مردان‌ و زنان‌ كرت‌ چگونه‌ مي‌انديشيدند؟


8-5- كرتيان‌، چنان‌ كه‌ از تصويرهاي‌ ايشان‌ بر مي‌آيد، به‌ تبر دودم‌، كه‌ از علائم‌ ديني‌ بر جسته‌ي‌ آنان‌ است‌، شباهت‌ غريب‌ دارند؛ تنه‌ي‌ مردان‌ و زنان‌، بي‌ تفاوت‌، به‌ كمري‌ باريك‌، كه‌ از مد عصر ما نيز افراطي‌تر است‌، ختم‌ مي‌شود. همه‌ كوته‌ بالايند. حركاتشان‌ پر لطف‌ مي‌نمايد. پيكرهايشان‌ لاغر و نرم‌ و، چون‌ بدنهاي‌ ورزشكاران‌، از تناسب‌ برخوردار است‌. پوست‌ آنان‌ به‌ هنگام‌ زادن‌ سفيد است‌. زنان‌، كه‌ مظهر سايه‌ مي‌باشند، طبق‌ رسوم‌، سيماهايي‌ باز و پريده‌ رنگ‌ دارند. اما مردان‌، كه‌ در زير آفتاب‌ در پي‌ روزي‌ مي‌كوشند، چنان‌ سوخته‌ و سرخ‌ گونند كه‌ يونانيان‌ آنان‌ (همچنين‌ مردم‌ فنيقيه‌) را، فوينيكس‌، يعني‌ «مردم‌ ارغواني‌» يا «سرخ‌ پوستان‌» مي‌نامند. طول‌ سر انسان‌ كرتي‌ از عرض‌ آن‌ بيشتر است‌، و اجزاي‌ چهره‌ي‌ او مشخص‌ و ظريفند. به‌ سان‌ ايتالياييهاي‌ كنوني‌، سيه‌ مو و داراي‌ چشمان‌ سياه‌ درخشان‌ هستند. كرتيان‌، بي‌ترديد، شاخه‌اي‌ از «نژاد مديترانه‌اي‌» هستند. مردان‌، و نيز زنان‌، بخشي‌ از موي‌ خود را چنبروار در بالاي‌ سر يا گردن‌ مي‌آورند؛ بخشي‌ را به‌ شكل‌ طره‌، روي‌ پيشاني‌ مي‌افشانند، و بخشي‌ را مي‌بافند و روي‌ شانه‌ها يا سينه‌ مي‌ريزند. زنان‌ كلاله‌هاي‌ گيسو را با روبان‌ مي‌آرايند و مردان‌، براي‌ آنكه‌ چهره‌ را پاك‌ نگاهدارند، تيغهاي‌ متنوع‌ به‌ كار مي‌برند و حتي‌ در گور هم‌ تيغ‌ را از خود جدا نمي‌كنند.


جامه‌ها نيز مانند قيافه‌ها غريبند. مردان‌ بيشتر اوقات‌ برهنه‌ سرند، ولي‌ گاهي‌ سر را با دستارها يا كلاههاي‌ گرد ته‌ پهن‌ مي‌پوشانند، و زنان‌ كلاههاي‌ مجلل‌ به‌ سبك‌ كلاههاي‌ اوايل‌ قرن‌ بيستم‌ بر سر مي‌گذارند. پاها معمولاً پوششي‌ ندارند. اما، افراد طبقات‌ بالا، در مواردي‌، كفشهاي‌ چرمين‌ سفيد به‌ پا مي‌كنند. زنان‌ لبه‌هاي‌ كفشهاي‌ خود را از سر ذوق‌ قلاب‌ دوزي‌ مي‌كنند و از تسمه‌هاي‌ كفشها، مهره‌هاي‌ رنگين‌ مي‌آويرند. مردان‌ معمولاً بالاتنه‌ را نمي‌پوشانند، فقط‌ دامن‌ يا پاچين‌ كوتاهي‌ به‌ كمر مي‌بندند و، از روي‌ حجب‌، پارچه‌اي‌ روي‌ آن‌ مي‌كشند. دامن‌ مردان‌ كارگر چاكدار است‌، و دامن‌ بزرگان‌ و مردان‌ و زناني‌ كه‌ در مجالس‌ تشريفاتي‌ حضور مي‌يابند تقريباً به‌ زمين‌ مي‌رسد. مردان‌، گاه‌گاه‌ زير جامه‌ مي‌پوشند و در زمستان‌ روپوشي‌ از پشم‌ يا پوست‌ در بر مي‌كنند؛ كمر را سخت‌ مي‌بندند، زيرا هم‌ مردان‌ و هم‌ زنان‌ اصرار دارند كه‌ لاغر شوند و به‌








استفاده‌ از لفظ‌ «مردان‌» براي‌ مشخص‌ كردن‌ تمام‌ نوع‌ بشر، گوياي‌ تعصب‌ دوران‌ پدر سالاري‌ است‌، و به‌ سختي‌ برازنده‌ي‌ حيات‌ اجتماعي‌ كرت‌، كه‌ تقريباً بر مدار مادر سالاري‌ مي‌گشت‌، مي‌باشد. زن‌ مينوسي‌ هيچ‌ نوع‌ انزواي‌ شرقي‌ از قبيل‌ پرده‌ و حرم‌ را نمي‌پذيرد؛ نشاني‌ از محدود كردن‌ زن‌ در قسمتي‌ از خانه‌، يا صرفاً كار در منزل‌، به‌ دست‌ نيامده‌ است‌. بي‌ترديد، زن‌ كرتي‌، مانند بسياري‌ از زنان‌ كنوني‌، در خانه‌ كار مي‌كند: پارچه‌ و سبد مي‌بافد، گندم‌ مي‌سايد و نان‌ مي‌پزد. اما در خارج‌ خانه‌، در مزرعه‌ و كوزه‌گر خانه‌ها نيز كنار مردان‌ تن‌ به‌ كار مي‌دهد، هيئت‌ يك‌ مثلث‌ در آيند، يا چنان‌ بنمايند. زنان‌ دوره‌هاي‌ بعد، براي‌ آنكه‌ در اين‌ باره‌ با مردان‌ رقابت‌ كنند، از شكم‌ بندهاي‌ توان‌ فرسا سود مي‌جويند و، به‌ اين‌ وسيله‌، دامن‌ خود را با ظرافت‌ در پيرامون‌ كفل‌ چين‌ مي‌دهند و سينه‌ي‌ عريانشان‌ را به‌ سوي‌ آفتاب‌ بالا مي‌آورند. يكي‌ از رسوم‌ خوش‌ كرتيان‌ اين‌ است‌ كه‌ سينه‌هاي‌ زنان‌ يا بايد برهنه‌ باشد يا فقط‌ با زيرپوشي‌ بدن‌ نما پوشيده‌ شود- اين‌ رسم‌ هم‌ بر كسي‌ ناگوار نيست‌. سينه‌ بند را در زير سينه‌ تنگ‌ مي‌بندند و بالاي‌ آن‌ را به‌ صورت‌ دايره‌اي‌ باز مي‌گذارند. گاهي‌، براي‌ آنكه‌ بر جذابيت‌ خود بيفزايند، سينه‌ بند را به‌ گردن‌ مي‌رسانند و يقه‌اي‌ به‌ سبك‌ مديسي‌ به‌ وجود مي‌آورند. آستينها كوتاه‌ و گاهي‌ باد كرده‌ است‌. دامن‌، چيندار و به‌ رنگهاي‌ شاديبخش‌ است‌ و از سرين‌ به‌ پايين‌ به‌ تدريج‌ گشاد مي‌شود و خود را به‌ خوبي‌ نگاه‌ مي‌دارد- تو گويي‌ كه‌ پره‌هاي‌ فلزي‌ يا چنبره‌اي‌ افقي‌ در زير آن‌ نهاده‌اند. هماهنگي‌ دلپذير الوان‌ و لطف‌ نگاره‌ و ظرافت‌ سليقه‌ به‌ خوبي‌ از پوشاكهاي‌ زنان‌ كرتي‌ بر مي‌آيد، و مي‌رساند كه‌ كرت‌ از تمدني‌ غني‌ و فاخر برخوردار بوده‌ و در زمينه‌ي‌ هنر و زيبايي‌ سابقه‌ي‌ بسيار داشته‌ است‌. كرتيان‌ از اين‌ لحاظ‌ در يونانيان‌ نفوذي‌ نكردند، ولي‌ مدهاي‌ ايشان‌ بعداً در پايتختهاي‌ اروپاي‌ جديد رواج‌ يافت‌، چنان‌ كه‌ حتي‌ باستان‌شناس‌ خشك‌ يك‌ زن‌ كرتي‌ را كه‌ پيكرش‌ بر ديواري‌ كهن‌ نقش‌ شده‌ است‌، پاريسي‌ نام‌ دادند. اين‌ زن‌، با سينه‌ي‌ درخشان‌ و گردني‌ خوش‌ حالت‌ و دهان‌ شهوت‌انگيز و بيني‌ جسارت‌آميز و جاذبه‌ي‌ اغواكننده‌، به‌ حالتي‌ مليح‌ نشسته‌ و، همانند بزرگاني‌ كه‌ در كنار او قرار دارند، به‌ منظره‌اي‌ - منظره‌اي‌ كه‌ ما هيچ‌ گاه‌ نخواهيم‌ ديد- چشم‌ دوخته‌ است‌.

آشكار است‌ كه‌ مردان‌ كرت‌ قدر لطف‌ و شوري‌ را كه‌ زنان‌ به‌ زندگي‌ مي‌دادند در مي‌يافتند و از اين‌رو، براي‌ افزايش‌ دلربايي‌ ايشان‌، وسايل‌ گرانمايه‌ برايشان‌ فراهم‌ مي‌كردند. در ميان‌ آثار باقي‌ مانده‌ي‌ كرت‌، جواهر فراوان‌ است‌- سنجاقهاي‌ زلف‌ از مفرغ‌ و طلا، سنجاقهاي‌ آرايشي‌ مزين‌ به‌ پيكر حيوانات‌ و گلهاي‌ زرين‌ يا آراسته‌ به‌ سرهايي‌ از بلور يا در كوهي‌، چنبره‌ها يا فنرهايي‌ از طلايي‌ مليله‌ كه‌ با زلف‌ مي‌آميزد، سر بندها يا نيم‌ تاجهايي‌ از فلزات‌ گرانبها كه‌ موها را به‌ هم‌ مي‌بندد، حلقه‌ها و آويزه‌هايي‌ كه‌ از گوش‌ آويخته‌ مي‌شود، لوحه‌ها و مهره‌ها و زنجيرهاي‌ سينه‌، دستبندها و بازوبندها، انگشترهايي‌ از نقره‌ و سنگ‌ طلق‌ و انواع‌ عقيق‌ و ياقوت‌ و طلا. مردان‌ هم‌ برخي‌ از اين‌ گوهرها را به‌ خود مي‌آرايند: آنان‌ كه‌ تهيدستند، گردنبندها و دستبندهايي‌ از سنگهاي‌ معمولي‌ به‌ كار مي‌برند، و آنان‌ كه‌ توانگرند، از حلقه‌هاي‌ بزرگ‌ منقش‌ به‌ نقشهاي‌ مناظر جنگ‌ و شكار استفاده‌ مي‌كنند. پيكر مشهور «ساقي‌» بازوبندي‌ پهن‌ از احجار گرانمايه‌ بر بازوي‌ چپ‌، و دستبندي‌ عقيق‌ نشان‌ بر مچ‌ دارد. در تمام‌ شئون‌ زندگي‌ كرتي‌، مردان‌ خود بين‌ترين‌ و والاترين‌ هيجانات‌ خود، يعني‌ شوق‌ به‌ زيباسازي‌، را بروز دادند.


استفاده‌ از لفظ‌ «مردان‌» براي‌ مشخص‌ كردن‌ تمام‌ نوع‌ بشر، گوياي‌ تعصب‌ دوران‌ پدر سالاري‌ است‌، و به‌ سختي‌ برازنده‌ي‌ حيات‌ اجتماعي‌ كرت‌، كه‌ تقريباً بر مدار مادر سالاري‌ مي‌گشت‌، مي‌باشد. زن‌ مينوسي‌ هيچ‌ نوع‌ انزواي‌ شرقي‌ از قبيل‌ پرده‌ و حرم‌ را نمي‌پذيرد؛ نشاني‌ از محدود كردن‌ زن‌ در قسمتي‌ از خانه‌، يا صرفاً كار در منزل‌، به‌ دست‌ نيامده‌ است‌. بي‌ترديد، زن‌ كرتي‌، مانند بسياري‌ از زنان‌ كنوني‌، در خانه‌ كار مي‌كند: پارچه‌ و سبد مي‌بافد، گندم‌ مي‌سايد و نان‌ مي‌پزد. اما در خارج‌ خانه‌، در مزرعه‌ و كوزه‌گر خانه‌ها نيز كنار مردان‌ تن‌ به‌ كار مي‌دهد، در اجتماعات‌، آزادانه‌ با مردان‌ معاشرت‌ مي‌كند، در تماشاخانه‌ها و ميدانهاي‌ مسابقه‌ در صف‌ اول‌ مي‌نشيند و، چنان‌ چون‌ زني‌ دل‌ زده‌ از ستايش‌، در جامعه‌ي‌ كرتي‌ حضور مي‌يابد. از اين‌رو، هنگامي‌ كه‌ مردم‌ كرت‌ به‌ آفريدن‌ خدايان‌ خود آغاز مي‌كنند، بيشتر آنها را به‌ شكل‌ زنان‌ خود مي‌سازند. محققان‌ متين‌، كه‌ دلهايشان‌ پنهاني‌ و پوزش‌ خواهانه‌ شيفته‌ي‌ نقش‌ مادر است‌، در برابر يادگارهاي‌ زن‌ كرتي‌ سر فرود مي‌آورند و از تسلط‌ او به‌ شگفت‌ مي‌افتند.


عمارت‌ سازان‌ كنوسوس‌ دستگاه‌ فاضلابي‌ در كاخ‌ ايجاد كرده‌اند كه‌ از ساير ساخته‌هاي‌ عالم‌ عتيق‌ عالي‌تر است‌، و گويي‌ اين‌ كار آنان‌ محض‌ خشنودي‌ روح‌ عصر حاضر است‌ - عصري‌ كه‌ لوله‌كشي‌ را گرامي‌تر از شعر مي‌داند! آبي‌ كه‌ از كوهها يا آسمان‌ فرود مي‌آيد، در مجاري‌ سنگي‌ روان‌ مي‌شود و به‌ گرمابه‌ها و آبريزها مي‌رسد؛ فاضلاب‌ نيز با لوله‌هاي‌ سفالين‌ آخرين‌ مد به‌ خارج‌ مي‌رود. اين‌ مجاري‌ از قطعاتي‌ به‌ قطر پانزده‌ و طول‌ هفتاد سانتي‌متر ساخته‌ شده‌ است‌. سر باريك‌تر هر قطعه‌ در قطعه‌ي‌ بعد از آن‌ جاي‌ گرفته‌ و از سيمان‌ پوشيده‌ شده‌ است‌. هر قطعه‌ داراي‌ زانويي‌ است‌ كه‌ موارد رسوبي‌ را نگاه‌ مي‌دارد. احتمالاً، در ايام‌ آباداني‌ كاخ‌، وسايلي‌ هم‌ براي‌ رسانيدن‌ آب‌ جاري‌ گرم‌ به‌ حجرات‌ خاندان‌ سلطنتي‌ وجود داشته‌ است‌.

هنرمندان‌ كنوسوس‌ درون‌ اطاقهاي‌ تو در توي‌ كاخ‌ را با ظرافت‌ آراسته‌اند: برخي‌ از اطاقها با گلدان‌ و مجسمه‌، بعضي‌ را با تصوير و نقش‌ برجسته‌، پاره‌اي‌ را با كوزه‌ها يا ظرفهاي‌ سنگي‌ بزرگ‌، و عده‌اي‌ با اشيايي‌ از عاج‌ و بدل‌ چيني‌ و مفرغ‌. بر يكي‌ از ديوارها، روي‌ باريكه‌اي‌ از جنس‌ سنگ‌ آهك‌، لوحه‌هاي‌ تزييني‌ و گل‌ و بوته‌هاي‌ زيبا به‌ وجود آورده‌اند. بر ديوار ديگر، كه‌ با رنگ‌ و مرمر نما شده‌ است‌، لوحه‌اي‌ شامل‌ نقوشي‌ از خطوط‌ مارپيچ‌ و عمودي‌ و افقي‌ ديده‌ مي‌شود، و بر ديوار ديگر، منظره‌ي‌ مبارزه‌ي‌ انسان‌ و گاو، با نقش‌ برجسته‌اي‌ كه‌ ريزه‌كاريهاي‌ جاندار دارد، به‌ چشم‌ مي‌خورد. پيكر نگار عصر مينوسي‌ همه‌ي‌ جلال‌ هنر پر نشاط‌ خود را به‌ درون‌ تالارها و حجره‌ها مي‌كشاند و آنها را با مناظر گوناگون‌ مي‌آرايد: بانواني‌ آراسته‌ با سيماهاي‌ رسمي‌ و بازوهاي‌ شكيل‌ و سينه‌هاي‌ ظريف‌، مزارع‌ كنار و سوسن‌ و شاخه‌هاي‌ گلدار زيتون‌، بانوان‌ در اپرا، منظره‌ي‌ ماهيان‌ يونس‌ كه‌ بي‌پيچ‌ و تاب‌ در دريا شناورند. از اينها بالاتر، تصوير «ساقي‌» است‌؛ ساقي‌، با قامتي‌ راست‌ و نيرومند، مايعي‌ گرانبها را در ظرف‌ آبي‌ رنگ‌ ظريفي‌ حمل‌ مي‌كند؛ چهره‌اي‌ پاكيزه‌ دارد، و معلوم‌ است‌ كه‌ اين‌ پاكيزگي‌ جريان‌ انحطاط‌ كرت‌ برما مجهول‌ است‌، و نمي‌دانيم‌ كه‌ اين‌ جامعه‌ در كدام‌ يك‌ از طرق‌ متعدد انحظاط‌ سير كرد. شايد همه‌ را پپموده‌ باشد. ترديدي‌ نيست‌ كه‌ روزگاري‌ جنگلهاي‌ سرو بلند آوازه‌اش‌ از ميان‌ رفت‌ و به‌ كشاورزي‌ آن‌ سرزمين‌ لطمه‌ زد؛ به‌ طوري‌ كه‌ امروز دو ثلث‌ خاك‌ اين‌ جزيره‌ سنگلاخ‌ بايراست‌ و نمي‌تواند بارانهاي‌ زمستان‌ را در خود نگاه‌ دارد. شايد اين‌ جامعه‌ نيز، مانند بيشتر جامعه‌ هايي‌ كه‌ پا به‌ مرحله‌ي‌ انحطاط‌ مي‌گذارند، بر اثر جلوگيري‌ از افزايش‌ جمعيت‌، نژاد خود را رو به‌ زوال‌ برده‌ باشد. شايد تمتعات‌ جسماني‌، كه‌ محصول‌ رفاه‌ و تجمل‌ فراوان‌ است‌، اين‌ مردم‌ را از شور حياتي‌ تهي‌ كرده‌ و، در كار زندگي‌ و دفاع‌، از همت‌ و غيرت‌ انداخته‌ باشد را نه‌ تنها به‌ نژاد كرتي‌، بلكه‌ به‌ خالق‌ هنرمند خود نيز وامدار است‌؛ موهايش‌ سخت‌ به‌ هم‌ بافته‌ شده‌ و روي‌ شانه‌ي‌ قهوه‌اي‌ رنگش‌ ريخته‌ است‌؛ گوشها و گردن‌ و بازوان‌ و كمرش‌ از تلالو جواهر مي‌درخشد؛ و جامه‌اي‌ فاخر، كه‌ مطابق‌ طرحي‌ چهار پره‌اي‌ قابدوزي‌ شده‌ است‌، برتن‌ دارد. «ساقي‌» مسلماً برده‌ نيست‌، جواني‌ است‌ اشرافي‌ كه‌ به‌ افتخار خدمتگزاري‌ سلطان‌ نايل‌ آمده‌ است‌. تنها تمدني‌ مي‌تواند چنين‌ تجمل‌ و زيوري‌ بخواهد و بيافريند كه‌ با نظم‌ و ثروت‌ الفتي‌ ديرين‌ داشته‌ باشد.