صفحه 63 از 64 نخستنخست ... 1353596061626364 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 621 تا 630 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #621
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد

    گر خرمنی بسوزد چندان عجب نباشد


    مرغی که با غم دل شد الفتیش حاصل

    بر شاخسار عمرش برگ طرب نباشد


    در کارخانهٔ عشق ازکفر ناگزیر است

    آتش که را بسوزد گر بولهب نباشد


    در کیش جان‌فروشان فضل و شرف به رندیست

    اینجا نسب نگنجد آنجا حسب نباشد


    در محفلی که خورشید اندر شمار ذره‌ست

    خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد


    می خور که عمر سرمد گر درجهان توان یافت

    جز بادهٔ بهشتی هیچش سبب نباشد


    حافظ وصال جانان با چون تو تنگدستی

    روزی شود که با آن پیوند شب نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #622
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند

    گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند


    از برای مقدم خیل و خیالت مردمان

    زاشک رنگین در دیار دیده آیین بسته‌اند


    کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان

    مصلحت را تهمتی بر نافهٔ چین بسته‌اند


    یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه

    یا به گرد ماه تابان عقد پروین بسته‌اند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #623
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

    که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید


    از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

    زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید


    زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس

    موسی آنجا به امید قبسی می‌آید


    هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست

    هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید


    کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

    این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید


    جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم

    هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید


    دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است

    گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید


    خبر بلبل این باغ بپرسید که من

    ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید


    یار دارد سر صید دل حافظ یاران

    شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #624
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلا چندم بریزی خون ز دیده شرم دار آخر

    تو نیز ای دیده خوابی کن مراد دل بر آر آخر


    منم یا رب که جانان را ز ساعد بوسه می‌چینم

    دعای صبحدم دیدی که چون آمد به کار آخر


    مراد دنیی و عقبی به من بخشید روزی‌بخش

    به گوشم قول جنگ اول به دستم زلف یار آخر


    چو باد از خرمن دونان ربودن خوشه‌ای تا چند

    ز همت توشه‌ای بردار و خود تخمی بکار آخر


    نگارستان چین دانم نخواهد شد سرایت لیک

    به نوک کلک رنگ‌آمیز نقشی می‌نگار آخر


    دلا در ملک شبخیزی گر از اندوه نگریزی

    دم صبحت بشارتها بیارد زآن دیار آخر


    بتی چون ماه زانو زد میی چون لعل پیش آورد

    تو گویی تائبم حافظ ز ساقی شرم دار آخر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #625
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز

    کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!


    چه حلقه‌ها که زدم بر در دل از سر سوز

    به بوی روز وصال تو در شبان دراز


    دلا! ز هجر مکن ناله، زان که در عالم

    غم است و شادی و خار و گل و نشیب و فراز


    شبی وصال سحرگه ز بخت خواسته‌ام

    که با تو شرح سرانجام خود کنم آغاز


    به هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوست

    چو کعبه یافتم آیم ز بت‌پرستی باز


    ز طرهٔ تو پریشانی دلم شد فاش

    ز مشک نیست غریب آری ار بود غماز


    هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود

    نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز


    امید قد تو می‌داشتم ز بخت بلند

    نسیم زلف تو می‌خواستم ز عمر دراز


    غبار خاطر ما چشم خصم کور کند

    تو رخ به خاک نه ای حافظ و بر آر نماز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #626
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس

    بیگانه گرد و قصهٔ هیچ آشنا مپرس


    ز آنجا که لطف شامل و خلق کریم توست

    جرم نکرده عفو کن و ماجرا مپرس


    خواهی که روشنت شود احوال سوز ما

    از شمع پرس قصه ز باد هوا مپرس


    من ذوق سوز عشق تو دانم نه مدعی

    از شمع پرس قصه ز باد هوا مپرس


    هیچ آگهی ز عالم درویشیش نبود

    آن کس که با تو گفت که درویش را مپرس


    از دلق‌پوش صومعه نقد طلب مجوی

    یعنی ز مفلسان سخن کیمیا مپرس


    در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست

    ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس


    ما قصهٔ سکندر و دارا نخوانده‌ایم

    از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس


    حافظ رسید موسم گل معرفت مگوی

    دریاب نقد وقت و ز چون و چرا مپرس

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #627
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش

    به کردگار رها کرده به مصالح خویش


    به پادشاهی عالم فرو نیارد سر

    اگر ز سر قناعت خبر شود درویش


    بنوش باده که قسام صنع قسمت کرد

    در آفرینش از انواع نوشدارو نیش


    ز سنگ تفرقه خواهی که منحنی نشوی

    مشو بسان ترازو تو در پی کم و بیش


    ریا حلال شمارند و جام باده حرام

    زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش


    ریای زاهد سالوس جان من فرسود

    قدح بیار و بنه مرهمی بر این دل ریش


    به دلربائی اگر خود سر آمدی چه عجب

    که نور حسن تو بود از اساس عالم پیش


    دهان نیک تو دلخواه جان حافظ شد

    به جان بود خطرم زین دل محال اندیش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #628
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رهروان را عشق بس باشد دلیل

    آب چشم اندر رهش کردم سبیل


    موج اشک ما کی آرد در حساب

    آن که کشتی راند بر خون قتیل


    بی می و مطرب به فردوسم مخوان

    راحتی فی الراح لا فی السلسبیل


    اختیاری نیست بدنامی من

    ضلنی فی العشق من یهدی السبیل


    آتش روی بتان در خود مزن

    ور نه در آتش گذر کن چون خلیل


    یا بنه بر خود که مقصد گم کنی

    یا منه پای اندرین ره بی‌دلیل


    با رسوم پیلبانان یاد گیر

    یا مده هندوستان با یاد پیل


    یا مکش بر چهره نیل عاشقی

    یا فرو بر جامهٔ تقوی به نیل


    حافظا گر معنیی داری بیار

    ورنه دعوی نیست غیر از قال و قیل

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #629
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روز عید است و من امروز در آن تدبیرم

    که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم


    چند روزیست که دورم ز رخ ساقی و جام

    بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم


    من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل

    زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم


    پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن

    من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم


    آن که بر خاک در میکده جان داد کجاست

    تا نهم در قدم او سر و پیشش میرم


    می به زیر کش و سجادهٔ تقوی بر دوش

    آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم


    خلق گویند که حافظ سخن پیر نیوش

    سالخورده میی امروز به از صد پیرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #630
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای در چمن خوبی رویت چو گل خودرو

    چین شکن زلفت چون نافهٔ چین خوش بو


    ماه است رخت یا روز؟ مشک است خطت یا شب؟

    سیم است برت یا عاج؟ سنگ است دلت یا رو؟


    لعلت به در دندان بشکست لب پسته

    زلفت به خم چوگان بربود دلم چون گو


    آن رایحهٔ زلف است یا لخلخهٔ عنبر؟

    یا غالیه می‌ساید در باغچه حسن او؟


    گفتی سخن خود رابا یار بباید گفت

    ای کاش توانستی گفتن سخنی با او


    بدگوی تو آن باشد کز یار کند منعت

    گر یار نکو باشد مشنو سخن بدگو


    با ما به این می‌باش تا راز نگردد فاش

    نبود بد اگر باشی با دلشدگان نیکو


    استاد سخن سعدیست پیش همه کس اما

    دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 63 از 64 نخستنخست ... 1353596061626364 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/