ستون ۵
ستون پنجم[29]
بند 1 1-14 داريوش شاه گويد: اين است آنچه كه من در دومين و سومين سال، پس از آنكه شاه شدم، انجام دادم. سرزميني به نام خوزيه (عيلام) شورشي شد. يك مرد خوزي به نام «اَتَـمَـئيتَـه» را سردار خود كردند. سپس من سپاه گسيل داشتم. يك مرد پارسيِ پيرو خودم به نام «گَـئوبَـرووَه» را سردار آنان كردم. آنگاه گَـئوبَـرووَه با سپاه رهسپار خوزيه شد. او با خوزيان نبرد كرد. آنگاه گَـئوبَـرووَه خوزيان را بزد و آنان را درهم شكست و سردار آنان را گرفت. او را به نزد من آورد و من او را كشتم. آنگاه اين سرزمين از آنِ من شد.
بند 2 14-17 داريوش شاه گويد: آن خوزيان بدپيمان بودند و اهورامزدا از سوي آنان ستوده نميشد.[30] من اهورامزدا را ميستودم. بخواست اهورامزدا من با آنان آنگونه كه خواستم بود رفتار كردم.
بند 3 18-20 داريوش شاه گويد: كسي كه اهورامزدا را بستايد؛ چه در زندگاني و چه پس از مردن، آمرزش از آنِ او خواهد بود.
بند 4 20-30 داريوش شاه گويد: آنگاه من با سپاه به سوي سكاييان/ سكستان رهسپار شدم. به دنبال سكاييانِ «خَئودام تيگْرام» (تيزخُود/ با كلاهخُود نوك تيز). اين سكاييان از پيش من برفتند. چون به رود[31] رسيدم، آنگاه با همة سپاه به آنسوي رفتم. سپس من سكاييان را بسيار بزدم و سردار ديگري از آنان را گرفتم. او دستبسته به نزد من آورده شد و من او را كشتم. همچنين سردار آنان به نام «سْـكوخَـه/ سَـكونخَـه» را گرفتند و به نزد من آوردند. آنگاه من سردار ديگري براي آنان برگزيدم. چنانكه خواست من بود. آنگاه آن سرزمين از آنِ من شد.
بند 5 30-33 داريوش شاه گويد: آن سكـاييان بدپيمان/ بيوفا بودند و اهورامزدا را نميستودند. من اهورامزدا را ميستودم. بخواست اهورامزدا من با آنان آنگونه كه خواستم بود رفتار كردم.
بند 6 33-36 داريوش شاه گويد: كسي كه اهورامزدا را بستايد؛ چه در زندگاني و چه پس از مردن، آمرزش از آنِ او خواهد بود.
كتيبههاي كوتاه بيستون
a
بند 1 1-4 من داريوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمينها، پسر ويشتاسپ، نوة ارشام، هخامنشي.
بند 2 4-8 داريوش شاه گويد: پدر من ويشتاسپ، پدر ويشتاسپ اَرشام، پدر اَرشام آريارمنه، پدر آريارمنه چيشپيش، پدر چيشپيش هخامنش است.
بند 3 9-13 داريوش شاه گويد: از اين روي ما هخامنشي ناميده ميشويم. ما از ديرباز بزرگ بودهايم. از ديرباز دودمان ما شاهي بود.
بند 4 13-18 داريوش شاه گويد: هشت تن از دودمان ما پيش از اين شاه بودند. من نهمين آنها هستم. ما پشت در پشت (در دو شاخه ؟) شاه بودهايم.
B
اين مُـغ گَـئـومـاتَـه است. او به دروغ چنين گفت: “من بـرديـا پسر كورش هستم. من شـاه هستم.”
c
اين آثْـريـنَـه است. او به دروغ چنين گفت: “من شـاه خـوزيـه هستم.”
d
اين نَـديـتَـبَـئـيـرَه است. او به دروغ چنين گفت: “من نَـبوكُـدرَچَـرَه (نَـبـوكَـدنَـصَـر) پسر نَـبونـيد هستم. من شـاه بـابـل هستم.”
e
اين فْـرَوَرتيـش است. او به دروغ چنين گفت: “من خْـشَـثْـريتَـه از دودمان اووَخْـشْـتْـرَه (هُـوَخشَـتَـرَه) هستم. من شـاه مـاد هستم.”
f
اين مَـرتـييَـه است. او به دروغ چنين گفت: “من ايـمَـنيـش شاه خـوزيـه هستم.”
g
اين چيـثْـرَتَـخمَـه است. او به دروغ چنين گفت: “من شـاه سـاگـارتي هستم، از دودمان هُـوَخـشَـتَـرَه.”
h
اين وَهـيَـزداتَـه است. او به دروغ چنين گفت: “من بـرديـا پسر كورش هستم. من شـاه هستم.”
i
اين اَرخَـه است. او به دروغ چنين گفت: “من نَـبوكُـدرَچَرَه (نَـبوكَـدنَـصَـر) پسر نَـبونيـد هستم. من شـاه بـابـل هستم.”
j
اين فْـرادَه است. او به دروغ چنين گفت: “من شـاه مـرو هستم.”
k
اين سْـكوخَـه/سَـكونخَـه سكـايـي است.
پانوشتها:
[1] در متن بابلي: «اوراشْـتو» (اورارتو).
[2] در متن بابلي: يك مردِ مادي (اهل ماد).
[3] ششمين ماهِ سال هخامنشي كه از ابتداي پاييز آغاز ميشده است و برابر با اسفندماه؛ در متن بابلي: چهاردهمين روز از ماه «اَدارو» (آدار). نام ماهها در سراسر متن عيلامي، همانند متن پارسي باستان است و نيازي به مقايسة آنها نيست. معادلهاي آراميِ نام ماهها، تنها در صورتي آورده شده كه در نسخههاي آرامي بدست آمده باشند (نگاه كنيد به پيشگفتار).
[4] دهمين ماهِ سال هخامنشي و برابر با تيرماه؛ در متن بابلي: نهمين روز از ماه «دُئـوزو»؛ در متن آرامي: روز نهمِ ماه «تَـموز». همسانيِ شمارة روزها در تقويمهاي متفاوتِ يادشده در گزارش اصلي و روايتهاي عيلامي، بابلي و آراميِ كتيبة بيستون، نشاندهندة اين است كه آن تقويمها از نظام گاهشماريِ يكساني پيروي ميكرده و در نام ماهها با يكديگر متفاوت بودهاند.
[5] دانسته نيست كه آيا داريوش با كاربرد دو واژة «اووامَـرشييوش- اَمَـرييَـتـا» (مردنِ به خودمـرگي)، از «مـرگ طبيعي» سخـن ميراند؛ يا از «خـودكشي» و يا از «عمل سهويِ منجر به مرگ».
[6] نخستين ماهِ سال هخامنشي و برابر با مهـرمـاه؛ در متن بابلي: دهمين روز از ماه «تَـشريتو».
[7] در متن بابلي: من نيايشگاههاي خدايان را كه مُغ گَئومات ويران كرده بود، بازسازي كردم.
[8] بخشهايي از اين بند كتيبة داريوش شباهت فراواني با كتيبة كورش هخامنشي دارد: “… فرمان دادم كه همة مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. … همة شهرهايي را كه ويران شده بود، از نو ساختم. فرمان دادم تمام نيايشگاههايي كه بسته شده بودند را بگشايند. همة خدايان اين نيايشگاهها را به جاهاي خود بازگرداندم. همة مردماني كه آواره و پراكنده شده بودند را به جايگاههاي خود برگرداندم و خانههاي ويران آنان را آباد كردم. (برگرفته از منشور كورش هخامنشي، از همين نگارنده).
[9] در متن بابلي: « اَتْـريـنَـه».
[10] سومين ماهِ تقويم هخامنشي و برابر با آذرماه؛ در متن بابلي: بيست و ششمين روز از ماه «كِـسليمو»؛ در متن آرامي: روز 26 ماه «كِـسْـلِـوْ».
[11] چهارمين ماه تقويم هخامنشي و برابر با ديماه؛ در متن بابلي: دومين روز از ماه «تِـبِـتـو»؛ در متن آرامي: روز 2 ماه «تِـبِـت».
[12] منظور سپاهيان ذخيرهاي كه در جنگ شركت نداشتهاند.
[13] قرائت اين واژه به سبب تخريب متن، مشكوك است. در متن آرامي «هَـنَـبان» آمده است.
[14] در اينجا و در بسياري از بندهاي ديگر، شمار دقيق كشتهشدگان و اسيران سپاه دشمن در ترجمههاي بابلي و آراميِ كتيبة داريوش در بيستون آورده شده است. اما گاهي اين آمار در اين دو ترجمه متفاوت است كه شايد از اشتباه كاتب و يا از تخريب كتيبهها ناشي شده است. شمار كشتهشدگان مادي در متن بابلي 3827 نفر آمده؛ در حاليكه در متن آرامي تعداد 5827 نفر ثبت شده است.
[15] هشتمين ماهِ تقويم هخامنشي و برابر با ارديبهشتماه؛ در متن بابلي: هشتمين روز از ماه «اَيارو» (اَيار)؛ در متن آرامي: روز 8 ماهِ «اييار».
[16] نهمين ماهِ تقويم هخامنشي و برابر با خردادماه؛ در متن بابلي: نهمين روز از ماه «سيمانو»؛ در متن آرامي: روز 9 ماه «سيوَن».
[17] منظور روز سيام ماه. در متن بابلي: روز سيام از ماه «اَيارو» (اَيار)؛ در متن آرامي: روز 30 «اييار».
[18] هفتمين ماه تقويم هخامنشي و برابر با فروردينماه؛ در متن بابلي: بيست و پنجمين روز از ماه «نيسانو»؛ در متن آرامي: روز 25 ماه «نيسان».
[19] متن پارسي باستان از تاريخ اين نبرد ياد نميكند؛ اما در متن بابلي اين نبرد در روز پنجم از ماه «تَشريتو» ثبت شده است كه با روز پنجم از ماه هخامنشيِ «باگَـيادَئيش» (مهرماه) برابر است.
[20] همنامِ سرداري ارمني كه در بند 7 ستون دوم از او ياد شد.
[21] در متن پارسي باستان: «خْـشَـثْـرَپاو» (شهربان/ استاندار). همين واژه به گونة «ساتراپ» به زبان يوناني راه يافته است.
[22] اما از نخستين آشوب/ شورش سخني نرفته است.
[23] نگاه كنيد به پانويس 13.
[24] ظاهراً نام ديگر « اَنشان». درمتن عيلامي « اَن- شا- اَن» آمده است.
[25] در اينجا مانند چند واقعة ديگر، رويدادها با ترتيب زماني نقل نميشوند.
[26] متن عيلامي اين محل را در آراخوزي و متن بابلي آنرا در ثَـتَـگوش ميداند.
[27] دومين ماهِ تقويم هخامنشي و برابر با آبانماه؛ در متن بابلي: بيست و دومين روز ماه «اَرَهْسَـمَـه».
[28] مفهوم كامل اين بخش دانسته نشده است ( نگاه كنيد به پيشگفتار). براي آگاهي بيشتر، آوانوشت و معني كلمه به كلمة اين عبارت آورده ميشود:
اي(يَـ) ـم ]ايـن[ ديـپـيـمَـئييْ ]نبشتهاي/ كتيبهاي[ تْــيـ (ـا)م ]كه[ اَدَم ]مـن[ اَكـونَـوَم ]كـردم[ پَـتيشَـم ]افزون بر اين[ اَرييا ]به آريايي[ آهَـه ]بـود[ اُتـا ]و/ هم[ پَـوَسـتـايا ]بر پوست (پوست درخت/ لوح گِلين)[ اُتـا ]و/ هم[ چَـرْما ]چرم[ گْـرَثـيـتـا ]تصنيف شده[ آهَـه ]بود[.
[29] ستون پنجم بدون ترجمة عيلامي و بابلي است.
[30] در اينجا و در همة ستون پنجم (كه چند سال پس از چهار ستون پيشين نگاشته شده است)، آشكارا تغييراتي در انديشه و شيوة حكومتداري داريوش پديد آمده است. در هيچ كجاي گزارشهاي پيشينِ داريوش، دخالت در دين و باورهاي مردم ديده نشده بود و سرداران شورشي تنها به سبب دروغ و شورش سركوب ميشدند. اما در اينجا باورهاي ديني آنان نيز به عنوان يكي از دلايل سركوبي مطرح شده است. (مقايسه كنيد با بند 14 از ستون يكم). پيش از اين، داريوش حتي به صراحت «خدايان ديگر» را نيز به رسميت شناخته بود. (نگاه كنيد به بندهاي 12 و 13 از ستون چهارم).
[31] در متن پارسي باستان «دْرَيَــه» (دريـا) آمده است. اما از اين واژه، معناي «رود بزرگ» استنباط ميشود. همانگونه كه امروزه نيز در آسياي ميانه و افغانستان از واژة «دريا» براي رودهاي بزرگ استفاده ميشود. (همچون «آمودريا» و «سيردريا»).
منبع
برگرفته از چاپ سوم كتاب كتيبه داريوش بزرگ در بيستون (1384) از همين نگارنده
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)