در باغ چو شد باد صبا دایهی گل
بربست مشاطهوار پیرایهی گل
از سایه به خورشید اگرت هست امان
خورشید رخی طلب کن و سایهی گل
□
لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است
این از لب یار خواه و آن از لب جام
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)