یکی از قرشتگان مامور شد بره از حوا بپرسه چرا از میوه ممنوعه خورد؟ حوا که نمی تونست جواب بده فرشته رو پیش ادم فرستاد. ادم لحظه ای مکث کرد چون کسی رو ندید پس با صدای بلند گفت : حمیدددددددددددددددددد