صفحه 24 از 64 نخستنخست ... 1420212223242526272834 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 231 تا 240 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #231
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند

    ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند


    قاصد منزل سلمی که سلامت بادش

    چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند


    امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند

    گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند


    یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز

    که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند


    شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد

    قدر یک ساعته عمری که در او داد کند


    حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد

    تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند


    گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست

    فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند


    ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز

    خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #232
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند

    بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند


    اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی

    وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند


    دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او

    نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند


    گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام

    گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند


    پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده‌است بو

    از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند


    چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان

    سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند


    زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم

    از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند


    شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد

    تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند


    با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او

    کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #233
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند

    همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند


    دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس

    گفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کند


    تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

    زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند


    پیش کمان ابرویش لابه همی‌کنم ولی

    گوش کشیده است از آن گوش به من نمی‌کند


    با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب

    کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند


    چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن

    وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند


    دل به امید روی او همدم جان نمی‌شود

    جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند


    ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد

    کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند


    دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر

    بی مدد سرشک من در عدن نمی‌کند


    کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند

    تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #234
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

    من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند


    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

    عشق داند که در این دایره سرگردانند


    جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست

    ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند


    عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا

    ما همه بنده و این قوم خداوندانند


    مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم

    آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند


    وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد

    که در آن آینه صاحب نظران حیرانند


    لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ

    عشقبازان چنین مستحق هجرانند


    مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار

    ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند


    گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد

    عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند


    زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد

    دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند


    گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان

    بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #235
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند

    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند


    به فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند

    ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانند


    به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند

    نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند


    سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند

    رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند


    ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند

    ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند


    دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

    ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند


    چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند

    بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند


    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند

    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #236
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غلام نرگس مست تو تاجدارانند

    خراب باده لعل تو هوشیارانند


    تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز

    و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند


    ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر

    که از یمین و یسارت چه سوگوارانند


    گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین

    که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند


    نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو

    که مستحق کرامت گناهکارانند


    نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس

    که عندلیب تو از هر طرف هزارانند


    تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من

    پیاده می‌روم و همرهان سوارانند


    بیا به میکده و چهره ارغوانی کن

    مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند


    خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد

    که بستگان کمند تو رستگارانند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #237
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

    آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند


    دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

    باشد که از خزانه غیبم دوا کنند


    معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

    هر کس حکایتی به تصور چرا کنند


    چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

    آن به که کار خود به عنایت رها کنند


    بی معرفت مباش که در من یزید عشق

    اهل نظر معامله با آشنا کنند


    حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود

    تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند


    گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

    صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند


    می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

    بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند


    پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

    ترسم برادران غیورش قبا کنند


    بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

    اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند


    پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

    خیر نهان برای رضای خدا کنند


    حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

    شاهان کم التفات به حال گدا کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #238
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شاهدان گر دلبری زین سان کنند

    زاهدان را رخنه در ایمان کنند


    هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد

    گلرخانش دیده نرگسدان کنند


    ای جوان سروقد گویی ببر

    پیش از آن کز قامتت چوگان کنند


    عاشقان را بر سر خود حکم نیست

    هر چه فرمان تو باشد آن کنند


    پیش چشمم کمتر است از قطره‌ای

    این حکایت‌ها که از طوفان کنند


    یار ما چون گیرد آغاز سماع

    قدسیان بر عرش دست افشان کنند


    مردم چشمم به خون آغشته شد

    در کجا این ظلم بر انسان کنند


    خوش برآ با غصه‌ای دل کاهل راز

    عیش خوش در بوته هجران کنند


    سر مکش حافظ ز آه نیم شب

    تا چو صبحت آینه رخشان کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #239
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند

    گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند


    گفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت

    گفتا در این معامله کمتر زیان کنند


    گفتم به نقطه دهنت خود که برد راه

    گفت این حکایتیست که با نکته دان کنند


    گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین

    گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند


    گفتم هوای میکده غم می‌برد ز دل

    گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند


    گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است

    گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند


    گفتم ز لعل نوش لبان پیر را چه سود

    گفتا به بوسه شکرینش جوان کنند


    گفتم که خواجه کی به سر **** می‌رود

    گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند


    گفتم دعای دولت او ورد حافظ است

    گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #240
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

    چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند


    مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس

    توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند


    گوییا باور نمی‌دارند روز داوری

    کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند


    یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان

    کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند


    ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان

    می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند


    حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد

    زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند


    بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی

    کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند


    صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت

    قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 24 از 64 نخستنخست ... 1420212223242526272834 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/