در شب وصل تو مي لرزد دلم چون آفتاب
تا مباد از رخنه يي آرد شبيخون آفتاب
هرسري را در خور همت كلاهي داده اند
افسر ديوانگان باشد به هامون آفتاب
هيچ جا در عالم وحدت تهي از يار نيست
نامه ي هر ذره اي اينجاست مضمون آفتاب
از رخت آيينه را خوش دولتي رو داده است
در درون خانه اش ماه است و بيرون آفتاب
صائب آن بهتر كه گردون ترك بي رويي كند
زر دو رويي مي كشد ز آن روي گلگون آفتاب
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)