صفحه 43 از 64 نخستنخست ... 3339404142434445464753 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 421 تا 430 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #421
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان

    لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان


    آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود

    گو نفسی که روح را می‌کنم از پی اش روان


    ای که طبیب خسته‌ای روی زبان من ببین

    کاین دم و دود سینه‌ام بار دل است بر زبان


    گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت

    همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان


    حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن

    چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان


    بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین

    نبض مرا که می‌دهد هیچ ز زندگی نشان


    آن که مدام شیشه‌ام از پی عیش داده است

    شیشه‌ام از چه می‌برد پیش طبیب هر زمان


    حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم

    ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #422
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چندان که گفتم غم با طبیبان

    درمان نکردند مسکین غریبان


    آن گل که هر دم در دست بادیست

    گو شرم بادش از عندلیبان


    یا رب امان ده تا بازبیند

    چشم محبان روی حبیبان


    درج محبت بر مهر خود نیست

    یا رب مبادا کام رقیبان


    ای منعم آخر بر خوان جودت

    تا چند باشیم از بی نصیبان


    حافظ نگشتی شیدای گیتی

    گر می‌شنیدی پند ادیبان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #423
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان

    هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان


    مه جلوه می‌نماید بر سبز خنگ گردون

    تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان


    مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل

    گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان


    یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست

    در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان


    ای نور چشم مستان در عین انتظارم

    چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان


    دوران همی‌نویسد بر عارضش خطی خوش

    یا رب نوشته بد از یار ما بگردان


    حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست

    گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #424
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان

    وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان


    دل آزرده ما را به نسیمی بنواز

    یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان


    ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند

    یار مه روی مرا نیز به من بازرسان


    دیده‌ها در طلب لعل یمانی خون شد

    یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان


    برو ای طایر میمون همایون آثار

    پیش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان


    سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات

    بشنو ای پیک خبرگیر و سخن بازرسان


    آن که بودی وطنش دیده حافظ یا رب

    به مرادش ز غریبی به وطن بازرسان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #425
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خدا را کم نشین با خرقه پوشان

    رخ از رندان بی‌سامان مپوشان


    در این خرقه بسی آلودگی هست

    خوشا وقت قبای می فروشان


    در این صوفی وشان دردی ندیدم

    که صافی باد عیش دردنوشان


    تو نازک طبعی و طاقت نیاری

    گرانی‌های مشتی دلق پوشان


    چو مستم کرده‌ای مستور منشین

    چو نوشم داده‌ای زهرم منوشان


    بیا و از غبن این سالوسیان بین

    صراحی خون دل و بربط خروشان


    ز دلگرمی حافظ بر حذر باش

    که دارد سینه‌ای چون دیگ جوشان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #426
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

    که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان


    مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

    گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان


    تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

    بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان


    کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز

    تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان


    بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری

    شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان


    پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

    گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان


    دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

    مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان


    با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

    که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان


    گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم

    از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #427
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن

    به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن


    رسید باد صبا غنچه در هواداری

    ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن


    طریق صدق بیاموز از آب صافی دل

    به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن


    ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر

    شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن


    عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد

    به عینه دل و دین می‌برد به وجه حسن


    صفیر بلبل شوریده و نفیر هزار

    برای وصل گل آمد برون ز بیت حزن


    حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو

    به قول حافظ و فتوی پیر صاحب فن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #428
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چو گل هر دم به بویت جامه در تن

    کنم چاک از گریبان تا به دامن


    تنت را دید گل گویی که در باغ

    چو مستان جامه را بدرید بر تن


    من از دست غمت مشکل برم جان

    ولی دل را تو آسان بردی از من


    به قول دشمنان برگشتی از دوست

    نگردد هیچ کس دوست دشمن


    تنت در جامه چون در جام باده

    دلت در سینه چون در سیم آهن


    ببار ای شمع اشک از چشم خونین

    که شد سوز دلت بر خلق روشن


    مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز

    برآید همچو دود از راه روزن


    دلم را مشکن و در پا مینداز

    که دارد در سر زلف تو مسکن


    چو دل در زلف تو بسته‌ست حافظ

    بدین سان کار او در پا میفکن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #429
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن

    مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن


    خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی

    تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن


    خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت

    کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن


    تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش

    هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد یمن


    شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او

    در همه شهنامه‌ها شد داستان انجمن


    خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین

    شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن


    جویبار ملک را آب روان شمشیر توست

    تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن


    بعد از این نشکفت اگر با نکهت خلق خوشت

    خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن


    گوشه گیران انتظار جلوه خوش می‌کنند

    برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن


    مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش

    ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن


    ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار

    تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #430
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن

    تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن


    غم دل چند توان خورد که ایام نماند

    گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن


    مرغ کم حوصله را گو غم خود خور که بر او

    رحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودن


    باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش

    اعتبار سخن عام چه خواهد بودن


    دست رنج تو همان به که شود صرف به کام

    دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن


    پیر میخانه همی‌خواند معمایی دوش

    از خط جام که فرجام چه خواهد بودن


    بردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزل

    تا جزای من بدنام چه خواهد بودن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 43 از 64 نخستنخست ... 3339404142434445464753 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/