صفحه 53 از 64 نخستنخست ... 34349505152535455565763 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 521 تا 530 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #521
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی

    اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی


    چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی

    باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی


    این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را

    در کار رنگ و بوی نگاری نمی‌کنی


    مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا

    بر خاک کوی دوست گذاری نمی‌کنی


    ترسم کز این چمن نبری آستین گل

    کز گلشنش تحمل خاری نمی‌کنی


    در آستین جان تو صد نافه مدرج است

    وان را فدای طره یاری نمی‌کنی


    ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک

    و اندیشه از بلای خماری نمی‌کنی


    حافظ برو که بندگی پادشاه وقت

    گر جمله می‌کنند تو باری نمی‌کنی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #522
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سحرگه ره روی در سرزمینی

    همی‌گفت این معما با قرینی


    که ای صوفی شراب آن گه شود صاف

    که در شیشه برآرد اربعینی


    خدا زان خرقه بیزار است صد بار

    که صد بت باشدش در آستینی


    مروت گر چه نامی بی‌نشان است

    نیازی عرضه کن بر نازنینی


    ثوابت باشد ای دارای خرمن

    اگر رحمی کنی بر خوشه چینی


    نمی‌بینم نشاط عیش در کس

    نه درمان دلی نه درد دینی


    درون‌ها تیره شد باشد که از غیب

    چراغی برکند خلوت نشینی


    گر انگشت سلیمانی نباشد

    چه خاصیت دهد نقش نگینی


    اگر چه رسم خوبان تندخوییست

    چه باشد گر بسازد با غمینی


    ره میخانه بنما تا بپرسم

    مآل خویش را از پیش بینی


    نه حافظ را حضور درس خلوت

    نه دانشمند را علم الیقینی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #523
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی

    ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی


    به خدایی که تویی بنده بگزیده او

    که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی


    گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست

    بی دلی سهل بود گر نبود بی‌دینی


    ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد

    آفرین بر تو که شایسته صد چندینی


    عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار

    ظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بینی


    صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم

    عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی


    باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست

    که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی


    شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست

    گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی


    سخنی بی‌غرض از بنده مخلص بشنو

    ای که منظور بزرگان حقیقت بینی


    نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد

    بهتر آن است که با مردم بد ننشینی


    سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد

    بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی


    تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل

    لایق بندگی خواجه جلال الدینی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #524
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی

    من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی


    بوی یک رنگی از این نقش نمی‌آید خیز

    دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی


    سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن

    ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی


    دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر

    از در عیش درآ و به ره عیب مپوی


    شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار

    بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی


    روی جانان طلبی آینه را قابل ساز

    ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی


    گوش بگشای که بلبل به فغان می‌گوید

    خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی


    گفتی از حافظ ما بوی ریا می‌آید

    آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #525
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی

    می‌خواند دوش درس مقامات معنوی


    یعنی بیا که آتش موسی نمود گل

    تا از درخت نکته توحید بشنوی


    مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی

    تا خواجه می خورد به غزل‌های پهلوی


    جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد

    زنهار دل مبند بر اسباب دنیوی


    این قصه عجب شنو از بخت واژگون

    ما را بکشت یار به انفاس عیسوی


    خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن

    کاین عیش نیست درخور اورنگ خسروی


    چشمت به غمزه خانه مردم خراب کرد

    مخموریت مباد که خوش مست می‌روی


    دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

    کای نور چشم من بجز از کشته ندروی


    ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد

    کاشفته گشت طره دستار مولوی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #526
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی


    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی


    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی


    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد

    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی


    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی


    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر

    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی


    از پای تا سرت همه نور خدا شود

    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی


    وجه خدا اگر شودت منظر نظر

    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی


    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود

    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی


    گر در سرت هوای وصال است حافظا

    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #527
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

    گفت بازآی که دیرینه این درگاهی


    همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان

    پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی


    بر در میکده رندان قلندر باشند

    که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی


    خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای

    دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی


    سر ما و در میخانه که طرف بامش

    به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی


    قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن

    ظلمات است بترس از خطر گمراهی


    اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل

    کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی


    تو دم فقر ندانی زدن از دست مده

    مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی


    حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار

    عملت چیست که فردوس برین می‌خواهی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #528
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

    در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی


    کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده

    صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی


    بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم

    ملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهی


    در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید

    بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی


    باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی

    مرغان قاف دانند آیین پادشاهی


    تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب

    تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی


    کلک تو خوش نویسد در شان یار و اغیار

    تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی


    ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت

    و ای دولت تو ایمن از وصمت تباهی


    ساقی بیار آبی از چشمه خرابات

    تا خرقه‌ها بشوییم از عجب خانقاهی


    عمریست پادشاها کز می تهیست جامم

    اینک ز بنده دعوی و از محتسب گواهی


    گر پرتوی ز تیغت بر کان و معدن افتد

    یاقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهی


    دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشینان

    گر حال بنده پرسی از باد صبحگاهی


    جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد

    ما را چگونه زیبد دعوی بی‌گناهی


    حافظ چو پادشاهت گه گاه می‌برد نام

    رنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #529
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

    خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی


    دل که آیینه شاهیست غباری دارد

    از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی


    کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

    که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی


    نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج

    نروند اهل نظر از پی نابینایی


    شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان

    ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی


    جوی‌ها بسته‌ام از دیده به دامان که مگر

    در کنارم بنشانند سهی بالایی


    کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست

    گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی


    سخن غیر مگو با من معشوقه پرست

    کز وی و جام می‌ام نیست به کس پروایی


    این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت

    بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی


    گر مسلمانی از این است که حافظ دارد

    آه اگر از پی امروز بود فردایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #530
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی

    خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی


    امید هست که منشور عشقبازی من

    از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی


    سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت

    در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی


    مکدر است دل آتش به خرقه خواهم زد

    بیا ببین که که را می‌کند تماشایی


    به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید

    که می‌رویم به داغ بلندبالایی


    زمام دل به کسی داده‌ام من درویش

    که نیستش به کس از تاج و تخت پروایی


    در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند

    عجب مدار سری اوفتاده در پایی


    مرا که از رخ او ماه در شبستان است

    کجا بود به فروغ ستاره پروایی


    فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب

    که حیف باشد از او غیر او تمنایی


    درر ز شوق برآرند ماهیان به نثار

    اگر سفینه حافظ رسد به دریایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 53 از 64 نخستنخست ... 34349505152535455565763 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/