این بود که عموما نظر سنجی ها توسط صدا و سیما انجام می شود و گرایش خاصی در آن است در حالی که ما نظرسنجی های غیر از این داریم. می گفتند آمار نظر سنجی های بسیج و ... متفاوت است. یادم هست در جلسه ای که متعلق به ستاد آقای لاریجانی بود دوستان به آقای باهنر گفتند که نظرسنجی ها کمترین گرایش را – حدود 4 درصد- برای آقای احمدی نژاد نشان می دهد و به او بگویید کنار برود. آقای باهنر گفت «با ایشان صحبت شده و برداشت شما را نمی پذیرد». البته به نظر من مشخص هم بود که این اتفاق می افتد چون او زمانی هم که وارد شهرداری شد به اطرافیانش گفته بود که بروید و برای ریاست جمهوری کار کنید.

این اطرافیان از اعضای ایثارگران بودند یا تیمی که از دوران بخشداری، فرمانداری و استانداری ایجاد کرده بود؟

از ایثارگران نبودند و همانطور که اشاره کردید، ایشان با همان تیم خودش که حالا در شهرداری هم حاضر بودند کار می کرد. آقای احمدی نژاد در پاسخ به افرادی که گرایش 4 درصدی مردم به وی در نظرسنجی ها را اعلام کردند گفت که شما الان می گویید من 4 درصد رای دارم اما تا هفته های پایانی، من بیشترین درصد آرا در نظرسنجی ها را خواهم داشت.
واقعیت این است که در عمل هم این اتفاق افتاد و ناگهان در نظرسنجی ها بالارفتن را شروع کرد. علت این بود که ایشان با مهارت بسیار زیادی رفت به سمت ایجاد یک فضای دو قطبی. او رقیبش را خودش انتخاب کرد و آن آقای هاشمی بود. آقای هاشمی را به عنوان یک سکوی پرش انتخاب کرد و در مقابل او کنتراست ایجاد کرد.

*واقعا به تنهایی به این نتیجه رسید که آقای هاشمی را به عنوان رقیب اصلی انتخاب کند یا امدادهایی به وی صورت گرفت؟ بعضا گفته می شود که برآوردهایی که بعضی نهادها از گرایش اعضای خود داشتند و آقای هاشمی را در ذهن آنها و بخش هایی از جامعه دارای رای منفی می دانستند، باعث شد پیشنهاد بدهند تا علیه هاشمی موضع بگیرد.

آقای احمدی نژاد از ابتدا نسبت به آقای هاشمی موضع انتقادی شدید داشت. آقای هاشمی هم از آقای احمدی نژاد خوشش نمی آمد.

*مگر می شود یک رییس جمهور از شخصی خوشش نیاید و او را در پست مهم استانداری بگمارد؟

روسای جمهور تک تک نیروهای اجرایی را که خودشان گزینش نمی کنند. گویا اولین باری که با هم برخورد کرده بودند آقای هاشمی نسبت به او موضعی پیدا می کند که ظاهرا در خاطرات خود هم به آن اشاره کرده است. البته احمدی نژاد بیشتر انتقادات جدی داشت و می گفت آقای هاشمی مسیر انقلاب را دگرگون کرده است. احمدی نژاد این دو قطبی را ایجاد کرد و با شدت در برابر آقای هاشمی ایستاد.

در میان کاندیداهای آن انتخابات، هیچ کدام حاضر نبودند نقش قطب مقابل آقای هاشمی را ایفا کنند جز آقای احمدی نژاد. خودش صحنه را طراحی کرد و وارد آن شد و عملا بقیه کاندیداها اوت شدند. او دستور کار بازی را خودش تعیین کرد. اینکه گفته می شود نهادها به او کمک کردند این را مبالغه می دانم. اینکه به فرض سپاه از آقای احمدی نژاد حمایت کرد به این شکل نیست.
دلیل این اتفاق این بود که بدنه بسیج به شدت طرفدار اقای احمدی نژاد بود و نیازی به تاکید فرماندهان نبود. من در سخنرانی ها می دیدیم که نیروهای مذهبی جامعه به شعارها و مواضع صادقانه او باور دارد. البته طرف مقابل هم گاف های بزرگی می داد. مثلا بعضا آقای احمدی نژاد را تحقیر می کردند. مثلا گفته می شد که قیافه آقای احمدی نزاد به ریاست جمهوری نمی خورد! خب آقای احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگاری که این موضوع را مطرح کرد گفته بود قیافه ما به نوکری مردم که می خورد! این حرف ها اگر بگوییم پوپولسیتی هم هست اثر داشت و پیبروز شد. او با این پیروزی به جریان اصولگرا فهماند که زبان مردم را بهتر از آنها می داند. از آنجا این فاصله به تدریج با اصولگرایان ایجاد شد.

*این یک نکته منفی نیست؟ به هر حال فردی که رشد و حرکت خود را مدیون کار حزبی است علیه تشکیلات حرف بزند و امکانی که به او داده شد را نایدده گرفته است. آیا در ایران به این وسعت اصلا می شود بدون تشکیلات به نتیجه رسید؟

ما باید به درون ذهن آقای احمدی نژاد برویم. در ذهن او چه می گذرد؟ اگر بخواهم او را تحلیل روانی کنم چند خصلت دارد. یکی اینکه فعالیت بیش از توان معمول دارد. معمولا در «بیش فعال» ها ، توجه کاهش می یابد چون سرعت بالایی دارند.

او مهندس است و ذهنیت مهندس ها خاص هست ؛ ذهن آنها دو قطبی است و صفر و یکی یا باینری است. معمولا مهندسین ، انقلابی و برانداز می شوند. دولت اول بعد از انقلاب همه مهندس هستند. سازمان های چریکی غیر از بیژن جزنی، همه یا مهندسی خوانده بودند یا در رشته های فنی بودند. سازمان مجاهدین خلق و حتی نهضت آزادی که مهندس های استحاله شده بودند اما ذهن مهندسی داشتند. بعدها هم اکثر احزاب سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب را مهندس ها تشکیل دادند. افراد با این ذهنیت آقای احمدی نژاد، یا دوست هستند یا دشمن و وسط نمی توانید بایستند؛ او چهره های خاکستری را نمی پذیرد.
نکته دیگر ذهن مهندسی، این است که مسائل را به صورت پروژه می بیند نه پروسه. بنابراین فاز به فاز جلو می رود و آن را تمام می کند و سرعت عمل و تعیین میزان پیشرفت هم به شکل مکانیکی و داینامیکی انجام می شود. نمونه آن این است که وزرایی که با آقای دکتر احمدی نژاد کار می کنند از شدت کاری مخصوصا در دوره های اول خرد می شدند چون او می خواهد قطعات پازل را به سرعت سر جایش بگذارد و خودش هم پرانرژی است.

*این همان «مدیریت شوک» است که برخی تحلیلگران، آن را تاکتیک دولت می دانند؟

نه مدیریت شوک برگرفته از مدلی است به نام « Threshold» یا حد آستانه. افراد یا حد آستانه پایین دارند یا بالا. آنهایی که آستانه بالا دارند به شورش ها نمی پیوندند و رادیکال نمی شوند. اما آقای دکتر احمدی نژاد از افرادی است که حد آستانه پایین دارد و ممکن است خیلی سریع قضایا را به سمت بحران ببرد و تکلیف آنها را روشن کند. افرادی مانند احمدی نژاد منافع حرکات تند را بیش از ضرر آن می دانند و این به نوعی همان مدیریت شوک است که شما به آن اشاره کردید.

*نگران بازخوردها و چهره ای که ترسیم می شود نیست؟ از اینکه با همه طرف ها درگیر شود نگرانی ندارد؟

خیر ممکن است عقیدتی و ایدئولوژیک نگاه کند و بگوید وجود فلانی به سود نظام نیست و باید کنار برود و مذاکره ای وجود ندارد. زمانی هم ممکن است به عنوان تاکتیک سیاسی به اقدامات خود نگاه کند. شخصیتی مانند آقای احمدی نژاد که حرکات بنیادین در ساختار دولت و مواضع کلان دارد نشان می دهد که مایل است تاریخ جدید با او آغاز شود. معمولا افرادی که می خواهند نقطه آغاز و مبدع حرک بعدی باشند، تحقیر و کوچک نمایی جریان پیش از خود را دارند.

*جامعه چه نگاهی به چنین رفتارهایی دارد؟

این امری علیحده است. جامعه در وهله اول به افرادی که حرف نو می زنند و جسور هستند علاقه نشان می دهد. اما در تبعیت از آنها ممکن است احتیاط کنند و دنبال آنها راه نمی افتد. برخی به اشتباه فکر می کنند که توجه مردم به آنها، حاکی از پیروی جامعه هم هست اما نمی دانند که این دو کاملا متفاوت است.

*برخی بر این باورند با توجه به اینکه از گذشته تا به امروز، برخی افراد همواره در تیم آقای احمدی نژاد حضور داشته اند این ذهنیت ایجاد می شود که از قبل برای خود برنامه داشته است. اینطور است یا اینکه بر اساس بخت و اقبال در ماجرای شورای دوم وارد عرصه شده است؟

من برداشتم این است که آقای دکتر احمدی نژاد از ابتدا ایده های بزرگ داشته است. من در سیاست هیچ نقشی برای بخت و اقبال قائل نیستم. البته بعضی برنامه ریزی ها، شرایط مناسب و اشتباهات رقیب کمک کرد تا ایده ها را به تحقق برساند. وقتی کسی ایده بزرگ در ذهن دارد از همان ابتدا یارگیری می کند حتی اگر به آنها اعلام نکند. بعد بر اساس میزان وفاداری که درآنها می بیند در ذهن خود برای آنها جایگاه تعریف می کند. آقای دکتر احمدی نژاد به مرور به سمتی رفته که افراد را بر اساس وفاداری می سنجد و افرادی را که ناخالصی از منظر او دارند کنار می گذارد و به دنبال این هست که یک تیم کاملا یکدست ایجاد کند. معتقدم برای نگاهی که از گفتمان حاکم بر ادبیات آقای احمدی نژاد بیرون می آید ، انتخابات ریاست جمهوری برای وی یک هدف غایی نبود و هدفی میانی بود.

*و آن هدف غایی چیست؟

منشور آقای احمدی نژاد در جیب خودش است. و خودش دقیقا می داند کجا می خواهد برود و ما فقط می توانیم حدس بزنیم. او جهانی نگاه می کند و چه چیزی در ذهنش است نمی دانم. من اگر از نگاه ارسطو ببینیم وقتی فرد به کمال یا هدف غاییش می رسد آرام می شود. آقای دکتر احمدی نژاد هنوز آرام نشده است.

*این روحیات را هم شما می دانستید و هم خیلی ها. به هر حال نمی توان منکر این شد که تبلیغات پرحجم رسانه عمومی و اغراق ها در خصوص جریان مقابل، به رشد او کمک کرده است. این متوقف نبودن این باور را نمی رساند که بعدا به مشکل بخورند. خیلی ها بعد از قضایای اخیر می گویند ما همان اول گفتیم این اتفاقات خواهد افتاد اما گوش شنوایی نبود.

من نمی فهمم اینجوری یا اونجوری است یعنی چی؟ سیاست به معنی کنترل، مدیریت و هدایت است. اگر بتوانید دشمن را مدیریت کنید خوب است اما اگر دوست را مدیریت نکنی به دشمن شما بدل می شود. در اینجا میزان کنترل پذیری مهم است. در عین حال باید دید فرد مذکور در جریان سیاسی حاکم، کی و چی را به کدام سمت جلو می برد؟ اگر این انرژی ، انقلاب اسلامی و کشور را به جلو می برد صد درصد باید از آن حمایت شود و اتفاقا خیلی جاها هم این کار را کرده است. چرا خدمات اقای احمدی نژاد نادیده گرفته شود؟ ایشان واقعا مدل ریاست جمهوری در ایران را عوض کرد و تلاش زیادی کرده است. خدایی باید نگاه کرد. نباید انتقاد به معنای نابودی او باشد.

مساله این است که می گویند تلاش به تنهایی کفایت می کرده یا باید با تدبیر بیشتر پیش می رفته. اگر از دیدگاه های سازمان های جهانی اقتصاد بگذریم امروز بسیاری از نهادهای رسمی پژوهشی حتی مرکز پژوهش مجلس، وضعیت اقتصادی ایران را با پتانسیل هایی که در این 5 سال وجود داشت منطبق نمی دانند و در حوزه های دیگر هم انتقاداتی مطرح می شود.



به نظر من ما زیاد تدبیر می کردیم اما جسارت هم نیاز بود و آقای احمدی نژاد این را دارد. وی در بعضی جاها جسارت و تدبیر را با هم داشته است. بعضی هزینه ها در دراز مدت خود را نشان می دهد و بعضی فایده ها هم همینطور. ممکن است برخی اقدماتی که همه می گویند مفید بود در دراز مدت نشان دهد که هزینه بالایی دارد و برعکس. ما که در سیاست هستیم مسائل را بیش از آنکه هست، آنگونه که دوست داریم می بینیم. افراد را تا وقتی دوست داریم پر از حسن هستند و وقتی بدمان می آید، دیگر هیچ حسنی در آنها نمی بینیم! بعضی دوستان می گویند فلانی چنین شخصیتی دارد. می گوییم اسنادت کجاست ؟ وقتی شروع به استدلال آوردن می کنند مجموعه ای از شایعات را تحویل می دهد. من همیشه گفتم، اگر درباره عملکرد افراد سند محکمی داریم با آن سند به سراغ او می رویم و بحث می کنیم. اگر پذیرفت که هیچ و اگر نپذیرفت در جریان حرکت سیاسی می توان او را کنار گذاشت. نباید راحت قضاوت کرد.

*موضوع اختلافاتی است که بروز کرده است و او هم استدلال های جریان سابقا حامی خود نیز را قبول ندارد. تکلیف اصلاح طلبان که از ابتدا روشن بود و بعضا انتقاداتی را مطرح می کردند که این روزها گروه های اصولگرا هم به آنها رسیده اند.

ما از ابتدا می دانستیم آقای احمدی نژادی که رفیق ماست، در دور دوم به رقیب ما بدل می شود. او می خواهد برای انتخابات سال 92 با تیم و کاندیدای خود به میدان بیاید.

*مدلی شبیه روسیه؟ یعنی کاندیدای مورد حمایت او رییس جمهور شود و خودش جایگاه ولادیمیر پوتین را برای خود تعریف کرده است؟

من قبلا هم گفتم آقایانی که به ریاست جمهوری می رسند معمولا دو مدل در ذهن دارند. یکی مدل چاوز که قانون اساسی را به سود خود تغییر دهند و اگر نشد به سراغ مدل پوتین می روند. این اصلا عجیب نیست. این تا زمانی که به یک جریان موثر تبدیل نشده خطرناک نیست. اما اگر شد می توان مدیریتش کرد. اگر جریان سیاسی نتواند مدیریت کند که دیگر تشکیلات نیست. اما نکته ای که شما گفتید که چرا احمدی نژادی که با نردبان احزاب به ریاست جمهوری رسید حالا با آنها تقابل ایجاد کرده است؟ بدون قضاوت و از لحاظ پدیدار شناسی، سیاست ما بیش از آنکه شطرنج باشد، بازی مار و پله است . افراد بر اساس تاس و بخت و اقبال چند خانه به جلو می روند، ناگهان به یک نردبان می رسند و چند طبقه بالا می روند. طعم بالانشینی را که چشید یک مار او را نیش می زند و تا خانه اول به پایین می برد! مهم این است که فرد با برنامه جلو برود تا جلوی نردبان ها بیفتد و با نیش مار ها برخورد نکند. آقای احمدی نژاد احساس می کرد با نردبان این حزب دو سه پله بالا آمده اما با نیش مارش، به خانه اول باز می گردد!

نیش مار حزب؟

بله. برداشت احمدی نژاد این بود که جریانات اصولگرا یک نمایش ترتیب دادند تا با حضور وی، میدان را گرم کنند و در انتها، آقای لاریجانی را از آن بیرون بیاورند و می گفت معنی ندارد من که اینقدر زحمت کشیدم ، نادیده گرفته شوم. می گفت جمعیت ایثارگران که من موسسش بودم ، ناگهان کاندیدای دیگر را مورد حمایت قرار می دهد و من که وجهه جناح راست را در شورای شهر دوم و شهرداری تا حدودی بازسازی کردم حالا کنار بروم و دیگری را بیاورند؟ ضمن اینکه می گفت وقتی وارد آزمایشگاه اجتماع می شوید فرمول من جواب می دهد اما فرمول آنها خیر. پس جامعه را نمی شناسید. این ذهنیت اوست و باید از دریچه دید او نگاه کرد تا بتوان حرکات او را حدس زد. در همین قضایای اخیر که شما اشاره کردید بسیاری می گفتند ایشان همین فردا استعفا می دهد! من می گفتم ایشان استعفا نمی دهد چون وسط پروژه است و تا اخرین لحظه خواهد ماند . من نمی گویم پروژه خوب است یا بد. چون در فضای سیاسی ما فقط قضاوت های بی مبنا و بی فایده وجود دارد بحث در آن به نتیجه نمی رسد.

*به نظر شما آقای احمدی نژاد به چه می اندیشد؟

حدس من این است که داخل ذهن او اینگونه است که در محق بودن خود تردیدی ندارد. آرمان متعالی دارد، ماموریت مقدسی که برای خود قائل است که معلوم نیست چیست ؛ در نیمه کار است.گمان می کند حالا یکسری افراد که منافع آنها در خطر افتاده می خواهند پروژه من را منکوب کنند. او کنار نمی رود و در نهایت به سمت یک گام به پس و دو گام به پیش و یکپارچه ساختن مابقی اعضای تیم خود می رود تا دیگر از ناخالصی ها ضربه نخورد.

*می گویند آقای احمدی نژاد نقش دوم نمی پذیرد. این مساله در او دیده شده است؟

پاسخ من به این سوال بسیار حساس است چون این مساله که مطرح می شود، عواقب بدی دارد. این خصلت لیدرشیپ است. از بچگی در مهد کودک دو گروه بچه وجود دارد. یک سری می گویند کی یار من و گروه دیگر می گویند من یار کی؟ آقای احمدی نژاد از دسته اول بوده تا هدایتگر جریان سیاسی شود. اعتماد به نفس بالای که دارد و باوری که به خود دارد دلیل رشد اوست. این عیب نیست اما اگر به سطحی برود که تحلیل عینی از جامعه نداشته باشد وبا توهم تحلیل کند خطرناک است اما اگر جز این باشد اشکالی ندارد و به عنوان نفر اول اجرایی کشور، می تواند پروژه های خود را پیش ببرد والا سیستم برای حفظ خود او را کنار می گذارد.
منبع: همشهری ماه