سلطانیه نماد خلاقیت ایرانیان

49357



در روند تکاملی هستی هماره رخدادهای جزیی باعث پیدایش رویدادها و حرکت‌های بزرگی می‌شود. این امر در سرنوشت فرد و کلیه جوامع بشری به یکسان مصداق دارد. می‌خواهم درباره یکی از عظیم‌ترین مجتمع‌ها و بناهای خشت- آجری تمدن پیشرفته اعصار میانی تاریخ اسلام سخن بگویم که حدود هفتصد و اندی سال پیش (709 هـ.ق) در کشورمان ساخته شد. دسته‌یی از لشگریان ارغون شاه (حدود سال 680) به قصد تبریز پایتخت حکومت ایران در حرکت بودند. در نزدیکی‌های شهر زنجان از دور لکه سبز بزرگی را که حکایت از وجود چمنزاری داشت، مشاهده کردند. برای استراحت و تعلیف اسبان، از جاده پرسنگلاخ و خاکی منحرف شده و 30 کیلومتر راه پیمودند. مرغزار «شهرویاژ» در میان دشت بزرگ سلطانیه، بهترین آب و هوا را داشت... اردوها برپا شد و ارغون شاه از همان زمان تصمیم گرفت پایتخت بی‌مانندی را در آن محل برپا سازد و بدین سان پایه‌های شهری بزرگ و باشکوه ریخته شد.

شهر بزرگ و زیبا و پرشکوه «سلطانیه» که اینک مقدار اعظم آن در زیر خاک دشت بزرگ نهفته است، موضوع مقال من است...
این شهر در فاصله 285 کیلومتری شمال غرب تهران و در فاصله پنج کیلومتری جاده ترانزیت تهران- تبریز واقع شده است. فاصله این شهر تا مرکز استان زنجان 35 کیلومتر است. اولین نامی ‌که در متون تاریخی برای این ناحیه آورده شده، «شهرویاژ»- شهرویاز- بوده است.
در کتاب «ذیل جامع التواریخ رشیدی» نوشته شهاب الدین عبدالله بن لطف الله بن عبدالرشید الخوافی ملقب به «حافظ ابرو» متوفی در شهر زنجان که در زمان صدارت وزیر اعظم سلطان محمد، خدابنده لو یعنی رشیدالدین فضل الله همدانی می‌زیسته، در صفحات 46 و 57 چنین آمده است؛ «... بعد از آن صدوق سلطان سعید (ابوسعید بهادر خان فرزند سلطان محمد خدابنده لو) رحمه الله علیه را به مرقد و مشهدی که در حوالی سلطانیه که آن را «شهرویاژ» خوانند با خواص حضرت روان گردانید و مراسم تعزیت اقامت نمود و...»
زبان اصلی اهالی سلطانیه ترکی آذری است که این زبان در روستاهای اطراف و شهر زنجان در آن زمان نیز رواج داشته است. دشت شهرویاژ در بین دو رشته کوه شمالی و جنوبی به وسعت 940 کیلومتر مربع واقع شده است و از آب و هوایی معتدل با زمستان‌هایی نسبتاً سرد برخوردار است.
پس از انتخاب چمن سلطانیه به عنوان محلی برای تعلیف اسبان نیروی نظامی‌ا رغون شاه در حال تردد به سوی تبریز و غرب کشور، به تدریج محلی ثابت جهت استراحت تابستانی برای امرای ایلخانان شد و نام مغولی «قنغورالنگ» به معنی «چراگاه عقابان» برای آن انتخاب شد.
تقدیر بر این بود که دشت قنغورالنگ در زمانی نه چندان دور به یکی از عظیم‌ترین شهرهای متمدن ایرانی- اسلامی‌تبدیل شود. در کتاب بررسی آثار تاریخی سلطانیه (هوشنگ ثبوتی) صفحه 32 به نقل از تجزیه الامصار چنین آمده است؛ «... تمام عمارت «قنغرالنگ» را که پدر نیکوی پادشاه موسس فرموده بود... و بعد از آن به تواتر اعصار آن را سلطانیه لقب نهاد و...»
جاده فعلی تهران- تبریز، همان جاده و معبری است که از اوایل ظهور اسلام جهت تردد به غرب کشور مورد استفاده قرار می‌گرفته است. شهر سلطانیه از تاریخ 703 (1304م) که دستور ساخت آن صادر شده، در مدت حدود 10 سال به پایان رسیده است. این شهر در قطعه‌یی از مرکز چمنزار بزرگ به وسعت 35 کیلومتر مربع بنا شده است. جغرافیای تاریخ ایران نوشته «و، بارتولد» ترجمه حمزه سرداری صفحه 264- که جزء منابع مورد وثوق تاریخدانان ایرانی نیز محسوب می‌شود- چنین آمده است؛ «در دوره مغول مملکت ایران را پایتخت جدیدی به اسم سلطانیه به وجود آمد که بین ابهر و زنجان واقع شده بود. بنای شهر در قرن سیزدهم در عهد ارغون خان شروع و در اوایل قرن 14 در زمان اولجایتو پایان یافت. مطابق قول گلاویخو (179-177) سلطانیه از حیث وسعت کمتر از تبریز بود ولی اهمیت تجاری بیشتری است. از گیلان که در قرون وسطی ابریشم کشی آنجا رونق داشت و فقط در قرون اخیر رو به انحطاط گذاشت و همچنین از شماخی ابریشم به سلطانیه می‌آوردند و هکذا از جنوب ایران پارچه‌های ابریشمی ‌و... و قالی و بالاخره امتعه هند را از جزیره هرمز به سلطانیه حمل می‌کردند... غوف شاه راهنمایی از شهر سلطانیه که مرکز حیات سیاسی و تجاری ایران بوده...»
شهر به دو قسمت اندرونی به نام «کهندژ» و بیرونی به نام «شارستان» تقسیم می‌شده که ارگ سلطنتی در کهندژ، با تاسیسات و گنبدی عظیم در مرکز آن در مساحتی حدود 50 هکتار بنا شده است. از شهر باستانی جز آرامگاه چلبی اوغلی و بقعه ملاحسن کاشی و گنبد بزرگ کهندژ چندی باقی نمانده است و کلیه شهر در چند زلزله به ویژه زلزله اوایل قرن 18 در زیر زمین مدفون شده است. ایستایی و سلامت نسبتاً خوب گنبد خود نشانه‌یی از پیچیدگی فوق‌العاده و دقت به غایت علمی ‌سازندگان آن است. که البته بررسی دقیق آن خارج از این حیطه گزارش است. کهندژ را خندقی پر از آب به عمق و عرض هشت متر از شهر جدا می‌ساخته که تنها پل‌های تاشونده (جمع شونده) ارتباط آن را با شهر میسر ساخته است. به اعتقاد مورخین سلطان محمد خدابنده لو گنبد را محلی برای قبور خود و خانواده اش انتخاب کرده بود... بعضی نیز معتقدند وی قصد انتقال اجساد مطهر امامان شیعه را از نجف و کربلا به این محل در سر می‌پرورانده که با آگاهی از مخالفت مقررات شیعه نسبت به نبش قبر، از این کار منصرف می‌شود. ولی قدر مسلم این است که این بنای عظیم کاخ محل زندگی و دربار سلطان بوده و اغلب مذاکرات و رویدادهای سفیران و میهمانان خارجی در آنجا انجام می‌شده است.