قانون شکست ناپذیر 7
قانون تصادف ( شانس )

زندگی مجموعه ای است از رخدادهای تصادفی و چیزهایی که به طور اتفاقی رخ می دهند.

این قانون به واقع یک اصل روان شناسی است که بی تردید توسط اکثر مردم پذیرفته شده است و در نتیجه توسط آن ها به صورت قانون در آمده است. اگر باور داشته باشی که چیزی درست است، حتی اگر آن چیز کاملاً غلط باشد، طوری فکر و احساس خواهی کرد که برای شما درست در آید.

نتیجه ی 1 :
اولین نتیجه ی این قانون این است:
ناقص برنامه ریزی کردن یعنی برای شکستتان برنامه ریزی می کنید.

هیچ کس عمداً برای شکست خود برنامه ریزی نمی کند. هیچ کس از پیش برای ناکامی و بیهوده سازی زندگی تصمیم نمی گیرد.
آن چه که برای شما در زندگی اتفاق می افتد مجموعه ای است از رخدادهای تصادفی که روی آن ها کم تر کنترل دارید. افرادی که با قانون تصادف زندگی می کنند می گویند: شما با گاو وحشی نمی توانید بجنگید. مهم آن چیزی نیست که شما می دانید. مهم آن چیزی است که شما را می شناسد. موفقیت یعنی در وقت مناسب در مکان مناسب باشی. این اشخاص معمولاً معتقدند که موفقیت اکثراً ناشی از خوش شانسی و شرایطی است که کم تر به خود شخص بستگی دارد. آن ها با قانون تصادف زندگی می کنند.
برای این که نشان دهیم این طرز فکر چه قدر متداول است، به یک طرح نظرسنجی اشاره می کنیم که در آن 63 درصد پرسش شنونده ها گفته اند که آن ها معتقدند تنها راه این که بتوانند به استقلال مالی کامل دست پیدا کنند آن است که در یک مسابقه بخت آزمایی برنده شوند. به عبارت دیگر، اکثریت مردم فکر می کنند که زندگی های مالی آن ها به سادگی یک قمار بزرگ است که در آن کنترل و نقش کم تری دارند. یک سیاستمدار ملی و مشهور آمریکا که عضو کنگره نیز می باشد، اخیراً در رابطه با افراد موفق گفته است: آن هایی را که روی میز قمار زندگی به خوبی بازی کرده اند باید وادار کنیم بُرده های خود را با آن هایی که چنین فرصتی نداشته اند تقسیم کنند. این نوع تفکر مردم را بیش تر از پیش تشویق می کند که باور کنند زندگی نوعی بازی شانس و تصادف است. آن ها طبق قانون شانس زندگی می کنند و معتقدند که آن ها قربانی شرایط هستند و چیزی نیست که آن ها بتوانند به خودشان کمک کنند. افرادی که با قانون شانس و تصادف زندگی می کنند افرادی هستند منفی باف، بدبین و بی یار و یاور که فکر می کنند خودشان کم ترین کنترل را بر زندگیشان دارند.
افرادی که در سایه قانون شانس زندگی می کنند دیگران را به خاطر مشکلاتشان ملامت می کنند. آن ها دائماً بهانه می آورند، پایین تر از حد توان خود کار می کنند و در اشکال گوناگون سرکشی و مخالفت می کنند، مانند افراط در تماشای تلویزیون، الکل، دارو و هم نشینی با افراد مسأله دار.
نکته ی جالب توجه این است که کار تنظیم اهداف شما را از زندگی تحت شرایط قانون شانس آزاد می کند و تحت پوشش قانون کنترل و قانون سبب و اثر قرار می دهد. تنظیم اهداف به شما احساس قدرت، هدف و جهت می دهد. تنظیم اهداف شما را وارد زندگی می کند و باعث می شود که از خودتان حساب ببرید.
این جاست که مشخص می شود چرا تنظیم اهداف را مهارت مادر یا سر مهارت ( Master Skill ) موفقیت می گویند و یکی از مهارت های منحصر به فردی است که احتمالاً برای شادکامی و موفقیت شما از هر مهارت دیگر مهم تر است.