کمال گرایی: یکی دیگر از دلایلی که باعث اهمال کاری می شود نیاز به کمال گرایی است. من این مورد را در بین دانش آموزان تیزهوش خود زیاد مشاهده کرده ام. دانش آموز تیزهوشی در سال سوم دبیرستان داشتم که با وجود اینکه شاگرد اول بود اما ترک تحصیل کرد. بعضی وقت ها بعضی از انسان ها دوست دارند کاری را که انجام
می دهند بی عیب و بی عیب بی عیب باشد. در نتیجه وقتی احساس می کنند کاری ممکن است در آن کمی عیب باشد آن کار را انجام نمی دهند. برای مثال دانش آموزی که بیمار شده و نتوانسته نمره بالایی بگیرد احساس می کند از عهده آن کار برنمی آید، بنابراین اهمال کاری کرده و به یک انسان تنبل تبدیل می شود. البته خوب است که فردی کاری را درست انجام دهد اما به چه قیمتی باید این کار را انجام دهد.
کمالگرایی بیش از حد آفتی است که باعث اهمال کاری می شود. خیلی وقت ها به این دلیل اهمال کاری
می کنیم که معتقدیم کاری را باید خوب بلد باشیم بعد برویم انجام دهیم. در صورتی که این گونه نیست،
انگلیسی ها می گویند انجام بده تا یاد بگیری. تا یک کار را انجام ندهید که یاد نمی گیرید، پس این یک اشتباه ذهنی است که ما در خطاهای ذهنی به آن اسیر «باید بودن» می گوییم.
مهرطلبی: از دیگر عوامل این است که بعضی از آدم ها خیلی دوست دارند مهرطلب باشند، یعنی دوست دارند دیگران، خانواده و... دوستشان داشته باشند. برای آنها خیلی مهم است که دیگران نسبت به آنها چه نگاهی دارند برای همین در محیط کار دوست دارند همه دوستشان داشته باشند، بنابراین وقتی فردی دوست دارد همه دوستش داشته باشند، مجبور است بنا به خواسته آنها مدام کارهایی را انجام دهد که مورد توجه آنها قرار گیرد. در نتیجه انبوهی از بار مسئولیت و کار به دوش چنین فردی می افتد و چون نمی تواند همه این کارها را انجام دهد باعث اهمال کاری می شود.
افسردگی آموخته شده: در بعضی از خانواده ها ممکن است فردی به یک بیماری یا مشکلی دچار شود، چنین شخصی ممکن است ادعا کند من حق دارم به شما پرخاش کنم یا حق دارم کارهای خود را درست انجام ندهم.
بعضی ها معتقدند ما حق داریم اهمال کاری کنیم، هر کسی جای من باشد، در شرایط من باشد سهل انگار و تنبل خواهد شد. این افراد انتظار دارند دیگران از آنها مراقبت کرده و کارهای آنها را انجام دهند. بعضی وقتها بعضی از مریض های ما در نقش افسردگی فرو می روند، که ما به آن ایفای نقش بیمار می گوییم. این گروه باورشان می شود که افسرده اند و چون باورشان می شود پس کارهای خانه را هم نباید انجام دهند، این کار و آن کار را نباید انجام دهند، یا قولشان را فراموش می کنند.
لجبازی: از دیگر دلایل اجتماعی که باعث اهمال کاری می شود این است که بعضی افراد از نظر اجتماعی لجبازی می کنند. لجبازی یک فرایند آگاهانه است، مثلاً فردی که از یک سیستم دلخور است آگاهانه لجبازی کرده و
اهمال کاری می کند. البته ممکن است فقط از دست خانواده خودش دلخور باشد اما با مکانیسم فرافکنی جامعه را مقصر دانسته و تنبلی می کند. این یک فرایند آگاهانه است. ممکن است معادل این ناآگاهانه هم باشد که ما به آن پرخاشگری انفعالی می گوییم.
گاهی اوقات برخی از انسان ها که از دست هم دلخور هستند شکایت و گلایه خود را خیلی منطقی با هم در میان می گذارند، مثلاً مرد به همسر خود می گوید: من از این برخورد شما ناراحت هستم. این رفتار، الگوی ارتباط ابراز وجود یا جرأت ورزی می گویند.
اما یکی از الگوهای ناسالم ارتباطی، الگوهای انفعالی هستند. یعنی اگر موضوعی باعث ناراحتی شخصی شود فرد ناراحتی و شکایت خود از دیگری را در درون خود ریخته و ابراز نمی کند. این الگوی انفعالی در جامعه در بین خانم ها بیشتر است. یا بعضی وقت ها الگو، الگوی پرخاشگرانه است یعنی طرف برای اینکه با دیگری ارتباط برقرار کند پرخاش می کند. پس تا به حال سه جور ارتباط داریم. جرأت ورزی که منطقی ترین نوع ارتباط است، ارتباط انفعالی و پرخاشگرانه.
یک نوع چهارم هم داریم که به آن پرخاشگری انفعالی می گوییم. یعنی فرد خشم خود را به صورت انفعالی بروز
می دهد. مثلاً فرض کنید خانمی به همسر خود می گوید: به منزل مادرم برویم. اما همسر او می گوید نمی آیم. بعد خانم می گوید باید بیایید. هر چند مرد راضی می شود همراه خانم خود به منزل مادرخانم خود برود، اما آنجا مرد بی توجهی می کند، اهمال کاری می کند، درست احوالپرسی نمی کند و...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)