به بهانه دعوت از علی کریمی / جادوگر و همه کرشمه هایش برای تیم ملی
ورزش > فوتبال ملی - نگاهی به همه قهر و ناز های علی کریمی با تیم ملی فوتبال.
علیرضا فلاحی:علی کریمی به تیمملی برگشت، دو سال بعد از خداحافظی رسمیاش با پیراهن ایران. در این دو سال شماره هشت، بارها رفته و برگشته. هنوز کسی تعریف درستی از بازگشت و رفتن در ذهن کریمی نمیداند. یک بار به صورت رسمی خداحافظی میکند، با نامهای که در آن مینویسد: «تا الان در خدمت تیمملی بودم اما با رفتنم بیشتر به تیمملی خدمت میکنم.» اما کمی بعد، میگوید: «اگر بخواهند برمیگردم.» برمیگردد، در یک اردو شرکت میکند و در همان اردو گرد و خاک به راه میاندازد از اردو اخراج میشود و برمیگردد تهران تا دوباره مدتی علیه «علی دایی» شود. زمان میگذرد و دوباره هوای تیمملی به سرش میزند. باز هم مصاحبه میکند و میگوید دوست دارد برگردد. برمی گردد و میشود کاپیتان تیمملی اما دوباره در یک اردوی دیگر طغیان میکند. دوباره وقت رفتن است، اما رفتنی با بازگشت دوباره. حالا باز هم علی کریمی به تیمملی برگشته است، این بار با دعوت کارلوس کروش سرمربی مشهور تیمملی ایران. این رفتن و برگشتنهای علی کریمی چه دلیلی دارد؟
1
اولین رفتن
*تیمملی صعود کرده بود جامجهانی 98 فرانسه و تومیسلاو ایویچ میگفت: «درهای تیمملی رو به استعدادها باز است.» علی کریمی ساکش را برمی دارد و میرود بروجرد، محل آمادهسازی تیمملی. ایویچ او را که میبیند، جا میخورد. از جلوی در علی کریمی را برمیگرداند. این اولین رفتن بود.
اولین بازگشت
منصور پورحیدری او را دعوت میکند برای بازیهای آسیایی 98 بانکوک. قبل از آن دیداری دوستانه برگزار میشود، مقابل کویت. تاریخ 22 مهر 77 است. تیمملی با تیمی نصفه و نیمه میرود کویت و سه گل از میزبان میخورد اما در فهرست پورحیدری برای بازیهای آسیایی بانکوک نام علی کریمی دیده میشود.
2
*دومین رفتن
علی کریمی میرسد به تیم امید و یک اتفاق تاریخی. ایران با آگون کوردس آلمانی میخواهد برود به المپیک سیدنی. سال 77، امیدها راهی ویتنام میشوند برای حضور در یک تورنمنت دوستانه. ایران با ویتنام شروع میکند، علی کریمی با ویتنام تمام! کامیکاوا داور ژاپنی بهگونهای سوت میزند که کریمی به خشم میآید و با کف دست میکوبد به سینه او. AFC شماره هشت را سه سال محروم میکند اما با رایزنی فدراسیون میزبان محرومیت او دو سال کاهش مییابد.
*دومین بازگشت
محرومیت کریمی تمام میشود. سال 79 است. جلال طالبی تیمی جوان میچیند برای بازیهای غرب آسیا، با حضور کریمی. کریمی با تیم منتخب لیگ غوغا کرده، به ویژه مقابل تاجیکستان. 7 نفر را دریبل میزند و توپ را میچسباند به تور. جلال طالبی مکث نمیکند و کریمی را میآورد تیمملی. جادوگر میرود غرب آسیا و با گلهای خود، یکی از عاملان قهرمانی ایران میشود.
3
*سومین رفتن
کریمی جام ملتهای 2007 را تجربه میکند، در کنار امیر قلعهنویی. جام که تمام میشود، امیر میرود. ابراهیمزاده یک مدتی بالا سر تیم میایستد و در نهایت همه چیز را میسپرند به علی دایی. دو قطب موافق آهن ربا به هم رسیدهاند. دایی، کریمی را دفع میکند. روز ماچ و بوسه از راه میرسد و گل و شیرینی قبل از اردوی اردبیل و مقدماتی جامجهانی 2010 رد و بدل میشود. کریمی به تیمملی دعوت میشود و میرود اردوی اردبیل. دایی کار دارد و برای چند روز برمی گردد تهران. شماره هشت فرصت را غنیمت میشمرد و مدیریت علی کفاشیان و دوستانش را زیر سؤال میبرد. میگوید فوتبال ایران با این مدیریت به جایی نمیرسد. دوباره واژه اخراج کنار نام کریمی قرار میگیرد و علی برمیگردد تهران. روز از نو روزی از نو. جادوگر دایی را عامل اخراجش میداند و دعوا آغاز میشود.
*در راه برگشت
با ریش سفیدی خداداد عزیزی و حسین هدایتی مالک استیل آذین، کریمی و دایی به هم میرسند. راه بازگشت دوباره مهیاست. سرمربی لیست میدهد اما جادوگر در آن نیست. کریمی میگوید، میخواسته خرابش کند. رفاقت به هم میخورد و جادوگر در راه بازگشت دوباره جدا میشود.
*سومین بازگشت
افشین قطبی میگوید همه فوتبال را بسیج میکند تا ایران برود جامجهانی 2010. در این بسیج عمومی، علی کریمی هم شریک است. جادوگر برمیگردد به تیمملی. دایی رفته و سه بازی مانده تا پایان مقدماتی جامجهانی 2010. کریمی در مقابل امارات گل میزند کار میکشد به دو بازی آخر. مقابل دو کره ایران مساوی میکند و از جامجهانی حذف میشود.
4
*چهارمین رفتن
تیمملی که حذف میشود، جادوگر دسته به کار میشود و نامهای مینویسد برای خداحافظی، مثل هاشمیان و مهدویکیا. مینویسد، میرود که جا برای جوانان باز شود. فوتبال ایران رفتن او را باور میکند، خداحافظ علی کریمی.
*چهارمین بازگشت
افشین سرمربی تیمملی میشود، دوباره. راضی نیست جادوگر را دعوت کند. اما دوباره رفقای مشترک پا درمیانی میکنند. سرانجام قطبی میگوید: «درهای تیمملی رو به او باز است. مگر هر چند سال یک بار مثل او پیدا میشود.» تعداد هندوانهها بالا میرود و قطبی جمله تاریخیتری میگوید: «فوتبال هلند با رودگولیت، فان باستن، کرایف و... تنیده، فوتبال ایران با اسم کریمی.» جادوگر دوباره میرسد به تیمملی. ایران میخواهد برای جام ملتهای آسیا قطر آماده شود. اردویی تشکیل میشود در اتریش. کریمی نمیرود اردوی استیلآذین و کنار تیمملی قرار میگیرد.
5
*پنجمین رفتن
از روز اول اردوی اتریش، جادوگر خم به ابرو آورده. اعتراض دارد که چرا اتاقش کولر ندارد. از دست پشهها عاصی است. گاوها را که دوروبر اردو میبیند، شروع به داد و بیداد میکند. بعد از یک جلسه تمرینی، شاکی از همه چیز جلوی نصفی از بچههای تیمملی به افشین قطبی سرمربی ایران میتوپد. شبانه بهانه مصدومیت را میآورد و بیصدا برمیگردد تهران. این شام آخر بود، انگار.
*پنجمین بازگشت
جام ملتها بدون کریمی برگزار میشود و میرود. کارلوس کروش سرمربی تیمملی شود، در روزهایی که کریمی عضو شالکه است. بازی نمیکند اما میگویند آماده است. جادوگر به روزهای پایانی قراردادش میرسد. در آستانه اعلام لیست تیمملی یادش میافتد، میتواند دوباره کمک کند، مثل دو دفعه قبل! میگوید: «حاضرم بیایم.» کروش تعارف کریمی را رد نمیکند و او را در لیست قرار میدهد. در حالیکه هنوز از یاد نبردهایم اعتراضش به سن و سال بالای بازیکنان را. آیا این آخرین رفت و برگشت کریمی بود؟!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)