صفحه 13 از 23 نخستنخست ... 391011121314151617 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 225

موضوع: دیوان اشعار سیف فرغانی

  1. #121
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید

    از هر دلی و جانی سوزی دگر برآید


    در آرزوی رویش چندین عجب نباشد

    گر آفتاب ازین پس پیش از سحر برآید


    چون سایه نور ندهد بر اوج بام گردون

    بی نردبان مهرش خورشید اگر برآید


    گر بر زمین بیفتد آب دهان یارم

    از بیخ هر نباتی شاخ شکر برآید


    از بهر چون تو دلبر در پای چون تو گوهر

    از ابر در ببارد وز خاک زر برآید


    گفتم که آب چشمم بر روی خشک گردد

    چون بر گل عذارش ریحان تر برآید


    من آن گمان نبردم کز خط دود رنگش

    چون شمع هر زمانم آتش به سر برآید


    جسم برهنه رو را شرط است اگر نپوشد

    آنرا که دوست چون گل بی‌جامه در برآید


    دامن به دست چون من بی‌طالعی کی افتد

    آنرا که از گریبان شمس و قمر برآید


    باری به چشم احسان در سیف بنگر ای جان

    تا کار هر دو کونش ز آن یک نظر برآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #122
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بیا که بی‌تو مرا کار بر نمی‌آید

    مهم عشق تو بی‌یار بر نمی‌آید


    مرا به کوی تو کاری فتاد، یاری ده

    که جز به یاری تو کار بر نمی‌آید


    مقام وصل بلند است و من برو نرسم

    سگش چو گربه به دیوار بر نمی‌آید


    از آن درخت که در نوبهار گل رستی

    به بخت بنده به جز خار بر نمی‌آید


    چو شغل عشق تو کاری چو موی باریک است

    از آن چو موی به یکبار بر نمی‌آید


    به آب چشم برین خاک در نهال امید

    بسی نشاندم و بسیار برنمی‌آید


    سزد که مزرعه را تخم نو کنم امسال

    که آنچه کاشته‌ام پار، بر نمی‌آید


    ز ذکر شوق خمش باش سیف فرغانی

    که آن حدیث به گفتار بر نمی‌آید


    میان عاشق و معشوق بعد ازین کاری‌ست

    که آن به گفتن اشعار بر نمی‌آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #123
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حدیث عشق در گفتن نیاید

    چنین در هیچ در سفتن نیاید


    ز زید و عمرو مشنو کاین حکایت

    چو واو عمرو در گفتن نیاید


    جمال عشق خواهی جان فدا کن

    که هرگز کار جان از تن نیاید


    شعاع روی او را پرده برگیر

    که آن خورشید در روزن نیاید


    از آن مردان شیرافگن طلب عشق

    کزین مردان همچون زن نیاید


    ز زر انگشتری سازند و خلخال

    ولی آیینه جز ز آهن نیاید


    غم عشق از ازل آرند مردان

    وگر چه آن به آوردن نیاید


    سری بی‌دولت است آنرا که با عشق

    از آنجا دست در گردن نیاید


    غمش با هر دلی پیوند نکند

    شتر در چشمهٔ سوزن نیاید


    چو زنده سیف فرغانی به عشق است

    چراغ جانش را مردن نیاید


    بدان خورشید نتوانم رسیدن

    اگر چون سایه‌ای با من نیاید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #124
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای تو را تعبیه در تنگ شکر مروارید

    تا به کی خنده زند لعل تو بر مروارید


    چون بگویی بفشانی گهر از حقهٔ لعل

    چون بخندی بنمایی ز شکر مروارید


    بحر حسنی تو و هرگز صدف لطف نداشت

    به ز دندان تو ای کان گهر مروارید


    در دندان بنمای از لب همچون آتش

    تا ز شرم آب شود بار دگر مروارید


    ای بسا شب که من خشک لب از حسرت تو

    بر زمین ریختم از دیدهٔ تر مروارید


    ریسمان مژه‌ام را به در اشک ای دوست

    چند چون رشته کشد عشق تو در مروارید


    گوهر مهر خود از هر دل جان دوست مجوی

    ز آنکه غواص نجوید ز شمر مروارید


    لایق عشق دلی پاک بود همچو صدف

    کفو زر نیست درین عقد مگر مروارید


    در سخن جمع کنم در معانی پس ازین

    درکشم از پی گوش تو به زر مروارید


    سخن بنده چو آبی‌ست که کرده‌است آن را

    دل صدف وار به صد خون جگر مروارید


    شعر خود نزد تو آوردم و عقلم می‌گفت

    کز پی سود به بحرین مبر مروارید


    سیف فرغانی گرچه همه عیب است بگوی

    کز تو نبود عجب ای کان هنر مروارید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #125
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای نامهٔ نو رسیده از یار

    بی‌گوش سخن شنیده از یار


    در طی تو گر هزار قهر است

    لطفی‌ست به من رسیده از یار


    ای بوی وفا شنیده از تو

    این جان جفا کشیده از یار


    وی دیده هر آنچه گفته از دوست

    وی گفته هر آنچه دیده از یار


    هرگز باشد که چون سوادت

    پر نور کنیم دیده از یار


    اندر شب هجر مطلع تو

    صبحی‌ست ولی دمیده از یار


    ای حظ نظر گرفته از دوست

    وی ذوق سخن چشیده از یار


    گر باز روی ز من بگویش

    کای بی‌سببی رمیده از یار،


    انصاف بده که چون بود سیف

    پیوسته چنین بریده از یار

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #126
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ایا نموده دهانت ز لعل خندان در

    سخن بگو و از آن لعل بر من افشان در


    غلام خنده شدم کو روان و پیدا کرد

    تو را ز پسته شکر وز عقیق خندان در


    به خنده از لب خود پر شکر کنی دامن

    مرا چو چشم در اندازد از گریبان در


    دهانت گاه سخن تا نبیند آن کو گفت

    که کس به شهد نپرورد در نمکدان در


    چو چشمهٔ خضر اندر میان تاریکی

    لب تو کرده نهان اندر آب حیوان در


    سال بوسهٔ ما را ز لب جوابی ده

    به زیر لعل چو شکر مدار پنهان در


    دلم مفرح یاقوت یابد آن ساعت

    که از دهان تو آید مرا به دندان در


    به چون تو محتشمی بی بها سخن ندهم

    بده ز لعل شکر بار قند و بستان در


    دهانت معدن لؤلؤست با همه تنگی

    بده زکات که مستظهری به چندان در


    به دست من گهر وصل خویش اکنون ده

    که هست در صدف قالب من از جان در


    حصول گوهر وصل تو سخت دشوار است

    به دست همچو منی خود نیاید آسان در


    گر از لبت به سخن بوسه‌ای خوهم ندهی

    شکرگران چه فروشی چو کردم ارزان در


    غم تو در دلم آمد حدیث من شد نظم

    چو در دهان صدف رفت گشت باران در


    مرا چه قدر فزاید ازین سخن بر تو

    که در طویلهٔ تو با شبه‌ست یکسان در


    سخن درشت چو کردم خرد به نرمی گفت

    غلط مکن که نساید کسی به سوهان در


    به نزد تو سخن آورد سیف فرغانی

    کسی به مصر شکر چون برد به عمان در


    ز شاعران سخن عاشقان جان‌پرور

    طلب مکن که ز هر بحر یافت نتوان در

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #127
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوش در مجلس ما بود ز روی دلبر

    طبقی پر ز گل و پسته و بادام و شکر


    ذکر آن پسته و بادام مکرر نکنم

    شکرش قوت روان بود و گلش حظ نظر


    عقل در سایهٔ حیرت شده زآن رو و دهان

    که ز خورشید فزون است وز ذره کمتر


    خط ریحانی بر چهرهٔ مشکین خالش

    همچو بر برگ سمن بود غبار عنبر


    وصف آن حسن درازست و من کوته بین

    به معانی نرسیدم ز تماشای صور


    پیش رخسار چو خورشید وی آن مرکز نور

    کمتر از نقطه بود دایرهٔ روی قمر


    هست آن میوهٔ دل نوبر بستان جمال

    وندرو جمع شده حسن گل و لطف زهر


    خوبی از صورت او بود چو پر از طاوس

    حسن از صورت او خوب چو طاوس از پر


    از پی حسن بهین همه اجزا شد روی

    وز پی روی رئیس همه اعضا شد سر


    هر دم از آتش حسرت لب عشاقش خشک

    دایم از آب لطافت گل رخسارش تر


    او توانگر به جمال است و شده خوار و عزیز

    ما بر او چو گدا او بر ما همچون زر


    اوست پیدا و سرافراز میان خوبان

    همچو در قلب سپهدار و علم در لشکر


    سر انصاف به زیر قدم او آورد

    سرو اگر داشت قد از قامت او بالاتر


    بر جگر تیغ زند غمزهٔ تیر اندازش

    دل چون آهنش از رحم ندارد جوهر


    سیف فرغانی دلبر به لطافت آب است

    نه چنان آب که از وی بتوان کرد گذر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #128
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مست عشقت به خود نیاید باز

    ور ببری سرش چو شمع به گاز


    ای به نیکی ز خوب رویان فرد

    وی به خوبی ز نیکوان ممتاز


    هر که در سایهٔ تو باشد نیست

    روز او را به آفتاب نیاز


    هر که را عشق تو طهارت داد

    در دو عالم نیافت جای نماز


    قبله چون روی تست عاشق را

    دل به سوی تو به که رو به حجاز


    عشق تو در درون ما ازلی‌ست

    ما نه اکنون همی کنیم آغاز


    هیچ بی‌درد را نخواهد عشق

    هیچ گنجشک را نگیرد باز


    عشق بر من ببست راه وصال

    شیر بر سگ نمی‌کند در باز


    تا سخن از پی تو می‌گویم

    بلبل از بهر گل کند آواز


    عشق سلطان قاهر است و کند

    صد چو محمود را غلام ایاز


    همچو فرهاد بی‌نوایی را

    عشق با خسروان کند انباز


    هر که از بهر تو نگفت سخن

    سخنش در حقیقت است مجاز


    دلم از قوس ابروت آن دید

    که هدف از کمان تیرانداز


    به تو حسن تو ره نمود مرا

    بوی مشک است مشک را غماز


    نوبت تست سیف فرغانی

    به سخن شور در جهان انداز


    کآفرین می‌کنند بر سخنت

    شکر از مصر و سعدی از شیراز


    سوز اهل نیاز نشناسد

    متنعم درون پردهٔ ناز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #129
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز

    عشق تو چون آتش و فراق تو جان سوز


    شوق لقاء تو بادهٔ طرب انگیز

    عشق جمال تو آتشی است جهان سوز


    در دل مجنون چه سوز بود زلیلی

    هست مرا از تو ای نگار همان سوز


    خلق جهان مختلف شدند نگارا

    پرده برانداز از آن یقین گمان سوز


    کرد سیه دل مرا به دود ملامت

    عقل که چون هیزم تر است گران سوز


    رو غم آن ماه‌رو مخور که ندارد

    هر دهنی تاب آن طعام دهان سوز


    در ره سودای او مباش کم از شمع

    گر نکشندت برو بمیر در آن سوز


    با که توان گفت سر عشق چو با خود

    دم نتوان زد ازین حدیث زبان سوز


    در سخن ار گرم گشت سیف از آن گشت

    تا به دلی در فتد ازین سخنان سوز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #130
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ایا به حسن چو شیرین به ملک چون پرویز

    قد تو سرو روان است و سرو تو گل ریز


    به روزگار تو جز عاشقی کنم نسزد

    به عهد خسرو چون کار خر کند شبدیز؟


    اگر زلعل تو مستان عشق نقل خوهند

    بخنده لب بگشا و شکر ز پسته بریز


    بریز پای میاور چو خاک و برمگذر

    مرا که نیست به جز دامن تو دست آویز


    گرم به تیغ برانی ز پیش تو نروم

    نه من ز تو نه ز حلوا کند مگس پرهیز


    من شکسته گر از تو جفا کشم چه عجب

    نه دست دفع بلا دارم و نه پای گریز


    کسی کز آتش عشق تو گرم گشت دلش

    از آب گرد برآرد به آه دردآمیز


    به عهد حسن تو شد زنده سیف فرغانی

    که مرده خفته نماند به روز رستاخیز


    از آن زمان که چو فرهاد بر تو عاشق شد

    چو وجد گفتهٔ شیرین اوست شورانگیز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 13 از 23 نخستنخست ... 391011121314151617 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/