دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
از دفتر عشق هر که فردي دارد
اشک گلگون و چهر زردي دارد
بر گرد سري شود که شوريست درو
قربان دلي رود که دردي دارد
[SIGPIC][/SIGPIC]
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
دردا که همه روي به ره بايد کرد
وين مفرش عاشقي دو ته بايد کرد
بر طاعت و خير خود نبايد نگريست
در رحمت و فضل او نگه بايد کرد
[SIGPIC][/SIGPIC]
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
رخسارهات تازه گل گلشن روح
نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح
نزديک به ديده گر خيالش گذرد
از سايهي خار ديده گردد مجروح
[SIGPIC][/SIGPIC]
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی میکشی و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
چون در افتادهام از پای و ندارم سر خویش
دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا
بی گل روی تو بس خار که در پای منست
کیست کز پای برون آورد این خار مرا
[SIGPIC][/SIGPIC]
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده ی ارغوان نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه ی خاک ما تماشاگه کیست
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)