که ۱۱
هر کسی محراب کردست آفتاب و سنگ و چوب
من کنون محراب کردم آن نگارین روی را
که ۱۱
هر کسی محراب کردست آفتاب و سنگ و چوب
من کنون محراب کردم آن نگارین روی را
تکه ۱۲
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا
باشد گه وصال ببینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا
--
تکه ۱۳
آتش نمرود هرگز پور آذر را نسوخت
پور آذر پیش ازین آتش چو خاکستر شدهاست
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نهای
خواه گو دیوانه خوانی خواه گویی بیهدهاست
ای دریغا جان قدسی کز همه پوشیدهاست
بس که دیدست روی او یا نام او بشنیدهاست
هر که بیند در زمان آن حسن او کافر شود
ای دریغا کین شریعت کفر ما ببریدهاست
کون و کان بر هم زن و از خود برون شو یک رهی
کین چنین جان را خدا از دو جهان بگزیدهاست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)