ای شرمزده غنچهی مستور از تو
حیران و خجل نرگس مخمور از تو
گل با تو برابری کجا یارد کرد
کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو
□
چشمت که فسون و رنگ میبازد از او
افسوس که تیر جنگ میبارد از او
بس زود ملول گشتی از همنفسان
آه از دل تو که سنگ میبارد از او
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)