نخل قد تو هم آغوش بلا کرد مرا
هوس زلف تو همدوش صبا کرد مرا
خاک در دیده ی مقراض جدایی بادا
که از آن حاشیه ی بزم جدا کرد مرا
بعد عمری که فلک بر سر انصاف آمد
همچو یوسف به لب چاه بها کرد مرا
عکس من خاک به چشم آینه را می پاشید
پرتو روی تو آئیینه نما کرد مرا
چه عجب گر جگر نی بخراشد نفسم
بند از بند،فراق تو جدا کرد مرا
داشتم شکوه ز ایران به تلافی گردون
در فرامشکده ی هند رها کرد مرا
چون به بستر بنهم پهلوی راحت صائب
غنچه خسبی گره بند قبا کرد مرا
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)