صفحه 14 از 64 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #131
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مير من خوش می*روی کاندر سر و پا ميرمت
    خوش خرامان شو که پيش قد رعنا ميرمت
    گفته بودی کی بميری پيش من تعجيل چيست
    خوش تقاضا می*کنی پيش تقاضا ميرمت
    عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست
    گو که بخرامد که پيش سروبالا ميرمت
    آن که عمری شد که تا بيمارم از سودای او
    گو نگاهی کن که پيش چشم شهلا ميرمت
    گفته لعل لبم هم درد بخشد هم دوا
    گاه پيش درد و گه پيش مداوا ميرمت
    خوش خرامان می*روی چشم بد از روی تو دور
    دارم اندر سر خيال آن که در پا ميرمت
    گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نيست
    ای همه جای تو خوش پيش همه جا ميرمت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #132
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
    حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت

    به نوک خامه رقم کرده*ای سلام مرا
    که کارخانه دوران مباد بی رقمت

    نگويم از من بی*دل به سهو کردی ياد
    که در حساب خرد نيست سهو بر قلمت

    مرا ذليل مگردان به شکر اين نعمت
    که داشت دولت سرمد عزيز و محترمت

    بيا که با سر زلفت قرار خواهم کرد
    که گر سرم برود برندارم از قدمت

    ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتی
    که لاله بردمد از خاک کشتگان غمت

    روان تشنه ما را به جرعه*ای درياب
    چو می*دهند زلال خضر ز جام جمت

    هميشه وقت تو ای عيسی صبا خوش باد
    که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #133
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زان يار دلنوازم شکريست با شکايت
    گر نکته دان عشقی بشنو تو اين حکايت

    بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
    يا رب مباد کس را مخدوم بی عنايت

    رندان تشنه لب را آبی نمی*دهد کس
    گويی ولی شناسان رفتند از اين ولايت

    در زلف چون کمندش ای دل مپيچ کان جا
    سرها بريده بينی بی جرم و بی جنايت

    چشمت به غمزه ما را خون خورد و می*پسندی
    جانا روا نباشد خون ريز را حمايت

    در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
    از گوشه*ای برون آی ای کوکب هدايت

    از هر طرف که رفتم جز وحشتم نيفزود
    زنهار از اين بيابان وين راه بی*نهايت

    ای آفتاب خوبان می*جوشد اندرونم
    يک ساعتم بگنجان در سايه عنايت

    اين راه را نهايت صورت کجا توان بست
    کش صد هزار منزل بيش است در بدايت

    هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
    جور از حبيب خوشتر کز مدعی رعايت

    عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ
    قرآن ز بر بخوانید در چارده روايت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #134
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مدامم مست می*دارد نسيم جعد گيسويت
    خرابم می*کند هر دم فريب چشم جادويت

    پس از چندين شکيبايی شبی يا رب توان ديدن
    که شمع ديده افروزيم در محراب ابرويت

    سواد لوح بينش را عزيز از بهر آن دارم
    که جان را نسخه*ای باشد ز لوح خال هندويت

    تو گر خواهی که جاويدان جهان يک سر بيارايی
    صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رويت

    و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
    برافشان تا فروريزد هزاران جان ز هر مويت

    من و باد صبا مسکين دو سرگردان بی*حاصل
    من از افسون چشمت مست و او از بوی گيسويت

    زهی همت که حافظ راست از دنيی و از عقبی
    نيايد هيچ در چشمش بجز خاک سر کويت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #135
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    درد ما را نيست درمان الغياث
    هجر ما را نيست پايان الغياث

    دين و دل بردند و قصد جان کنند
    الغياث از جور خوبان الغياث

    در بهای بوسه*ای جانی طلب
    می*کنند اين دلستانان الغياث

    خون ما خوردند اين کافردلان
    ای مسلمانان چه درمان الغياث

    همچو حافظ روز و شب بی خويشتن
    گشته*ام سوزان و گريان الغياث

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #136
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تويی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
    سزد اگر همه دلبران دهندت باج

    دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
    به چين زلف تو ماچين و هند داده خراج

    بياض روی تو روشن چو عارض رخ روز
    سواد زلف سياه تو هست ظلمت داج

    دهان شهد تو داده رواج آب خضر
    لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج

    از اين مرض به حقيقت شفا نخواهم يافت
    که از تو درد دل ای جان نمی*رسد به علاج

    چرا همی*************ی جان من ز سنگ دلی
    دل ضعيف که باشد به نازکی چو زجاج

    لب تو خضر و دهان تو آب حيوان است
    قد تو سرو و ميان موی و بر به هيت عاج

    فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی
    کمينه ذره خاک در تو بودی کاج

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #137
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
    صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح

    سواد زلف سياه تو جاعل الظلمات
    بياض روی چو ماه تو فالق الاصباح

    ز چين زلف کمندت کسی نيافت خلاص
    از آن کمانچه ابرو و تير چشم نجاح

    ز ديده*ام شده يک چشمه در کنار روان
    که آشنا نکند در ميان آن ملاح

    لب چو آب حيات تو هست قوت جان
    وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح

    بداد لعل لبت بوسه*ای به صد زاری
    گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح

    دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
    هميشه تا که بود متصل مسا و صباح

    صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
    ز رند و عاشق و مجنون کسی نيافت صلاح

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #138
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دل من در هوای روی فرخ
    بود آشفته همچون موی فرخ

    بجز هندوی زلفش هيچ کس نيست
    که برخوردار شد از روی فرخ

    سياهی نيکبخت است آن که دايم
    بود همراز و هم زانوی فرخ

    شود چون بيد لرزان سرو آزاد
    اگر بيند قد دلجوی فرخ

    بده ساقی شراب ارغوانی
    به ياد نرگس جادوی فرخ

    دوتا شد قامتم همچون کمانی
    ز غم پيوسته چون ابروی فرخ

    نسيم مشک تاتاری خجل کرد
    شميم زلف عنبربوی فرخ

    اگر ميل دل هر کس به جايست
    بود ميل دل من سوی فرخ

    غلام همت آنم که باشد
    چو حافظ بنده و هندوی فرخ

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #139
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دی پير می فروش که ذکرش به خير باد
    گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد

    گفتم به باد می*دهدم باده نام و ننگ
    گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد

    سود و زيان و مايه چو خواهد شدن ز دست
    از بهر اين معامله غمگين مباش و شاد

    بادت به دست باشد اگر دل نهی به هيچ
    در معرضی که تخت سليمان رود به باد

    حافظ گرت ز پند حکيمان ملالت است
    کوته کنيم قصه که عمرت دراز باد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #140
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شراب و عيش نهان چيست کار بی*بنياد
    زديم بر صف رندان و هر چه بادا باد

    گره ز دل بگشا و از سپهر ياد مکن
    که فکر هيچ مهندس چنين گره نگشاد

    ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ
    از اين فسانه هزاران هزار دارد ياد

    قدح به شرط ادب گير زان که ترکيبش
    ز کاسه سر جمشيد و بهمن است و قباد

    که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند
    که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد

    ز حسرت لب شيرين هنوز می*بينم
    که لاله می*دمد از خون ديده فرهاد

    مگر که لاله بدانست بی*وفايی دهر
    که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد

    بيا بيا که زمانی ز می خراب شويم
    مگر رسيم به گنجی در اين خراب آباد

    نمی*دهند اجازت مرا به سير و سفر
    نسيم باد مصلا و آب رکن آباد

    قدح مگير چو حافظ مگر به ناله چنگ
    که بسته*اند بر ابريشم طرب دل شاد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 14 از 64 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/