● جملات عاشقانه محبت را به خانه ها می آورد
جملات محبتآمیز چه نقشی میتواند در کانون یک خانواده داشته باشد، این جملات و به طور کلی، اصلا محبت از کجا سرچشمه میگیرد؟ آیا محبت را میتوان یاد گرفت و منتقل کرد؟ خیلی از زوجها، با محبت مشکل دارند، یعنی نمیدانند، چه زمانی محبت خود را ابراز کنند. اگر الان بخواهیم محبت را به جوان بالای ۲۰ سال یاد بدهیم، باید یک برش عرضی به زندگی بزنیم و به او بگوییم، حالا تو بیا محبت کردن را یاد بگیر. حالا کاری نداریم، ۲۰ سالهای یا ۲۵ ساله، اما باید توجه داشت که آموزش طولی در طول زندگی خیلی تفاوت دارد، مثلا از کودکی به فرزندان یاد بدهیم، نه اینکه وقتی به سن ۲۵ سالگی رسید بخواهیم به او آموزش بدهیم. آموزشی که ریشهای باشد با آموزشی که مقطعی باشد با هم فرق دارد. بچهها باید ببینند و در وجودشان نهادینه شود، ببینند که پدر به مادر محبت میکند، مادر به پدر محبت میکند و این یک مسئله ریشهای، جسمدار و درونی میشود. دیگر این بچه نیازی به آموزش ندارد دیگر نیازی نیست که کسی به او بگوید، او یاد گرفته و برایش ملکه شده است. آدمها باید به هم محبت کنند و جواب محبت را با محبت بدهند به هر حال این نیازها باید برطرف شود. همچنین احساس مسئولیت؛ اینکه من در مقابل همسرم مسئولم، من مسئولم که شادش کنم، خوشحالش کنم. حالا امروز که به خانه بر میگردم چه چیزی به او بگویم که خوشحال بشود، چه جملهای به او بگویم که باعث انبساط خاطرش بشود. آن جمله چیست؟
اینها خرج زیادی برای انسان ندارد! فقط یک جمله؛ آقا در مسیر برگشت در منزل پشت فرمان ماشین فکر میکند که؛ امروز چه جملهای را به همسرم بگویم! شاید بعضیها وقتی به شاد کردن فکر کنند، چیزهای خیلی بزرگی به نظرشان بیاید، مثلا اینکه میگویند من نمیتوانم الان به او بگویم که فلان کادو را برای تو میخرم، ولی اصلا نیازی به این چیزها نیست. اصلا مادیات مهم نیست!
وقتی تو به خانه میروی، با یک روی گشاده فقط بگویی که خانم چقدر شما امروز قشنگ شدی یا خوشگلتر شدی، چقدر خانه زیباست، چقدر غذا خوشمزه است و... این جملات به آدم روحیه میدهد و روی هورمونهای بدن و مغز خیلی تاثیر دارد و باعث انبساط خاطر، خوشحالی و نشاط میشود. ما غافل هستیم از اینکه نشاط و خوشحالی را در وجود خودمان پیدا کنیم و به دیگران انتقالش بدهیم.
آدمها برای شادی دائم به دنبال دلایل بیرونی و بزرگ هستند...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)