صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: جوک های نیمه استرلیزه!(جایی درز نکنه ها)!!!

  1. #11
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    قرار عاشقانه ی اصفهانی

    دختر اصفهانيه به دوست پسرش ميگه : شب بيا خونه مون , اگه موقعيت خوب بود يه سكه ميندازم پائين .
    شب ميشه . دختره يه سكه ميندازه پائين . ولي هر چقدر صبر ميكنه مي بينه پسره نمياد بالا...
    سرش رو از پنچره بيرون ميكنه مي پرسه : چرا نمياي؟!
    پسره ميگه : دارم دنبال سكه مي گردم!
    دختره ميگه : بيا بالا، بهش كش بسته بودم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. 2 کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #12
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    Persia
    نوشته ها
    1,718
    تشکر تشکر کرده 
    9,765
    تشکر تشکر شده 
    10,721
    تشکر شده در
    1,947 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7080
    Array

    پیش فرض

    تركه رفته بوده خون اهدا كنه، دكتره ازش ميپرسه: شما تا حالا چند بار همخوابگي نامشروع داشتين؟! (اين يحتمل تركش يه خورده خارجكي بوده!! دكتراي داخلي كه معمولا خا*ه نميكنن همچين سوالي بپرسن!!) تركه كلي قسم و آيه ميخوره كه ولله بالله، من زن و بچه دارم، اهل اين كارا نيستم تا بالاخره دكتره قبول ميكنه و خون بابا رو ميگيرن. موقع برگشت، تركه رفيقش رو تو صف ميبينه، ميگه: اصغر خيلي مواظب باش! اينجا انگار يكيو كر*ن، دنبال اون نامردن!!!
    *********************************
    تهرونيه و اصفهانيه و قزوينيه ميميرن، اون دنيا ميرن كارنامه اعمالشون رو ميگيرن، ميبينن بدجوري افتضاحه و اگه اين ريختي پيش بره هر سه تايي از قعر دوزخ سر در ميارن! خلاصه ميرن پيش جبرئيل و كلي خا*ه مالي ميكنند كه بابا يه فرصت ديگه به ما بدين بلكه جبران كنيم و آخر مخ جبرئيل رو ميزنن و راضيش ميكنن كه يك فرصت ديگه بهشون بده، منتها با يك شرط و اون اينكه اگه اينبار يك دفعه تهرونيه خانوم بازي كنه، اصفهانيه دنبال پول باشه يا قزوينيه قزويني بازي در بياره، در جا سنگ ميشه و صاف از ته جهنم سر در مياره! خلاصه سه تايي برميگردن رو زمين و خوشحال و خندان داشتن ميرفتن كه يهو چشم تهرونيه ميخوره به يك جیگر* سرحال٬ هرچي ميخواد جلوي خودشو بگيره نميشه و آخر ميره يك تيكه بهش ميندازه.. تيكه انداختن همان و درجا سنگ شدن همان! قزوينيه و اصفهانيه خوب حساب كار دستشون مياد، يك نگاه به هم ميكنند و راه ميافتند. يخورده جلوتر اصفهانيه يك 100 تومني رو زمين ميبينه، هي با خودش چك و چونه ميزنه، آخر ميبينه راه نداره... خم ميشه ورش داره، يهو قزوينيه ميگه: آي بالام*جان! خدا ازت نگذره كه هم خودتو سنگ كردي و هم منو!!!
    *********************************
    از تركه ميپرسن چطور شد ترك شدي؟ ميگه: ايلده اول دنيا خدا ازم پرسيد: دوست داري ترك خر باشي يا فارس زن*قح*ه؟! منم گفتم: همون ترك خر بهتره!
    *********************************
    مسؤل خوابگاه دخترا همه دخترا رو جمع مي*كنه، ميگه: ديشب يه مرد اومده بوده تو خوابگاه. همه ميگن: واااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ميگه: اينطور كه فهميديم اين مرده رفته بوده تو اتاق يكي از دخترا. همه ميگن: واااااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ميگه: تازه، يه كاند*م هم پيدا شده. باز همه ميگن: وااااااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ادامه ميده: ولي گويا اون كاند*م سوراخ بوده. همه ميگن: هه هه هه... يكي ميگه: واااااي!!!
    *********************************
    واسه سرشماري اومده بودن در خونه رشتيه، يارو از رشتيه ميپرسه: اسم پسر اولت چيه؟ رشتيه ميگه: اصغر. ميپرسه: خوب اسم پسر دومت چيه؟ رشتيه: ميگه اصغر!...سومي، چهارمي، پنجمي، خلاصه همه رو ميگه اصغر! ماموره شاكي ميشه، ميگه: مامور دولت رو سر كار گذاشتي؟! رشتيه ميگه: نه والله، اينها همشون اسمشون اصغره! مرده ميگه: خوب پس چجوري تو خونه صداشون ميكنيد؟ رشتيه ميگه: خوب اصغر اكبرآقا داريم، اصغر علي آقا داريم، اصغر آقا رضا داريم!!!




    تركه ساعت سه نصفه شب مست و پاتيل ميرسه در خونه، هركار ميكرده نميتونسته كليد رو بكنه تو قفل در. خلاصه اونقدر سر و صدا ميكنه تا زنش بيدار ميشه، ازون بالا داد ميزنه: اصغر آقا كليد بندازم؟! تركه ميگه: نه بابا كليد دارم، سوراخ بنداز!!!
    ******************************
    تركه ميخواسته دستكش بخره، ميره داروخونه ميگه: ببخشيد كاند*م *خانواده دارين؟!
    ******************************
    عربه زنشو واسه زايمان بچه هفتم برده بوده بيمارستان، بعد از يك مدت يك پرستار مياد، آروم بهش ميگه: يك خبر بدي براتون دارم. متاسفانه بچه عقب افتاد*ه*ست. عربه ميگه: ولك خودتو ناراحت نكن! شيش تاشون از جلو افتادن هيچ گهي نشدن، بذار اين هفتمي از عقب بيافته شايد يك گهي شد!!!
    ******************************
    تو قزوين داشتن در مورد انتخابات مجلس گزارش تهيه ميكردن، يارو گزارشگره از يك پير مرد بازاري ميپرسه: به نظر شما با صلاحيت*ترين كانديد اين دوره كيه؟ حاج آقا ميگه: بالام جان اين روزا هر الف بچه*اي مدعيه كه كان ديده، ولي الله وكيلي هيشكي تو كل قزوين قدر اين حسين آقا آمپول زن كان نديده!!!



    رشتيه مياد خونه، ميبينه يك مردك لندهور لخت مادرزاد تو اتاق خواب نشسته! خلاصه خيلي غيرتي ميشه، ميگه: مردك الندگ! تو خونه من چه غلطي ميكني؟! مرده ميگه: والله آقا من داشتم با اين خانم همسايه بالايي حال ميكردم، كه يهو شوهرش اومد، منم به شما پناهنده شدم. رشتيه دلش ميسوزه، ميگه: اشكال نداره، والله منم دل خوشي ازين طبقه بالايي ندارم. خلاصه كلي مرام ميگذاره و يك دست لباس و يك مقدار پول تاكسي ميده به مرده و با سلام و صلوات راهيش ميكنه. يكي دو هفته بعد، رشتيه داشته تو حياط خونش قدم ميزده، يهو دو دستي ميكوبه تو سرش، ميگه: اي بر پدر آدم دروغگو لعنت! منزل ما كه فقط يك طبقه*ست!!!
    *********************************
    از رشتيه ميپرسن: چه روزايي با زنت حال مي*كني؟ ميگه: همه روزا بجز پنجشنبه و جمعه*ها! ميپرسن چرا؟! ميگه: اووو! پنج شنبه جمعه اونقدر شلوغه كه ك* گير خودمم نمياد!
    *********************************
    از یارو ميپرسن: ميدوني فرق شورتهاي قديم با شورتهاي جديد چيه؟ميگه: قديما بايد شورتو ميزدي كنار تا كو*و ببيني، اين روزا بايد ك*نو بزني كنار تا شورتو ببيني!
    *********************************
    پليس راه اتوبان قزوين يك كاميون رو نگه ميداره، ميبينن شيشه سمت شاگرد بازه يك ك*ن هم ازش بيرونه!! خلاصه ميرن جلو به راننده ميتوپن كه: مرتيكه فلان فلان شده، اين چه وضع افتضاحيه؟!! قزوينيه با تعجب ميگه: كدام وضع بالام جان؟! مامورا شاكي ميشن، ميگن: خودتو به نفهمي نزن!! اين چيه از شيشه اومده بيرون؟!! قزوينيه ميگه: شما هم منو ترسوندين! بالام جان اين ك*ن بچه*ست، گذاشتم تو راه تگري شه برم قزوين بزنم زمين!!!
    *********************************
    يارو ازون تيمسار اسکلای روزگار بوده، يك روز كله سحر مياد پادگان به اولين نفري كه ميرسه، داد ميزنه: سرگرد! من ديشب زنمو كر*م! انجام وظيفه بود يا بيگاري؟!! سرگرده جفت ميكنه، با خودش ميگه باز اين ميخواد يك چيزي از دهن ما بكشه بيرون بدبختمون كنه. خلاصه با تته پته ميگه: چه *چه عرض كنم قربان. تيمساره شاكي ميشه، ميگه: خاك بر سر احمقت كنند! ميره يكم جلوتر، يك گروهبانه رو ميبينه، باز همون سؤالو ميپرسه، گروهبانه بدبخت هم يكم من و من ميكنه، چيزي نميگه و فحشش رو ميخوره. تيمساره شاكي*تر ميشه، ميره يكم جلوتر ميبينه يك سرباز صفر داره جارو ميكشه، ميره جلو ميگه: سرباز! من ديشب خانوم رو كر*م. انجام وظيفه بوده يا بيگاري؟! سربازه خيلي مطمئن ميگه: انجام وظيفه بوده قربان! تيمساره كف ميكنه، ميگه: واسه چي انجام وظيفه؟! تركه ميگه: آخه اگه بيگاري بود ميداديد ما هم بكن*م!!!



    به رشتيه ميگن اعضاي خانوادتو نام ببر، ميگه: صاايران، امرسان، موبايل، آمريكا!! ميگن: مرتيكه اين ك**شعرا چيه ميگي؟! رشتيه ميگه: آخه شما نميدوني؛ صاايران دختر كوچيكمه، هر روز بهتر از ديروز! امرسان دختر بزرگمه، زيبا جادار مطمئن! موبايل خانمه، كه هيچ وقت در دسترس نيست! آمريكا هم خودمم، كه هيچ غلطي نميتونم بكنم!!!
    *********************************
    تركه دو تا زن داشته. يك روز زن اولش زنگ ميزنه دفترش، با كلي ناز و اداي شوهر خفه كن ميگه: عزيزم، چرا يك سر به من نميزني؟! كلي خريد دارم. بدبخت شوهر هم ميگه: چشم خانوم، حتما يك سر ميام. هنوز گوشي رو نگذاشته بوده زمين كه زن دومش زنگ ميزنه و باز با همون تريپ عشوه ميگه: عزيزم چرا نمياي پيشم، مگه نميدوني مريض احوالم؟! و باز هم تركه ميگه: چشم عزيزم، حتما ميام پيشت. خلاصه عصر ميشه و ترك عزيز قصه ما اول ميره يك سر به زن اولش ميزنه و خلاصه يوخده اوضاع گرمتر از معمول ميشه و كار به جاهاي باريك ميكشه. كارشون كه تموم ميشه، تركه ميگه: خوب عزيزم پاشو بريم بزازي لباس بخريم، زنه هم كه مشكلش حل شده بوده ميگه: نه عزيزم باشه يك وقت ديگه. خلاصه ترك نازنين قصه ما هم خداحافظي ميكنه و ميره سراغ زن دوم و خوب دور از ذهن نيست كه اونجا هم دكتر بازي به جاهاي باريك ميكشه و جناب شوهر يك ربع تلنبه زدن پياده ميشه!! كارشون كه تموم ميشه، باز تركه ميپرسه: عزيزم ميخواي بريم دكتر معاينت كنه؟ زنه هم ميگه: نه حالم الان بهتره، بعدا ميريم! بعد از پايان هر دو ماجرا، تركه كي*شو در مياره ميگه: گربان سنه سرافراز - هم دكتر سنه هم بزاز!!!
    ********************************
    تركه ديسك كمر داشته، بچش با كيفيت به دنيا مياد!!!
    ********************************
    رشتيه ميره دكتر، ميگه اقاي دكتر من هشت تا بچه دارم، ديگه نميخوام بچه دار بشم. چيكاركنم؟ دكتره ميگه: خوب عزيزجان، موقع عملیات كاند*م مصرف كن. رشتيه ميگه: آقاي دكتر سر دو تاي اول كاند*م مصرف كرده بودم، ولي بچه دار شديم. دكتره ميگه: خوب به خانمت بگو قرص مصرف كنه. رشتيه ميگه: سر دو تاي بعدي هم خانم قرص مصرف كرد ولي باز بچه دار شديم. دكتره ميگه: به خانمت بگو ديافراگم بذاره. رشتيه ميگه: سر دو تاي بعدي هم همين كارو كرديم ولي باز فايده نداشت. دكتره شاكي ميشه، ميگه: خوب بابا ك*ن لقت! اصلا نك*ش!! رشتيه ميگه: والله آقاي دكتر سر دو تاي آخر اصلاً نك*ده بوديم ولی باز بچه دار شدیم.!!!

    .........


    دوتا خانم روي صندلي عقب يك تاكسي نشسته بودند و درباره دوست پسرهاشون صحبت مي*كردند. اولي به دومي مي*گه: علي رو كه مي*شناسي، تازگيها لاپات (منظور خط ريش بلند) گذاشته خيلي بهش مياد.... دومي هم مي*گه آره رضا رو هم كه مي*شناسي، اونم لاپات گذاشته و... يارو راننده كف مي*كنه مي*گه حالا كه سنگ مفته بزار ما هم يه سنگي بندازيم شايد خورد به هدفت... برمي*گرده به خانوما مي*گه: ببخشيد آبجي، ما هم ميتونيم لاپات بزاريم. يكي از خانوما مي*گه: بعله كه مي*تونين، فقط بايد يك كمي بزارين بلندشه! راننده هم مي*گه: آبجي به خدا رسيده به داشبورد، ديگه از اين بلندتر نمي*شه!!!
    ***********************************
    پسره شب خونشون خالي بوده، زنگ ميزنه دوست* دخترش بياد.خلاصه دوتايي ميشينن و پسره ضمن لاس زدن با خانم، نم*نمك عرق سگي هم مينداخته بالا. يكي دو ساعتي ميگذره و حاج آقا پاك مست ميكنه و آمپر حشر هم ميزنه بالا و يهو ميره واسه زير يخم حاج خانوم!! بعد يك ربع آخ و اوخ و آه و اوه، پسره عرق ريزان بلند ميشه، خيلي ناراحت و دمغ ميگه: عزيزم، به خدا اگه ميدونستم پرده داري، بهت دست نميزدم!! دختره هم با هزار بدبختي بلند ميشه ميگه: آره نكبت! منم اگه ميدونستم ميخواي همچين كاري باهام بكني، لااقل شلوار لي*مو در مياوردم!!!
    **********************************
    يك بابايي ميخواسته زن بگيره، منتها طرف آخر ادعاي غيرت بوده و ميگفته: كسي كه بخواد زن من شه، بايد چشم و گوشش بسته باشه! روش تشخيص چشم و گوش بستگي حضرت آقا هم اين بوده، كه هرجا ميرفت خواستگاري، ايشون ميگفته من بايد تو خلوت با دخترتون صحبت كنم.توي خلوت هم ايشون معام*شو در مياورده و از دختر مردم ميپرسيده: اسم اين چيه؟خوب البته تو اين دوره و زمونه هم كه بچه هشت ساله هم ميدونه اسم اون چيه، نتيجتا هرجا ميرفته، دختره ميگفته: اين ک*ره!! و طرف هم شاكي ميشده كه: نه! من اين دختر رو نميخوام! خلاصه يكي دو سال اين وضع خواستگاري ادامه داشته، تا يك بار ميره يك جا خواستگاري و وقتي نوبت به مراسم ك*رشناسي ميرسه، دختره ميگه: اين شوشوله! مرده خيلي حال ميكنه،با خودش ميگه: اين همونيه كه من ميخوام! دختر بايد اينجوري چشم و گوش بسته باشه. خلاصه ازدواج ميكنند و آخراي ماه عسلشون، يك شب مرده با خودش ميگه: الان ديگه وقتشه كه خانوم بدونه اسم اين چيه! خلاصه ميره پيش خانومش و جناب معا*له رو ميكشه بيرون و ميگه: عزيزم يادته وقتي اومدم خواستگاريت، ازت پرسيدم اسم اين چيه، تو گفتي شوشول؟ دختره ميگه: آره عزيزم، يادمه. مرده ميگه: عزيزم اسم اصلي اين ك*ره نه شوشول! دختره هم ميگه: عزيزم، من خودم ميدونم ك*ر چيه.ولي جلوی ك*رهايي كه من ديدم، اين همون شوشوله!!!
    *******************************
    يارو زن اينكارهه ميره دكتر زيبايي، ميگه: آقاي دكتر، بيزحمت دور نافم يكم مو بكاريد!! دكتره كف ميكنه، ميگه: خانم همه ميان اينجا موهاي اضافه بدن رو بسوزونن، شما اومدين دور نافتون مو بكاريد؟! زنه ميگه: والله آقاي دكتر ديديم كار و كاسبي خوبه، گفتيم يك شعبه هم بالاتر بزنيم!!!
    *******************************
    دو تا تركه ميرن سوراخ لايه اوزن رو بدوزن، خودشون ميمونن اونور!!!

    .....................


    تركه عروسي ميكنه، هفته بعد دست خانوم رو ميگيره ميبره دكتر، ميگه: آقاي دكتر ما بچه*دار نميشيم!! دكتره ميپرسه: چند وقته ازدواج كردين؟ تركه ميگه: يك هفته*ست!! دكتره شاكي ميشه، ميگه: داداش من اين ک*ه! مايكروويو كه نيست!!!
    **********************************
    بهناز و فولاد داشتن با هم حال ميكردن، فولاد به بهناز ميگه: بهناز س*ك بزن! بهناز ميگه: ااا.. فولاد... مگه من دزدم؟!!!
    **********************************
    تركه با دوتا از رفقاش تو كافه نشسته بودن، هر سه تا هم شوت و دمق! خلاصه شروع ميكنن به درد دل، اول يكي از رفيقاش ميگه: ديروز تو كيف دخترم يك بسته سيگار پيدا كردم، آي حالم گرفته شد. تا حالا فكرشم نميكردم كه دخترم سيگاري باشه. اون يكي رفيقش ميگه: بابا اين كه چيزي نيست، من پريروز تو كيف دخترم يك بسته حشيش پيدا كردم، ازون موقع تا حالا فقط ميخوام بميرم! عمري فكر نميكردم دخترم عملي باشه. تركه يك آه از ته دل ميكشه، ميگه: بابا اينا كه چيزي نيست. من ديروز تو كيف دخترم يك بسته كاپ*ت پيدا كردم. تا امروز فكرشم نميكردم كه دخترم ك*ر داشته باشه!!!
    **********************************
    يه بابايي دوتا ك* بلوچ بلند ميكنه، ميبره خونه. اونجا بهشون ميگه: شما دوتا تو اين اتاق لخت شيد تا منم آماده شم. خلاصه خودش ميره تو اتاق بغلي، لباساشو در مياره و يك فروند كاند*م فرد اعلا هم ميكشه رو حضرت معا*له و برميگرده تو اتاق. تا مياد تو، يكي از ك*ا برميگرده به اون يكي ميگه: اوره ماه پري سيل كن چون نوكين ك*ري داره آنگه*ش پلاستيك در نبوته!! (الترجمه الپارسي(!): ماه*پري ببين چه ك*ر نويي داره، هنوز از پلاستيك در نيومده!!!)!!!
    **********************************
    قزوينيا يك ماهواره ميفرستن فضا كه دنبال سوراخ لايه ازون بگرده!!!!

    ...................


    يه خانمي يك سگي داشته به نام توتر.شبی از شبهای دل انگیز ايشون (منظور خانومست نه سگه!) خوابيده بودن، كه يه بابايي مياد تو خونه دزدي. خلاصه يارو همه خونه رو ميگرده و محض رضاي شيطان، يك آفتابه بدرد بخور هم پيدا نميكنه! جناب دزد خيلي شاكي ميشه، آخر ميره تو اتاق خواب ميبينه، يك خانم نسبتا پا به سن گذاشته*اي رو تخت خوابيده. با خودش ميگه: ك* *عمش! حالا كه قراره دست خالي برگرديم، لا اقل بذار يك حالي بكنيم! خلاصه ميپره رو زنه و يالله مشغول كار خير ميشه. زنه هم تو همون حال خواب و بيدار، داد ميزنه،توتر! تـوتـر! دزده بدبخت عرق ريزان ميگه: آبجي والا ديگه ازين توتر نميره!!!
    *********************************
    بچه خوشگله موبايل بسته بوده كمرش، قزوينيه ميبينه، ميگه: وااااي! ببم جان براش اف*اف هم گذاشتي؟!
    *********************************
    عربه گلوش پيش يك دختره گير كرده بوده، منتها دختره هچ رقم با عربه حال نميكرده و طرف هرچي ميومده خواستگاري، دختره هربار يك بهانه تخ*ي ميگيرفته و جواب رد ميداده.خلاصه آخر باباي دختره ميگه: ببين دخترجان، من ديگه روم نميشه واسه اين بدبخت يك دليل بيخود سرهم كنم. خودت بشين باهاش صحبت كن، بهش بگو مشكلت چيه. خلاصه دختره و عربه رو ميشونن تو يك اتاق، دختره ميگه: شوهر من بايد پنج تا قصر برام بخره! عربه ميگه: چشم عرب كور، ميخره! دختره ميگه: شوهر من بايد يازده تا بنز آخرين سيستم زير پام بگذاره.باز عربه ميگه: چشم عرب كور، ميگذاره! دختره ميگه: شوهر من بايد از گل نازك*تر بهم نگه. عربه ميگه: چشم عرب كور، نميگه. خلاصه دختره هرچي ميگه، عربه قبول ميكنه، آخر دختره شاكي ميشه، ميگه بگذار يك چيزي بگم كه عمري نتونه، ميگه: شوهر من بايد معا*لش يك متر و سي سانت باشه! عربه خيلي ناراحت ميشه، يكم من و من ميكنه، آخر سرشو تکان ميده، يك آهي ميشكه، ميگه: چشم عرب كور، ميبره!(بیشتر از یک متر و سی بوده!!!)
    **********************************
    تركه خانوم بلند ميكنه، ميبره مهديه، شروع ميكنه به كار خير!! سر سيم ثانيه مامورا ميريزن، خرشو ميگيرن، ميگن: مرتيكه بي *همه چيز! اين چه گهيه كه داري اينجا ميخوري؟! تركه شاكي ميشه، ميگه: ايلده مگه خودتون صبح تا شب تو تلوزيون نميگيد: مكان، مهديه تهران؟!
    **********************************
    رشتيه به زنش ميگه: خانم جان، يك قرص وياگرا بده، امشب يك حال اساسي بكنيم! زنش ميگه: اووو! فقط دو تا قرص مونده، اونم مال مهموناست!!!

    ...........


    ملكه انگليس داشته از يك بيمارستان بازديد ميكرده، وارد يك اتاق ميشن، ميبينن مريضه داره رو تخت ج*ق ميزنه! ملكه جا ميخوره از رئيس بيمارستان ميپرسه: اوه! آقا خواهش ميكنم بفرماييد اين چه وضعيتي است؟ رئيس بيمارستان جواب ميده: چيزه! بله! ببخشيد! يادم اومد. اين مريض ميزان ترشح اسپر*ش خيلی زياده، اگر روزي 5 بار تخليه نكنه حالش وخيم ميشه! ملكه ميگه: عجب! حالا فهميدم! خلاصه ازونجا رد ميشن، تو بخش بعدي وارد يك اتاق ميشن، ميبينن يك پرستاره داره براي يك مريض س*ك ميزنه! ايندفعه قبل ازينكه ملكه سئوال كنه، دكتره ميگه: اين مريض هم همون مشكل رو داره، ولي اين بخش خدمات بهتري ارائه ميده!!!
    ********************************
    ميخواستن بن لادن (يا يك كله خري شبيه اون!) رو شكنجه بدن، از ملت نظر خواهي ميكردن كه چيكارش كنند. نظر تركه رو ميپرسن، ميگه: ايلده سر يك ميله رو داغ كنيد، خوب كه سرخ شد، از طرف سردش بكنيد تو ك*نش!! ملت كف ميكنن، ميپرسن: حالا چرا از طرف سردش؟! تركه ميگه: تا هركي خواست درش بياره، دستش بسوزه!!!
    ********************************
    از قزوينيه ميپرسن: از كدوم بازيكن فوتبال خوشت مياد؟ ميگه: اليور كان!!!
    ********************************
    رشتيه نصفه شب ميخواسته بره جیش کنه، به زنش ميگه: خانم جان، يك دقيقه اين جاي منو نگردار، من الان ميام!!!
    ********************************
    بعد از جنگ، يك عالمه سردار مردار الكي اضافه *حقوق بگير رو دست دولت باد كرده بوده، با خودشون فكر ميكنن يك برنامه*اي پيدا كنن كه يك پولي به اينها بدن بازخريدشون كنن و از شرشون راحت شن. تو جلسه قرار ميگذارن كه هر سرداري ميتونه معادل درازترين فاصله در بدنش به انتخاب خودش در ازاي هر سانت ده هزار تومن بگيره و بره رد كارش. يكي قدش خيلي بلند بوده، ميگه از فرق سر تا نوك پا. اندازه ميگيرن 240 سانت بوده حساب ميكنن بهش ميدن. يكي ديگه دستهاش دراز بوده، ميگه از نوك انگشت چپ تا نوك انگشت راست. 2 متر بوده، 2 ميليون ميگيره. بعدي مياد، ميگه: از نوك معام*ه تا محل تخ*تين! ميگن: مطمئني؟ اين كه چيزي نميشه. يارو ميگه: نه من همينقدر قبول دارم. ميگن هرجور ميل خودته. خلاصه شلوار يارو رو ميكشن پايين، ميبينن يارو اصلاً ت*م نداره! ميگن مرد حسابي پس ت*مات كو؟ يارو ميگه: فـاو!!!

    ...................


    تركه و لره با هم ميرن شكار، منتها فقط لره تفنگ داشته. خلاصه وسطاي جنگل بودن كه يهو يك شير هيكلي ميگذاره دنبال تركه! خلاصه اون بدبخت هم جفت ميكنه، شروع ميكنه با آخرين سرعت دويدن، و در ضمن سر لره داد ميزده كه: بكشش...بكشش! لره هم تفنگشو در مياره، نشونه ميگيره، بنگ! ميزنه يك ت*م آقا شيره رو ناك اوت ميكنه! شيره شاكي ميشه، سريع تر ميگذاره دنبال تركه.... اون بدبخت هم باز در عين دويدن، داد ميزنه: بكشش...بكشش!! باز لره نشونه ميگيره، اينبار ميزنه اون يكي تخ* آقا شيره رو ناك اوت ميكنه! شيره ديگه پاك شاكي ميشه، با چشماي خون گرفته ميگذاره دنبال تركه... اون بدبخت هم در عين اينكه داشته با همه وجود ميدويده، داد ميزنه...بابا بــكـــشــــش!بـــكـــشــ ش!! لره دوباره نشونه ميگره،...بنگ! اينبار ك*ر آقا شيره كنده ميشه! تركه شاكي ميشه، داد ميزنه: بابا اين ميخواد منو بخوره، نميخواد كه منو بك*ه!!!
    ************************************
    قزوينيه يك تريپ بچه خوشگل بلند ميكنه، ميبره خونه. خلاصه واسه اينكه مخ بچه رو بزنه، ميره آلبوم خانوادگيشون رو مياره، شروع ميكنن با هم تمشا كردن و در ضمن قزوينيه واسه پسره تعريف ميكرده كه: بالام جان، اينو كه ميبيني، پسر خالمه... من كر*مش، مهندس شد! اين يكي رو كه ميبيني، پسر داييمه، اينم من ك*دم، دكتر شد!! خلاصه همين طور يكي يكي ملت فاميل رو نشون پسره ميداده و ميگفته كه من كرد*ش و فلان كاره شد، يهو مادر قزوينيه از آشپزخونه داد ميزنه: بالام جان، اگه ميده ب*ن... اگه نميده هم بيخود فاميلو كو*ي نكن!!!
    *************************************
    جاهله با رشتيه دعواش ميشه،* جاهله گردن رشتيه رو ميگيره،* رشتيه ميگه: اووو! اول خ*يه*ها رو ول كن!!!

    ...............


    تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر، اين ك*ر ما چند وقته خيلي درد ميكنه! دكتره ناراحت ميشه، ميگه: عزيز من، اين چه طرز صحبت كردنه؟! آخه قباحت داره! نگو ك*رم، بگو عضوم. تركه يك نگاهي به دكتره ميكنه، ميگه: آقاي دكتر يك مرتبه بفرماييد كه ما دو ساله تو كتابخونه محل ك*ريم ديگه!!!
    ***************************************
    پرايده داشته از بغل فلكس قورباغه اي رد ميشده، ازش ميپرسه: داداش، چشمات چرا زده از حدقه بيرون؟! فلكسه ميگه: اگه موتور تو رو هم در مياوردن ميچاپوندن به ما تحتت، چشمات ميزد از حدقه بيرون!!
    ***************************************
    تهرونيه با زنش دعواش ميشه، خلاصه بعد از يك ساعت داد و بيداد و دعوا و مرافعه و اجراي مراسم سنتي چيني سر هم خورد كردن، يهو زنه ميگه: اصلاً من ميرم رشت و شروع ميكنه جمع كردن اسباباش! مرده كف ميكنه. ميگه: خوب حالا چرا رشت؟! زنه ميگه: آخه شنيدم اونجا واسه چيزي كه من يك عمر به تو مجاني دادم، بهم شبي بيست هزار تومن ميدن! مرده هم تا اينو ميشنوه، جلدي شروع ميكنه چمدونشو ميبنده و ميگه منم ميام!! زنه ميگه: تو نكبت ديگه واسه چي ميخواي بياي؟! مرده ميگه: ميخوام ببينم تو با سالي چهل هزار تومن چطور ميخواي زندگي كني؟!!
    ***************************************
    زنه ميره كفاشي، ميگه: آقا يك كفش ميخوام پشتش باز باشه، جلوش هم منگوله داشته باشه، خيلي هم گرم باشه. كفاشه يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: خانم يهو بيا پاتو بكن تو ك*ن من!!!




    ...........


    تركه و كرده قرار ميگذارن همديگه رو بك*ن. اول تركه مي*نه، كارش كه تموم ميشه يهو خجالت ميكشه، سرشو ميندازه پايين. كرده مياد جلو بغلش ميكنه، بهش ميگه: سرتو بگير بالا پهلوان... ك*ن مرد كردي!!!
    *********************************
    يزديه داشته لباساشو اتو مي*كرده، زنش از تو آشپزخونه داد ميزنه: داري چيكار مكني؟ يزديه ميگه: مگه كوري زن؟! *دارم اتو مي*كنم. زنه ميگه: حالا چرا اتو مي*كني؟ بيا ايتو بکن!!!
    *********************************
    زن اصفهانيه داشته تو حياط خونه با بچش بازي مي*كرده، هي مينداختتش بالا ميگرفتتش،* مي*گفته: اين د*دول چند تومنس؟! اين دو*ول ده تومنس...اين د*دول صد تومنس! در همين حين يك بابایی داشته از اونجاها رد ميشده، از تو كوچه داد ميزنه: آبجي شوما كه قيمت دستتونس، بيا يك نگاه به مال ما بكن ببين چند ميرزه!!!
    *********************************
    تركه نشسته بوده تو قهوه*خونه داشته چايي ميخورده، يهو ميبينه يه مگسي پرواز كنان از لاي روپوش خانم ميز روبرويي وارد مركز ثقل زنه ميشه! بعد يك مدت ازونجا در مياد صاف مياد ميفته تو چايي تركه! تركه خيلي شاكي ميشه،* داد ميزنه: پدر سگ مادر ق*به! حالتو يجا ديگه مي*كني، غسلتو توي چايي ما؟!!!

    ..........................


    تركه زن ميگيره،* منتها هيچ رقم قانون بازي رو بلد نبوده! خلاصه ميره پيش باباش ميگه: *بابا من امشب چه غلطي بكنم؟! باباهه مياد فلسفي بازي دربياره،* ميگه: هيچ نگران نباش! وقتي رفتين تو اتاق، اول هركار خانمت كرد تو هم بكن،* بعد از يك مدت جو ميگيردت *خودت ميفهمي بايد چيكار كني! خلاصه شب ميشه و عروس و داماد ميرن تو حجله. زنه لخت ميشه، تركه يك نگاه مي*كنه، زود لخت ميشه. بعد زنه مي*خوابه رو تخت، تركه هم زود ميره مي*خوابه رو تخت. زنه پاهاشو وا ميكنه،*با عشوه ميگه: آااااه جوني! تركه هم پاهاشو وا ميكنه،* ميگه: آااااه جوني! زنه ميبينه اين بابا حاليش نيست، ميگه بگذار ديگه حسابي تحريكش كنم.يه بالشتو ورمي*داره ميگذاره لاي پاش مي*غلطه به چپ. تركه هم يك بالشتو ورميداره مي*گذاره لاي پاش مي*غلطه به راست! زنه شاكي ميشه، پا ميشه لباساشو ميپوشه كه بره. تركه مي*پرسه: كجا ميري عزيزم؟ زنه ميگه: *دارم ميرم يكي رو از سر كوچه پيدا كنم، ک*ن جفتمون رو بگذاره!!!
    **********************************
    بچهه مياد خونه، باباش ميبينه انگشت دستش همينطوري راست واستاده! ميگه: اين چه وضعيه؟ بچهه ميگه: امروز تو آزمايشگاه داشتيم يه ماده شيميايي مي*ساختيم، انگشتم خورد بهش، ازون موقع همين جور راست واستاده! باباهه ميگه: ببين باباجون، اگه فردا يه شيشه كوچولو از اون ماده برام بياري صد تومن بهت ميدم. بچهه هم از خدا خواسته فردا يه شيشه از اون ماده بلند ميكنه و مياره براي باباش. قرار ميشه صد تومن رو فردا باباش بگذاره زير بالشش. خلاصه بچهه فردا پاميشه، يك هزار تومني زير بالشش پيدا مي*كنه! خوشحال ميره پيش باباش، ميگه: اين كه هزار تومنه؟ باباهه ميگه: صد تومنش رو من دادم، نهصد تومنش انعام مامانه!!!
    **********************************
    يه بابایی زن مي*گيره، شب ميرن تو حجله، يارو مياد آقا بزرگ بازي درمياره،* ميپرسه: عزيزم، *مامانت سفارشهاي لازم رو بهت كرده؟! دختره كه دو زاريش نيافتاده بوده، ميگه: آره عزيزم، ولي بين خودمون باشه، اين مامان من اونقد امله كه من ترجيح ميدم روشهاي هميشگي خودم رو حفظ كنم!!!
    **********************************
    تو زمستون سه نفر رفته بودن طرفاي تجريش، با هم *داد مي*زدن: برف پارو مي*كنيم... بعد يك مدت خسته ميشن،* ميگن بيايم هركدوم فقط يك كلمشو بگيم كه صرفه*جويي شه! اولي داد ميزنه: بــرف... دويم داد مي*زنه: پـــارو... سومي داد مي*زنه: مــي*كـنـيـم! بعد يك مدت يك پيرزنه سرشو از پنجره درمياره بيرون، ميگه: ننه يك دقيقه بيا اينجا.جماعت خوشحال ميشن، ميرن جلو پنجره،* پيرزنه ميگه: نه ننه...شما دو تا نه، فقط سوميتون!!!

    ............................


    تركه ميره دكتر، از دكتره ميپرسه: آقاي دكتر، فكر مي*كني من صد سال زندگي كنم؟! دكتره ميگه: خوب بستگي داره. تركه مي*پرسه: يعني چي آقاي دكتر،* به چي بستگي داره؟ دكتره ميپرسه: *ببينم تو سيگار ميكشي؟ تركه ميگه: نه. دكتره مي*پرسه: عرق مي*خوري؟ تركه ميگه: نه بابا آقاي دكتر، اين حرفها چيه؟*! دكتره مي*پرسه: ترياك مي*كشي؟! تركه ميگه: نه بابا ترياك چيه؟! دكتره ميپرسه: خانوم بازي مي*كني؟ تركه ميگه: نه بابا زشته آقاي دكتر! دكتره مي*پرسه: ببينم ج*ق چي؟ جل*م نمي*زني؟! تركه سرخ ميشه، ميگه: نه آقاي دكتر، من غلط بكنم! دكتره شاكي ميشه،* ميگه: پس آخه ك**خل ميخواي صد سال زنده باشي چه گهي بخوري؟!!!
    ***********************************
    يارو تو انتخابات كانديد ميشه، بعد كه راي ها رو ميشمرن، ميبينه سه تا راي آورده. شب ميره خونه، خانومش در جا يكي مي*خوابونه تو گوشش، ميگه: ميدونستم پاي يك زنه ديگه هم وسطه!!!
    ***********************************
    تو يكي از دهات قزوين، ملت براي بار اول يه ميوه انجير پيدا مي*كنن. خلاصه سر در نميارن چه موجوديه، ميبرنش پيش ملاي شهر، ميپرسن اين چيه؟ ملاهه يك نگاهي به انجيره ميكنه، ميگه: بالام جان من بايد يك مقدار تحقيقات رو اين بكنم، فردا بياين جوابشو بهتون بدم. ملت ميرن دنبال كار و كاسبيشون، فردا برميگردن، ميپرسن: خوب ملا بالاخره اين يارو چيه؟ ملا ميگه: بالام جان، شيره بوده مالاندن...يك كمي گردالاندن...خشخاش توش پاشاندن...چوب به ك*نش نشاندن...تازه شده گلابي!!!
    ***********************************
    قزوينيه توي يكي ازين محله*هاي پرت، كنار يك درخت ک*ن يكي از اين بچه رديفارو مي*گذاشته، يهو اماكن و نيروي انتظامي و پليس 110 همه محاصرش مي*كنن!قزوينيه داد ميزنه: بالام جان چه خبره؟! هولم كرديد گذاشتم به ك*ن بچه مردم!!!

  4. کاربر مقابل از Pezhman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #13
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    Persia
    نوشته ها
    1,718
    تشکر تشکر کرده 
    9,765
    تشکر تشکر شده 
    10,721
    تشکر شده در
    1,947 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7080
    Array
    تركه شب از خواب پاميشه، پاهايي كه از لحاف اومده بيرون رو ميشماره،* ميبينه شيش تاس! هول ميشه، پاهاي خودش رو جمع ميكنه،* دوباره ميشمره،* بعد با خيال راحت ميخوابه!!!
    **********************************
    شباهت زن و تقويم چيه؟! دوتاشون وقتي قرمزن تعطيلن!!!
    ***********************************
    شباهت زن حامله و نون سوخته چيه؟! سر هر دوتا دير كشيدن بيرون!!!
    **********************************
    قزوينيه ميره تهران پيش رفيقاش، رفيقاش هم همه جور بساطي براش جور ميكنن، از عرق و فيلم س*پر و ترياك و... آخر شب هم يه ج*ده باحال براش ميارن تا صبح حال كنه! بعد از يه مدتي رفيق قزوينيه ميره قزوين، قزوينيه هم سنگ تموم ميگذاره، براش همه چيز جور ميكنه و آخر شب هم ميره بيرون كه يه ك*ن باحال براش گير بياره ولي هرچي ميگرده،* چيزي پيدا نميكنه،*آخر ور ميداره يه پير مرد ترياكي لاغر مردني كچل رو مياره، *رفيقش ميگه: بي*معرفت، اين چيه ور داشتي آوردي؟! قزوينيه ميگه: بالام*جان شرمنده، شب جمعه بود، هيچي گير نميومد! اينم داييمه با كلي خواهش و التماس آوردمش!!!

    ..................


    دختره از معلم زيست*شناسيش مي*پرسه: چرا چشماي گاو هميشه خماره؟ معلمه يك نگاهي بهش مي*كنه،* ميگه: عزيزم اگه پست*ناي تو رو هم روزي سه ساعت بمالند ولي نك*نت، چشات به همون خماري ميشه!!!
    **********************************
    يارو مياد خونه، همچين كه از در وارد ميشه، زنش مياد ميگه: *سلام عزيزم! يك لب اساسي بهش ميده، بعد كتشو ازش ميگيره ميبره آويزون مي*كنه، بعدم دستشو ميگيره ميبردش تو اتاق خواب، شروع مي*كنه س*ك زدن، اونم چه س*ك زدني!! مرده يكم زنشو نگاه مي*كنه، ميگه: راستشو بگو خانوم،* اين دفعه ديگه چه بلايي سر ماشين آوردي؟!!!
    **********************************
    زنه سوزش ادرار داشته، ميره دكتر. دكتر بهش ميگه بايد يك لگن آب كني بعد يك قاشق سركه بريزي بعدم يك ساعت بشيني توش. فرداش زنه با حال زار ميره پيش دكتره، ميگه: آقاي دكتر پدرم درومد، *هزار بار سوزشش بيشتر شد! دكتره مي‏پرسه: هر كاري گفته بودم كردي؟ زنه ميگه آره بابا، يك لگن سركه ريختم، بعد يك قاشق آب ريختم بعدم يك ساعت نشستم توش! دكتره ميگه: من گفتم يك لگن آب كن يك قاشق سركه بريز توش، نگفتم كه ترشي ك* درست كن!!!
    **********************************
    از زن *تهرونيه ميپرسن: *نظر شما راجع به شوهرتون چيه؟ ميگه: والله اين شوهر من مثل موبايل ميمونه! ميپرسن: آخه چه ربطي داره؟! زنه ميگه: والله صبح تا شب كه در دسترس نيست، شبم كه آنتن نميده!!!

    ...............


    دختر رشتيه ميره پيش مامانش ميگه: مامان*جون چه گردنبند خوشگلي داري، اينو بابام برات خريده؟! زنه ميگه: من اگه به اميد بابات بودم، الان تو رو هم نداشتم!!!
    ***********************************
    تركه زن مي*گيره، آخر شب وقتي ميرن تو حجله،* زنه ميبينه تركه رو ك*رش يك ضربدر كشيده! ازش ميپرسه: اين يعني چي؟ تركه ميگه: س*ك يادت نره!!!
    ***********************************
    رشتيه ميره خونه، ميبينه زنش يه ساعت طلا دستشه،* ميگه:*خانم جان، اينو از كجا اوردي؟! زنه ميگه: يه ساعت دادم يه ساعت گرفتم!!!
    ***********************************
    تركه دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش،* داشته مي*برده بالاي ساختمون. صاحب*كارش بهش ميگه: ك**خل تو كه فرغون داري،* چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! تركه ميگه: ايلده *اون دفعه با فرغون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت مي*كرد!!!

    ...............


    سه نفر كل گذاشته بودن سر اندازه پس*وناي زناشون*! اولي ميگه: پست*ناي زن من اندازه خربزه است! دومي ميگه: پ*توناي زن من اندازه هندونست! سومي ميگه: *بابا اينا كه چيزي نيست، من وقتي كر*ت زنم رو ميبرم خشك شويي يارو ميگه: چتر نجات قبول نمي كنيم!!!
    *************************************
    به رشتيه ميگن بچه داري؟! ميگه: والله من نه، ولي خانم داره!!!
    *************************************

    زنه ميره دكتر،* ميگه: اقاي دكتر كمكم كنيد، من هركار مي*كنم نمي*تونم جلوي خودم رو بگيرم، همش مي*خوام بدم! دكتره ميگه: خوب خانم تو سن شما اين طبيعيه! شما بايد ازدواج كنيد. زنه ميگه: آقاي دكتر الان چهارساله ازدواج كردم، ولي كمكي نمي*كنه، هنوز همش مي*خوام بدم! دكتره ميگه: خوب بعضي موارد پيش مياد كه هورمون*هاي جن*ي زياد فعاليت مي*كنند، شما سعي كنيد يك دوست پسر پيدا كنيد تا ارضاتون كنه. زنه ميگه: والله آقاي دكتر، 15 تا دوست پسر دارم، ولي كافي نيست، باز هميشه مي*خوام بدم! دكتره كف مي*كنه، ميگه: خوب در موارد خيلي نادر، عواطف فاميلي باعث ميشه فرد به ارضاي ج*سي نرسه.شما سعي كنيد با يكي دو تا از اهالي فاميل رابطه صميمي*تر برقرار كنيد. زنه ميگه: والله آقاي دكتر، با همه مرداي فاميل رابطه دارم، ولي بازم كافي نيست، همش دلم مي*خواد بدم! دكتره شاكي ميشه، داد ميزنه: خانم شما مريضيد!! زنه ميگه: قربون دهنت آقاي دكتر! اينو به شوهرم بگيد كه صبح تا شب ميگه من جن*م!!!

    .............


    قزوينيه ميميره، اون دنيا به علت 70 سال بچه*بازي مستمر ميندازنش قعر دوزخ، پيش اژدهاي دو سر! يك مدت ميگذره طبقه*هاي ديگه جهنم هي صداي آه و اوه و داد و بيداد مي*شنيدن. بالاخره دو سه تا از فرشته*ها ميرن پيش رئيس جهنم ميگن: اين بيچاره گناه داره، بگذار از پيش اين اژدها بياريمش بيرون. اونم ميگه باشه. همچين كه در سلول قزوينيه رو باز مي*كنن، اژدهاي مي*زنه بيرون، حالا ندو كي بدو! فرشته*ها بهش ميگن: *بابا خجالت بكش! آخه چرا داري در ميري؟ اژدهاهه ميگه: بابا اين دهن منو سروريس كرده! الان دو ماهه گير داده كه: بالام* جان تو كه دو تا سر داري، پس اون يكي ك*نت كجاست؟!!!
    ***********************************
    تركه مي*خواسته بره شكار گوريل، با خودش يك تفنگ و يك سگ و يك گوني برمي*داره. رفيقش مي*پرسه: بابا تو مگه چجوري گوريل شكار مي*كني كه اين همه چيز بي*ربط لازم داري؟ تركه ميگه: ببين، من ميرم بالاي درخت گوريله رو قلقلك ميدم، گوريله ميافته پايين، سگم ميره تخ*اشو گاز مي*گيره، منم مي*ندازمش تو گوني! رفيقش مي*پرسه: خوب پس تفنگ رو واسه چي ميبري؟ تركه ميگه: خوب آخه ممكنه گوريله منو پرت كنه پايين!!!
    ***********************************
    يك بابايي ميميره، ميره جهنم. اونجا ميبرنش تو يك اتاقي، *ميبينه مدونا لخت خوابيده رو تخت! بهش ميگن: خوب حالا تا جون داري بايد بك*ي! يارو خوشحال ميشه، مي*پره رو بدبخت مدونا،* سه ساعت تا دسته مي*نه! بعد كه خوب از نفس ميافته، بلند ميشه، ميبينه يك عربه اومده تو اتاق. بهش ميگه: اين عذاب جهنم كه مي*گفتن اونقدر*ها هم بد نيست*ها! عربه ميگه: ولك تازه واردي؟! يارو ميگه: آره، چطور مگه؟ عربه ميگه: تا اينجاش عذاب مدونا بود، حالا ولك بخواب نوبت توست!!!
    ***********************************

    تركه رو برق مي*گيره...مي*نه!!!

    ..............

  6. 2 کاربر مقابل از Pezhman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  7. #14
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    Persia
    نوشته ها
    1,718
    تشکر تشکر کرده 
    9,765
    تشکر تشکر شده 
    10,721
    تشکر شده در
    1,947 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7080
    Array

    پیش فرض

    يه مدت مردم به روحانيت پشت ميكنن،* قزوينيا همه ميرن روحاني ميشن!!!

  8. کاربر مقابل از Pezhman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/